این وجیزه یا به عبارتی یادداشت موجز را که گویی رنج نامه ای است سرگشاده به مناسبت سالگشت کتاب و کتابخوانی می نویسم. چرا که چند سالی است این مناسبت زیبای «سالروز» را که نشان استقبال از کتاب دارد، در ایران شاهد هستیم.
بیست و چهار آبان، روز«کتاب، کتاب خوانی و کتابدار» است که به گونه نمادین برگزار می شود. برنامه های گوناگون با عناوین رنگارنگ در ترویج سنّت مطالعه کتاب، از سوی نهادهای معطوف به حوزه فرهنگ برگزار می شود. در نگاه نخست، این تلاش ها نه تنها اقدامی پسندیده و شایسته تقدیر است، بلکه می تواند چراغ نیم سوز فرهنگ ایران را همچنان روشن نگاه دارد.
به باورمن،چنانچه همین اندازه از علاقه و تلاش ها نباشد،چه بسا حتی از این نیم سوز کم سوز هم دیگر خبری نباشد. در این یادداشت که نشان می دهد من هم پروای فرهنگ دارم، با این حال بنا ندارم که خاطر خواننده را از وضعیت بغرنج و شاید اسفناک کتاب و کتابخوانی مکدر کنم و از سرانه مطالعه در ایران هم آمار ضعیفی ارائه دهم. گرچه به این آمارها چندان باور ندارم که مثلاً ایرانی ها در شبانه روز، تنها دو یا پنج دقیقه مطالعه آزاد(روزنامه) دارند و یا اینکه چند دقیقه ای هم شاید از سر ذوق، مطالعه جدی (کتاب) می کنند.
به درستی مشخص نیست این آمارها با چه هدف و تاکتیکی از سوی عده ای تولید و توزیع رایگان(!) می شوند که البته پیداست این گونه آمارهای وُلگاری و بازاری، چندان ریشه علمی و فنی ندارند. بااین حال، آنچه مشخص و متقن است، این است که گرچه امروز وضعیت مطالعه در ایران مطلوب نیست، اما به باورم، فاجعه و بحرانی هم نیست. اگر بخواهیم کتاب را در یک چرخه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و یا حتی در منشور سیاسی سیاسی، تجزیه و تحلیل کنیم؛ متوجه خواهیم شد که این نسبت، چندان هم حیرت آور و تاسف برانگیز نیست.
کتاب در ایران امروز، گرچه لزوماً کالایی فکری و معطوف به فرهنگ است و مطالعه آن هم نشان از سنت و به عبارتی عادات دیرینه ما دارد، اما به خاطر بسپاریم که این فرآورده فرهنگی، همانند هر کالای دیگری، دارای یک تولید کننده و هزاران مصرف کننده است که بر پایه نیازهای روز جامعه به تدریج وارد شبکه سه گانه تولید، توزیع و مصرف می شود.
اینک اگر بخواهیم به کتاب یک هاله قدسی ببخشیم و برای آن یک زمینه ماورایی و شاید هم استعلایی (transcendental) در نظر بگیریم، آنگاه به درستی که تحلیل و برداشت ما از نقش این کالا در حیات فکری خویش چندان تناسبی با واقعیت پیرامون ما نخواهد داشت. حال چنانچه کتاب را مانند هر کالای دیگری به ویژه در حوزه فرهنگی ببینیم یا به عبارتی آن را در یک فرآیند تکوینی (immanental) در زمینه توسعه فرهنگی بخواهیم تصور کنیم، آنگاه وضعیت حالیه کتاب به مراتب بهتر از سرنوشت موسیقی، تئاتر، سینما و صنایع دستی یا سنتی است.
امروز بسیاری همچنان از علاقه مندان خواندن یک داستان جالب و یا حتی در سودای یک رمان خوب هستند تا به لحاظ احساسی و عاطفی، اصطلاحاً «نوستالژیک» شوند و برای ساعاتی نقبی به سالهای خوش کودکی و نوجوانی و مدرسه بزنند. مگر می توان قصه های صمد بهرنگی و یا کتاب ماجراهای «مجید» را نادیده گرفت؟ افزون بر این، بسیاری از هموطنان ما علاقه مند کتاب های تاریخی و سیاسی هستند. یک پرسه عصرانه در میان کتاب فروشی ها نشان می دهد که علی رغم شرایط نابسامان معیشتی اما همچنان کتابخوانی رونقی دارد.
بنابریان شاید پر بیراهه نباشد که به تعداد اندکی شاهد تعطیلی کتاب فروشی در سراسر کشور هستیم.
از این مواردی که مطرح شد،می خواهم به نکته ای اشاره کنم که شاید تا کنون کمتر مورد توجه هم میهنان قرار گرفته است.
به واقع من همانند بسیاری از مخاطبان و خوانندگان کتاب، آرزو دارم که تیراژ کتاب، نه تنها به هزاران نسخه برسد بلکه روزی شاهد تیراژ میلیونی کتاب نیز باشیم که پنداری ما همگی از ایران تا آسمان می خریم و می خوانیم. اگر مؤلفی کتابی در حوزه ادبی از شمار شعر و داستان و رمان منتشر کند، آنگاه رجاء واثق دارم که تیراژ انتشار آن به چندیدن نوبت رسیده، به ده و بیست هزار نسخه برسد.
باز امید داریم که ناشر شجاع و با تجربه، از ابتدای امرهشیاراست که از هنگام آشنایی مقدماتی با کتاب، متوجه شود که این اثر،شایسته تیراژ بالاست. دریغ اما که شاهد چنین فرض شیرین نیستیم. ناشران به دلایل عدیده که در حوصله این یادداشت کوچک نیست، در بهترین حالت، پانصد یا هزار نسخه از یک کتاب را توزیع می کنند تا چنانچه در بازار با استقبال روبرو گشت، پس بر همین روال انتشار کتاب را ادامه می دهند.
این روش تولید و توزیع کتاب، گرچه محتاطانه است، اما به لحاظ ریسک سرمایه گذاری بر روی کتاب نیز قابل درک است. امسال نیز شعار هفته کتاب به عبارت«جای خالی را با کتاب خوب پرکنیم» اختصاص یافته که به باورم چندان مناسب نیست. برای دستیابی به کتاب خوب و خواندنی، نیازمند تحول در سیاستگذاری فرهنگی هستیم. اگر رویکرد ما پیرامون کتاب و کتابخوانی ما قرار باشد همان نگاه پیشین باشد که ناچار در فضای پر سرعت شبکه های اجتماعی و جهان مجازی، بی هتردید ما قافیه را باخته ایم.
بنابراین، نیازمند اتخاذ دو سیاست جدی و شدنی (و نه شعاری!) هستیم. یکی آنکه نویسندگان و مترجمان به گونه ای «توجیه» شوند یا به عبارتی به خودآگاهی برسند که باور کنند ترجمه یا نگارش یک کتاب خوب و خواندنی برای آنها یک معیار ارزشی و اخلاقی است و نه صرفاً یک هدف بازاری و عامه پسند در پس ترجمه یا نگارش کتاب نهفته باشد. چرا که بدین وسیله، مترجم و نویسنده، نه تنها در اعتلای فرهنگ ایران زمین یار نمی کوشند، بلکه به این فرهنگ نزار«آسیب»نیزمی زنند. رسیدن به چنین هدفی، چندان دشوار نیست و متولیان حوزه نشر و کتاب، به درستی می دانند که کتاب خوب چیست و چگونه تولید و توزیع و مصرف می شود.
نکته دوم، ایجاد پلتفرم یا سکوی جدید برای جذب و آشنایی مخاطبان با کتاب است. برای نمونه، در دو سال اخیر و با شیوع ویروس هولناک کرونا، شبکه های نمایش خانگی به شدت مورد استقبال هموطنان قرار گرفت. تولید آثار سینمایی و سریال سازی، به سمت این شبکه های سیما معطوف شد و تحولی در این زمینه ها را شاهد بودیم. این شبکه های سیمایی، چنان نیازمندی تماشایی ایرانیان را پاسخگو شدند که دیگر«چندان» نیازی نبود آنها در سوپر مارکت به دنبال سی دی فیلم و سریال باشند. دقت و شناخت چنین تحولی، چندان هم پیچیده نیست.
چنانچه روزی در داروخانه ها کتاب های کودکان به فروش رسد، پس نشان دهنده دو نکته است. یکی آنکه اصولاً داروخانه جای فروش کتاب نیست و علاقه مندان می توانند به روال معمول به کتاب فروشی ها و مراکزی مانند شهر کتاب که بخشی برای فروش کتاب کودکان دارند بروند. و دیگر آنکه استفاده از بستر شبکه های مجازی در معرفی، بازاریابی و فروش کتاب می تواند رونق جدی به کتاب و کتابخوانی بدهد.
سال ها پیش نشریه ای با فرنام«هفته نامه کتاب»منتشر می شد که هدفش معرفی آثار جدید بود. مدتی است اما این نشریه هم دیگر منتشر نمی شود که گویی اصلا لزومی به انتشار آن نبوده و نیست!
و در پایان اینکه همچنان باور دارم فضای مجازی و شبکه های اجتماعی می توانند در جذب مخاطبان به کتاب موفق باشند. بسیاری از ناشران به سوی تکنیک های نو و زیبا برای معرفی آثارشان رفته اند. آنها در سبک و سیاق گوناگون، از این بستر مجازی بهره می برند و کتابخوانان را جذب می کنند.
اگر به همین دو نکته که اشاره شد نظر کنیم، به آسانی متوجه می شویم که هنوز هم قابلیت ها و شگردهای جدید می توانند سرانه مطالعه کتاب و تولید کتاب خوب را افزایش دهند.
code