کسی به فکر معتادان متجاهر نیست
 

اعتیاد و حضور معتادان در کوچه و خیابان پایتخت یکی از مشکلات همیشگی تهران است.

اینکه شما کجای پایتخت خانه داشته باشید هم البته تاثیر دارد. برخی محلات جولانگاه مواد فروشان و در نتیجه زمینه برای حضور معتادانی خماری که تاب تحمل رسیدن به نقطه ای دیگر را ندارند فراهم می شود.

به عبارت دیگر، هر جایی که خرده فروشی مواد مخدر وجود داشته باشد، معتادان متجاهر نیز دیده می شوند و دلیل آن خماری معتادانی است که از دور یا نزدیک خود را به فروشنده مواد می رسانند.

فضای شهری

اینکه بخشی از شهر رها شده باشد و برنامه ای برای توسعه آن وجود نداشته باشد، زمینه ای است برای حضور معتادان متجاهر، چیزی که در پایتخت به طور واضح به چشم می آید. عکس این موضوع هم درست است و نمونه های زیادی در پایتخت برای مثال وجود دارد.

یک شهروند تهرانی که در خیابان انقلاب، نزدیکی میدان امام حسین سمساری دارد، با اشاره به کارگاه مترو در ابتدای خیابان مدنی می گوید: بیشتر از ۲۵ سال است که اینجا کارگاه متروست. اوایل فکر می کردیم اگر ایستگاه مترو افتتاح شود، کارگاه را جمع می کنند، در حالیکه این اتفاق نیفتاد و الان سال هاست ایستگاه مترو فعال است و کارگاه هم فعالتر.

وی به معضلات کارگاه مترو اشاره می کند و می افزاید: طی این سال ها و با توجه به بن بست شدن خیابان مدنی، کوچه ها و فرعی های اطراف کارگاه محلی برای خرید و فروش مواد مخدر شد و حالا هم خرده فروش ها از طریق مترو مواد می آورند.

این فروشنده قدیمی می گوید: در طول روز اگر روی پل عابر بایستید می بینید به دفعات فروشنده های مواد از ایستگاه مترو بیرون می آیند و معتادان به سمت او هجوم می آورند، معتادانی که خمار هستند و بعضا ساعت ها منتظر مانده اند. آنها پس از خرید مواد اولین فرعی یا کوچه را برای مصرف مواد انتخاب می کنند.

محلات قدیمی

محلات قدیمی در محدوده مرکزی تهران در طول چند دهه آرام‌آرام به مراکز تجاری تبدیل شدند، خانه‌های بزرگ این محلات نیز به انبار کالا. خالی‌شدن یک محله از ساکنان بومی، زمینه را برای حضور معتادان و گسترش اعتیاد فراهم کرده است.

مهران، ۴۰ ساله فروشنده لوازم یدکی در خیابان امیرکبیر است. او کوچه های قدیمی و باریک منطقه را محلی امن برای معتادان و مواد فروشان می‌خواند و می‌گوید: در این منطقه کوچه‌های باریک و طویلی وجود دارد که به صورت مارپیچ هستند. این کوچه محلی برای بیتوته معتادان شده و خودم شخصا جرات ندارم وارد شوم. این فروشنده کوچه امین دربار را یکی از محل‌های امن برای معتادان می‌نامد و می‌گوید: اگر یک سر به این کوچه بزنید، می بینید که بی وقفه مواد فروش ها در حال فروش مواد به معتادان هستند، آنها حتی دستگاه کارت‌خوان دارند و وقتی وارد کوچه می شوند، بعضا صف ایجاد می شود.

مصرف زمان و مکان ندارد

اعتیاد به مواد چنان عنان زندگی را از فرد معتاد می رباید که قدرت تصمیم گیری، حتی برای انتخاب محل مصرف را ندارد. آنچه برای فرد معتاد اهمیت دارد، رساندن مواد مخدر به بدن است.

حمید ۶ سال است که اعتیاد دارد. غروب یک روز کاری در کنار خیابانی در مرکز به همراه دو معتاد دیگر در حال مصرف مواد مخدر صنعتی هستند. از حضور خبرنگار روزنامه اندکی نگران است و وقتی مطمئن می شود که عکسی گرفته نمی شود می گوید: ۶ سال است که یک روز بدون مواد سر نکرده ام. بدون مواد نمی توانم ادامه بدهم.

این معتاد ۳۳ ساله شروع اعتیاد خود را مربوط به سال های خیلی قبل تر می داند و می افزاید: از ۶ سال قبل به این طرف، بی وقفه مواد مصرف می کنم و درآمد روزانه ام از بازیافت زباله، صرف آن می شود.

او زندگی خود را پر فراز و نشیب توصیف می کند و ادامه می دهد: پدرم حوصله هیچ کدام از بچه ها را نداشت و بعد از آنکه تصمیم به ترک تحصیل گرفتم تقریبا ما را از خانه بیرون کرد، بعد از آن چند سالی این جا و آنجا کار کردم و در نهایت در یکی از کارگاه هایی که مشغول بودم، به همراه دو کارگر دیگر که مواد مصرف می کردند، شروع به مصرف مواد صنعتی کردم.

وی در مورد علت اینکه کنار خیابان مواد مصرف می کند توضیح می دهد: در این محدوده که من مواد تهیه می کنم، جای خلوت و دور از نظر نیست، برای همین در اولین جایی که امکان مصرف وجود داشته باشد، مصرف می کنم.

دوست حمید که از خود او مسن تر است، مواد را عامل بدبختی خود می داند و می گوید: اگر موادی نشده بودم، الان خانه و خانواده داشتم ولی دست خودم نیست. اراده ‌ای ندارم و نمی توانم ترک کنم.او در جواب سئوالی که آیا تا کنون به گروه موسوم به انجمن معتادان گمنام مراجعه کرده یا نه توضیح می دهد: یک بار برادرزاده هایم مرا به کمپ اجباری بردند، ولی بعد از اتمام دوره دوباره شروع کردم. من توانایی ترک ندارم. هر کسی یک جور است و من از آن دسته هستم که نمی توانم.

کودکان، تماشاچی مصرف مواد

زشتی مصرف مواد در انظار عمومی وقتی بیشتر به چشم می آید که بدانیم روزانه صدها کودک و نوجوان مجبور به دیدن این عمل هستند. آنها در مسیر مدرسه و رفت و آمدها معمول در معرض آشنایی با مواد و مصرف آن هستند.

خانم خانه داری که در یکی از کوچه های منتهی به خیابان شهید مصطفی خمینی خانه دارد در این باره به گزارشگر روزنامه اطلاعات می گوید: کوچه های این منطقه مملو از معتادانی است که گوشه گوشه اش را برای مصرف مواد انتخاب می کنند. عاصی شده ایم و واقعا نمی دانیم چه باید بکنیم.

وی توضیح می دهد: این منطقه، از اصیل ترین مناطق مسکونی تهران بود و حالا به دلایلی از جمله وجود معتادان، هر روز تعداد بیشتری از خانواده ها از اینجا می روند.

این مادر دو فرزند می افزاید: در این سال ها به سختی بچه ها را یکی یکی به مدرسه می بردم و بعد از ظهر هم خودم به دنبالشان می رفتم و بر می گرداندم. در مسیر مدرسه یا در مسیر خریدهای محلی، هر جایی که شما نگاه کنی، اینها می نشینند و تزریق می کنند. تاثیر بدی برای بچه های ما دارد و خواهش می کنیم در این مورد اقدامی قاطع صورت گیرد.

عوامل اعتیاد

اعتیاد بیماری جدی است که شروع به آن دلایل ظاهرا ساده ای دارد و اگر این دلایل به درستی شناخته شود، از احتمال ابتلا به مواد در سنین بالاتر کاسته می شود.

حسن ح، معتاد نجات یافته در این باره به گزارشگر روزنامه اطلاعات می گوید: اعتیاد سه عامل دارد، اول و مهمتر از همه تربیت خانواده، دوم نداشتن فرد مورد اعتماد و راهنما و سوم، تاثیرات منفی اجتماع.وی در این باره توضیح می دهد: نوع رابطه پدر و مادر با فرزند، اولین معیار اساسی در اعتیاد است. اگر رفتار آنها به گونه ای باشد که فرزند احساس طرد شدگی داشته باشد و نتواند ارتباط عاطفی برقرار کند، زمینه اصلی اعتیاد فراهم می شود.

دومین مورد زمانی است که فرد در معرض استعمال قرار گرفته، ولی دوست و راهنمایی ندارد که از ادامه این روند جلوگیری کند.

حسن.ح تاکید می کند: اگر عوامل یک و دو منتفی باشد و فرد ارتباط درستی با خانواده و دوست و راهنما داشته باشد، عوامل اجتماعی نمی توانند او را به سمت اعتیاد بکشانند. در واقع اگر فردی عزت نفس داشته باشد و از نظر عاطفی کمبود حس نکند، فرد مورد اعتمادی برای همصحبتی داشته باشد، مشکلات اجتماعی بی تاثیر می شود.

وی که بیش از ۱۸ سال پاکی در کارنامه خود دارد توضیح در مورد عامل اول و تاثیر خانواده بر معتاد شدن فرد می دهد: هر اتفاق خوبی بر اساس اراده خداوند است و هر اتفاق بد، زمانی رخ می دهد که ما از مسیر مورد تایید او خارج می شویم.

هر نوع رفتار ما که منعکس کننده خوبی، عشق و محبت باشد از اراده خداوند سرچشمه گرفته و باعث می شود تربیت فرزند و اطرافیانمان درست باشد و این در نهایت منجر می شود تا فرزندمان به سمت اعتیاد نرود. آنچه در تربیت خانوادگی اهمیت دارد این است که پدر و مادر بر اساس اراده خداوند که همه خوبی هاست با بچه های خود برخورد داشته باشند.

این نجات یافته در گروه معتادان گمنام سپس به تشریح موضوع می پردازد و می گوید: اگر بچه به جای محبت، نفرت، به جای درستی دروغ و… را ببیند و بدی ها به کودک تزریق شود، شخص بدون اینکه متوجه باشد و یا حتی بدون اینکه قصدی داشته باشد، بی خدایی را به کودک خود تحمیل می کند و هر انسانی بدون خدا محکوم به فناست.

اگر خدا باشد امنیت و آرامش وجود دارد.

وی در ادامه می گوید: برخی افراد دارا هستند که احساس امنیت ندارند، احساس آرامش ندارند، اضطراب و ترس دارند و این نتیجه آن شکل از تربیت خانوادگی است.

وقتی خلاء بی خدایی به دلیل نوع الگوهای غلط به بچه القا شد، بی خدایی اتفاق می افتد و امنیت و عاطفه کودک تامین نمی شود. پس آن را در سیگار، شهوت، الکل و در مجموع اعتیاد جستجو می کند. چرا که وقتی آرامش نباشد، انسان ناخودآگاه به سمت جایی می رود که آرامش را حس کند.

در این میان، برخی تبلیغات تجاری آرامش را در سیگار یا مواد نشان می دهند و این در نهایت شروعی می شود برای اعتیاد.

حسن که چند رهجو را نیز برای ترک راهنمایی می کند توضیح می دهد: همه چیز از خانواده آغاز می شود و مسیر آینده آدمی را رقم می زند، یا به اصل و ریشه بر می گردد یا از آن دور می ماند. در واقع، کودک از خدا چیزی نمی داند و آنچه مهم است الگوهاست. اگر الگوهای خانواده خدایی باشد، مسیر آینده کودک هم خدایی می شود و در نهایت، زمانی که بزرگتر شد به فهم آفریدگار می رسد. آفریدگاری که خلاء های آینده او را پر می کند.

وی تاکید می کند: اصلی ترین علت گرایش به اعتیاد اعم از اینکه اعتیاد به مواد باشد یا الکل یا شهوت و… دور ماندن از الگوی سالم است.

شروع اعتیاد

وقتی فردی دچار خلاء بی خدایی می شود، احساس عدم امنیت عاطفی، اجتماعی و اقتصادی می شود. ایمان به خدایی که عاشق بنده ها است، قدم اول دور شدن از همه پلیدی هاست. حسن ح با بیان این جمله می افزاید: در کنار بی خدایی، بی هویتی است که نمی گذارد عزت نفس شکل بگیرد، نوجوان تصمیم می گیرد از بیرون هویت خود را پیدا کند و در کنار آن جای خالی چیزی که نمی داند چیست را پر می کند.

وی می گوید: من اولین بار که مشروب استفاده کردم احساس سرخوشی داشتم و همه نداشته های زندگی را فراموش کردم. محبت پدر و مادر، و مسائل مالی و… همه را از یاد بردم. این به من آرامش داد، دردهایم همه تسکین پیدا کردند. احساس رهایی از دغدغه ها و نگرانی های آینده و احساس امنیتی که به طور مقطعی و خیلی کوتاه بود.

اجبار جسمی

هیچ معتادی روز اول اعتیاد، تصور وابستگی به مواد را ندارد. آنچه افراد را به مواد وابسته می کند، نیازهای جسمی و روحی است.

حسن.ح با اشاره به این موارد می گوید: بدن ما نسبت به ماده مصرفی مقاومت می کند و این یعنی هر بار باید میزان مصرف بالاتر برود تا آن احساس سرخوشی تکرار شود.

معتاد در واقع به دنبال تکرار آن سرخوشی اولین تجربه است و هر بار برای آن مصرف خود را بالا می برد. در این میان نقش تنوع طلبی هم برای بالا بردن این تجربه و احساس نقش دارد. نتیجه این دو مورد این است که فرد گرفتار اعتیاد می شود و به نقطه ای می رسد که اجبار جسمی سراغش می آید. یعنی دیگر اختیاری ندارد، باید به اجبار جسمی جواب دهد.

به گفته وی، معتاد در مراحل اول که اعتیاد روحی و فکری دارد، حق انتخاب دارد ولی در مرحله سوم که کار به اجبار رسید، حقی برای انتخاب ندارد.

وقتی اعتیاد جسمی می شود، فرد معتاد وابستگی زیاد و حق انتخاب کمتری دارد، برای همین زمان و مکان برایش مهم نیست، متجاهر می شود. هر گوشه ای که پیدا می کند برای مصبرف مواد انتخاب می کند. مواد مخدر به جای عقل سالم او را مدیریت می کند.

اگر نیاز به مواد داشته باشد، فرش خانه را می فروشد، دزدی می کند و هر کار دیگری. این چرخه آنقدر ادامه پیدا می کند که شخص تبدیل به فردی نابهنجار

می شود.

مراحل اعتیاد

یک فرد از زمانی که برای اولین بار از مواد مخدر استفاده کرد تا روزی که از او به عنوان معضل اجتماع نام ببرند، مراحلی را طی می کند. طول دوره این مراحل برای هر فرد متفاوت است ولی تقریبا همه آنها این مراحل را از سر می گذرانند.

حسن ح، معتاد نجات یافته ای که حالا چند معتاد دیگر را زیر بال و پر خود گرفته، در این باره می گوید: اعتیاد سه مرحله دارد، اول دوران طلایی است.

دوران طلایی زمانی است که فرد برای دفعات نخست مواد را تجربه کرده و پاداش آن را گرفته و کم کم مواد را باور می کند. در این دوره هر چقدر هم که با فرد صحبت شود و از مضرات اعتیاد گفته شود، تاثیری ندارد. در این مرحله فرد به اعتیاد خودش باور ندارد و فکر می کند می تواند مواد را در کنترل خودش بگیرد. از طرفی خود را معتاد نمی‌داند.

من زمانی که تریاک مصرف می کردم، هروئینی را معتاد می دانستم. در واقع معتاد واقعیت را انکار می کند. انکار خود از عوامل مهم در رشد اعتیاد است.

این تصور وجود دارد که می تواند مقاومت کند. اگر هر فرد بتواند روز آخر اعتیاد را باور کند، سراغ اعتیاد نمی رود. در این مرحله اعتماد به نفس کاذب شکل گرفته است.

تاثیرات بیوشیمی مواد روی مغز به گونه ای است که احساس نیاز می کند. از نظر روانی و رفتاری چندبار تکرار شده، ذهن شرطی می شود و با مواجه هر گونه فشار و مشکل، بلافاصله به سمت مواد تسکین دهنده می رود.

وی می افزاید: در مرحله دوم، معتاد باور دارد که مواد منبع حیات است.

در این مرحله فرد دچار اجبار به مصرف می شود و اعتیاد شکل می گیرد و اگر از فرد بخواهیم مواد را ترک کند، شاید حرف ما را رد نکند اما برای قطع مصرف آماده نیست. اگر به اجبار او را ترک دهیم، دوباره و چندباره به سمت مصرف روی می آورد.

مرحله آخری که آقای ح به آن اشاره می کند، مربوط به زمانی است که معتاد، ماهیت مواد را می فهمد.

وی در پایان گفتگوی خود با روزنامه به تشریح این مرحله می پردازد و می گوید: در این مرحله، معتاد به ماهیت مواد مخدر پی می برد و می فهمد که این مواد منبع حیات نیستند. مشکلات را برطرف نمی کنند و بلکه خود بزرگترین مشکل و عامل تخریب زندگی هستند. از آنی بودن لذت ها خبر دارد. در این مرحله می توان به فرد معتاد برای ترک کمک کرد.

سجاد تبریزی

نسخه مناسب چاپ