هرگز از همکاران‌تان بدگویی نکنید!
نصیحتی کنمت یادگیر و در عمل آر که این حدیث ز پیر طریقتم یاد است

حافظ

دوران تخصص پزشکی را در بیمارستان فارابی تهران در سال‌های ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۶ می‌گذراندم، رئیس بخش گوش‌ و حلق و بینی بیمارستان شادروان دکتر عبدالرضا نائینی بود و همکاران او شادروانان دکتر محمد کوثر، دکتر تقی منتخب و دیگر پزشکانی که خداوند عمر طولانی به آنان عطا فرماید، استاد دکتر جواد امینی و دکتر جواد مرتضوی بودند.

یک روز درس ما با استاد «س.ج.م» بود، او آن‌روز چنین گفت: همکاران عزیز، امروز درس پزشکی ندارید و می‌خواهم یک مطلب مهم به شما بگویم و آن این است بلایی که بر سر من آمده است دیگر بر سر شما نیاید و خلاصه‌اش این است که اگر مطب‌دار شدید، مبادا بد همکار دیگری را بگوئید که بیمارش نزد شما آمده است و نسخه او را در دست دارد، ولو آن که خطا کرده و نسخه اشتباه و عمل نادرست انجام داده باشد.

سال ۱۳۳۸ خورشیدی بود و دوران تخصص را به پایان رسانده بودم، مطبی در نهایت شیک و زیبایی آماده کرده و در آنجا مشغول به کار شده بودم. خانمی به عنوان منشی استخدام کرده بودم و جواب بیماران هر پرونده پزشکی را به ترتیب می‌دادم باید توضیح دهم که در آن موقع تعداد بیماران کمتر از امروز بود و بخصوص برای من که تازه کار بودم، مطب رونقی نداشت و از اینرو اگر بیماری مراجعه می‌کرد، حداقل یک ربع ساعت وقت صرف معاینه او می‌کردم که هم رضایت بیمار را جلب کرده باشم و هم تبلیغی برای جلب بیماران بیشتری باشد.

یک روز بیماری به من مراجعه کرد که از مشکل بینی خود شکایت داشت، او را به صندلی معاینه هدایت کردم و گوش و گلویش را دیدم که مشکلی نداشت، بینی‌اش را معاینه کردم، «پرفوراسیون» و به عبارتی سوراخ شدن کوچکی در دیواره میانی تیغه وسط بینی او دیدم و گفتم: کی بینی ترا عمل کرده؟ افتضاح کرده و به بینی تو گند زده است! آیا می‌دانید که چه جوابی به من داد؟ گفت: آقای دکتر، خود شما ۲ سال پیش در بیمارستان… بینی مرا عمل کردید و ۵ هزار تومان هم حق‌الزحمه گرفتید!

می‌دانید که با گفته او چه بر سرم آمد؟ سرگیجه گرفتم، عرق سرد سرا پای بدنم را گرفت، زمان و مکان را تشخیص نمی‌دادم، قدرت حرکت نداشتم و نمی‌دانستم که چه باید بکنم؟ آیا بگویم من دوباره بینی ترا عمل می‌کنم و از شما پول نمی‌گیرم، آیا بگویم امروز ویزیت ندهد؟ خلاصه نمی‌دانستم چه بکنم و چه بگویم! کم‌کم به خود مسلط شدم و در حالی که بیمار حال بد مرا تشخیص داده بود، به هر شکلی که بود نسخه‌ای به او دادم و او بدون هیچگونه اعتراض از پیش من رفت، بیمار که رفت حالم آنقدر بد بود که منشی مطب آن را تشخیص داد و گفت: آقای دکتر، رنگ شما خیلی پریده حالتان بد است، می‌خواهید فشار شما را بگیرم؟ آیا بیمار، شما را ناراحت کرده است؟ آن روز نفهمیدم که چگونه به خانه رفتم، شب تا صبح نخوابیدم و حتی روزهای بعد، از گفته خود پشیمان بودم. دکتر «س.ج.م.» سپس گفت: همکاران آینده من، سعی کنید اگر بیماری از مطب پزشک دیگری نزد شما آمد و نسخه‌ای اشتباه و دارویی نابه‌جا در نسخه او دیدید، ولو آن که خطای همکار شما ثابت شده باشد و یا عمل ناجوری انجام داده باشد، مبادا از او بدگوئی کنید. تا بلائی که بر سر من آمده، بر سر شما نیاید، این پند و نصیحت را آویزه گوش خود کنید و از من نزد شما به یادگار بماند، امروز پس از ۵۷ سال که از کلاس درس آن استاد می‌گذرد، به جا است که من هم همان نصیحت را به پزشکان جوان داشته باشم که هرگز از همکاران خود نزد بیماران‌تان بدگوئی نکنید!

دکتر علی محسنی کاشانی

نسخه مناسب چاپ