حالا بعضیها ممکن است با خیام مشکل داشته باشند. اشکالی ندارد. با مرحوم «باباطاهر عریان» و عاری از تعلقات دنیا که مشکلی ندارند دیگر؟! ایشان هم زیاد از گورستان عبور میکرده و اهل تأمل بوده است. ملاحظه بفرمایید:
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمنـد و درویـش
نه درویشی در آنجا بیکفن بود
نه دولتمند برده یک کفن بیش
طنزی از این عارفانهتر و فاخرتر و معنویتر و سازندهتر کجا دیدید؟ اصل جنس است. بنده خدا تازه خودش «عریان» بوده و در آن زمان، همان یک کفن را هم نداشته است. جوری که شاهدان عینی در همدان گزارش دادهاند، شایع شده بوده که از بیکفنی زنده بوده است!
این تضاد و تناقض موجود که باباطاهر عارف در حین گذر از قبرستان به آن میاندیشیده است، اوج و اعتلای طنز است. طنزی انسانی که پیامش برای کل بشریت است. فراتر از محدوده شهرش همدان و کشورش ایران و منطقهاش خاورمیانه است. متعلق به تمامی جهان است. هر آدم زندهای را خطاب قرار میدهد که وقتی در پایان کار و به هنگام خروج موفقیتآمیز از این دنیا، بیش از یک پارچه سفید به نام کفن نمیتوانی با خودت ببری؛ پس ای دولتمندی که شب و روز میکوشی و میتلاشی و میدوی که از مال دنیا بیشتر ذخیره کنی؛ آخرالامر،عین همان درویش زیرخط فقر که حتی سهام عدالت و بستههای حمایتی دولت هم گاهی به او تعلق نمیگرفت، فقط با یک کفن از این سرای فانی به سرای باقی، کوچ میکنی. پس فاز تو چیست؟ به تعبیر نسل خیلی فرهیخته امروز: ماذا فازا؟!….
یکبار دیگر هم، پای پیاده، باباطاهر عزیز و مردمی، گذارش به گورستان شهر میافتد و از آنها می پرسد که ناهار خوردید؟!… و سپس در همین راستا به خبرنگار واحد مرکزی خبر میگوید:
به قبرستان گذر کردم صباحـی
شنیـدم نالـه و افغـان و آهـی
شنیدم کلهای با خاک میگفت
که این دنیا نمیارزد به کاهـی
و چه زیبا حضرت علی(ع) در پاسخ به «اشعث بن قیس» اهل دنیا و دنائت گفت: «به خدا سوگند که اگر تمامی اقلیمهای هفتگانه روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد، به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچهای نافرمانی کنم؛ هرگز چنین نخواهم کرد. به یقین، دنیای شما نزد من، از برگ درختی در دهان ملخی که در حال جویدن آن باشد، پستتر و بیارزشتر است.»
طرف رشوه آورده بود که به خیال خودش امتیازخواهی کند. حضرت چنان با عتاب و خطاب با او برخورد کرد که لرزه بر اندام انسان ـ و ان شاءالله مسئولان! ـ میافتد. و حال در روزگار ما چه راحت رشوهها رد و بدل میشود و چه امتیازها که گرفته و داده نمیشود. چنان که تو گویی خیال میکنند آخرتی در کار نیست و اگر هم هست، فقط برای عوام مردم است که اگر کسی آفتابهای دزدید، باید تحت پیگرد قرار گیرد. آفتاب دزد اما آسوده!
احمق آن«آفتاب دزد»ی که اگر«آفتابه دزد»را گرفتند و او قسر در رفت، سرانجام، ره به جایی جز گورستان نخواهد برد و اصطلاحاً لنگش گیر است. همه چی به قبرستان ختم میشود!
code