بیشتر ما در مورد برخی ویژگیهای فیزیکی و ظاهری خود نگرانیهای زیادی داریم؛ مثلاً اینکه چشمها، لبها و یا بینیمان ممکن است در فرم و اندازه مد نظرمان نباشد، موهایمان آنگونه که میخواهیم براق و پرپشت نباشند و بسیاری موارد دیگر که در مورد صورت و سایر بخشهای بدن خود که ذهن ما را به خود مشغول کردهاند. ما به این موارد فکر میکنیم و تمام تلاش خود را میکنیم تا آنها را با معیارهای مطلوب خود و دیگران تغییر دهیم زیرا میخواهیم زیبا باشیم و البته از نظر دیگران زیبا به نظر برسیم. اما نکتهای که در مورد خودمان از آن غافل هستیم این است که ظاهر ما و اینکه به چه میزان احساس زیبایی میکنیم صرفاً و مطلقاً ارتباطی به ساختار صورت و بدن ما ندارد، بلکه آن چیزی که ما از آن به عنوان زیبایی خود یاد میکنیم تحت تأثیر احساسی است که ما در درون نسبت به خودمان داریم. البته در اینجا نمیخواهیم زیباییهای بصری و ظاهری را زیر سوال ببریم، بلکه تأکیدمان به اهمیت نگاه و احساسی است که نسبت به خودمان داریم. به طور کلی خودارزیابیهای ما در نهایت بر اساس درجات نسبی میزان و مقداری است که خودمان را دوست داریم و یا برعکس خود را خوار میشماریم و از خودمان بدمان میآید.
کمبود عزت نفس نه نقص ظاهری
در دنیای سریع امروز در هر برهه از زمان تعاریف متفاوتی از مفهوم زیبایی ظاهری میشود. معیارهایی که تعریف شدهاند زیرا دست نیافتنی هستند؛ بنابراین هر چه تلاش میکنیم به آن زن یا مرد زیبا، خوش اندام و جذابی که در ذهنمان ساختهاند نزدیک هم نمیشویم.
نکته اینجاست که گویا هدف همین است؛ در واقع هدف این نیست که ما به این ایدهآلها دست یابیم، بلکه هدف این است که ما همواره در مسیر تبدیل شدن به آن زن یا مرد جذاب رسانهای باشیم و از این طریق چرخ اقتصادی در بخشهای مختلف به گردش در بیاید. با وجود اینکه همه ما میدانیم زیبایی مطلق برایمان وجود ندارد و همواره نقصهای خاص خود را خواهیم داشت، چطور میشود که همچنان گرفتار چنین تبلیغاتی میشویم و پولی را که برایش زحمت بسیار کشیدهایم در این مسیر به راحتی خرج میکنیم. موضوع اینجاست که آنها میدانند که ما چقدر خودمان را دوست نداریم. افرادی که این برنامهها را برایمان ترتیب دادهاند نه از عدم زیبایی و جذابیت ما، بلکه از نقصان عزت نفس ما بهرهمند میگردند. به جز در موارد خاص، آنچه اغلب موجب انجام این خطای پرتکرار در ما میشود این است که ما عمیقاً احساس خوبی نسبت به خود نداریم؛ نه اینکه ما چشمها، موها، بینی یا بدن زیبا و متناسبی نداریم.
ریشه ترس از قضاوت شدن ریشه
افرادی با تناسب ایدهآل و زیبایی استثنایی هستند که نمیتوانند آنچه را در آینه میبینند تحمل کنند و دیگرانی هستند که میتوانند با بیتفاوتی و شوخطبعی سرسختانه به شکمی کمتر صاف یا پوستی نه چندان مطلوب خود نگاه کنند.
ما توسط صنایعی احاطه شدهایم که میخواهند به ما کمک کنند تا ظاهرمان را بهبود ببخشیم؛ معلمان و متخصصانی که آمادهاند تا دور کمر ما را کاهش دهند و یا آرایشگرانی که ما را به کرمپودر و ریمل مجهز میکنند. اما به هر میزان هم که تلاشهایشان خوب باشد، آنها به طور کامل نمیتوانند معیارهای توجه سالم به ظاهر خود را درک کنند.
زیرا مسئله این نیست که امروز فوقالعاده به نظر میرسیم یا نه، بلکه این است که روزی روزگاری کوچک و بیدفاع در برابر قضاوت کسانی بودیم که مهمترین افراد زندگی کوچک ما بودند.
مشخصاً همان گذشته است که تصمیم میگیرد آیا ظاهر ما بعدها در بزرگسالی میتواند موضوعی بسیار حائز اهمیت باشد یا مسئلهای ناچیز و پیش پا افتاده. از این رو، در میان ما سعادتمندان واقعی کسانی نیستند که تقارن و تناسب کامل چهره و اندام دارند، بلکه آنها کسانی هستند که گذشته شان باعث میشود هربار که به آینه نگاه میکنند به خودشان لعنت نفرستند.
اصلاح دیدگاه ما نسبت به خودمان
راه کمک به کسی که احساس زیبایی ندارد، این نیست که از ظاهرش تعریف و تمجید کنیم، بلکه نشان دادن اشتیاق و علاقهمندی به جوهرهی روانی اوست. ما میدانیم در زمانی که کنار کسی احساس راحتی بیشتری داشته باشیم، تلاش کمتری برای ظاهر خود خواهیم کرد و برعکس، هرچه بیشتر در مورد قضاوت دیگران مضطرب باشیم، بازتاب ظاهری ما قدرت وحشتناک بیشتری دارد. مسئله هرگز مربوط به ظاهر ما نیست، بلکه احساس آسیبپذیری ما در برابر تحقیر یا کوچک شمرده شدن است. وقتی با افرادی ملاقات میکنیم که همیشه نگران این هستند که به اندازهی کافی جذاب نیستند، نباید برای تعریف فیزیکی از آنها عجله کنیم، زیرا این فقط باعث پرورش ناخواستهی احساس قضاوتشدن درون آنها میشود.
ما باید یاد بگیریم که زخمی را در روابط اولیه با آنها تشخیص دهیم که باعث شده است خود را دوست داشتنی نبینند و بنابراین دائماً تصویری نامطلوب از خودشان در دیگران ایجاد کنند. آنها فینفسه زشت نیستند، بلکه در زمانهایی که مهم بوده است به طرز دردناکی مورد بیمهری قرار گرفتهاند و به حدی نادیده گرفته شدهاند که شاید هیچگاه نتوانستهاند به اندازهی کافی خودشان را بشناسند. بنابراین آنها به شفقت، همدردی و اعتبار عاطفی، بسیار بیشتر از ابزارهای زیباسازی ظاهری نیاز دارند. احساس زشت بودن و یا زیبا نبودن ناشی از کمبود عشق و پذیرفته شدن است، نه از نقصان در زیبایی ظاهری.
code