سرایه
آه تاکی ز سفر باز نیایی بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد
گر همان بر سرخونریزی مایی، بازآ
کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان
جان من این‌همه بی‌رحم چرایی، بازآ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ

وحشی بافقی

code

نسخه مناسب چاپ