شکوفایی و توسعه هر کشوری در سایه پیشرفت علوم است و گسترش پایگاههای علمی در جهان در ابعاد فضایی، تکنولوژی و صنعتی مدیون علوم پایه است و اگر کشورهایی یافتههای تکنیکی خود را به رخ جهانیان میکشند، وامدار علوم پایه است و این علوم بودند که نگرش علم بهتر از ثروت است را جهانتاب کردند. در مملکت ما خروجیهای علوم پایه دانشگاهها و محیطهای کاری هیچگونه همخوانی ندارند، یعنی اینکه دانشگاههای کشور فیزیک، فوتونیک شیمی و ریاضی تولید و فارغالتحصیل تربیت میکنند، اما سازمانهای مختلف کشوری هر موقع فراخوان ثبتنام استخدام نیرو را ارائه میدهند، بهکارگیری دانشآموختگان علوم پایه بسیار ناچیز و اولویت با دیگر رشتهها است و به همین طریق آموزش و پرورش در کلاسهای درسی، دروس علوم پایه را از رونق انداخت که اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد، با بحران علمی در کشور روبرو خواهیم شد و اگر برنامهریزی نکنیم و گلهای سرسبد علوم پایه را بیتفاوت کنیم، در آینده نزدیک باید شاهد بستن دانشگاههای مربوطه باشیم، کما این که همین حالا هم صدای شکستن استخوانهایشان به گوش میرسد. به عنوان مثال، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد فیزیک فوتونیک از دانشگاه شهید بهشتی تهران، در اهواز در پیشدبستانی تدریس میکند و فوقدیپلم و لیسانس دانشگاههای پایینتر هم در مقاطع ابتدایی و دبیرستانی بعضاً با مدارک تحصیلی غیرمرتبط، به شکل حقالتدریس و پیمانی بهکار مشغولند. دختر یکی از همکارانم فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشته ریاضی و آمار حدود ۱۵ سال است که در مقطع متوسطه و سیکل اول در دبیرستان غیرانتفاعی تدریس میکند و اصلاً کسی به فکر دادن کد پرسنلی به او نیست، چرا برای استخدام رسمی او و افراد مشابه فکری نمیشود مگر مدارس غیرانتفاعی که باری را از دوش دولت برداشتهاند، متعلق به این کشور نیستند و مگر مدرک دانشآموزاناش مورد تأیید نیست، در حالی که کمبود معلمان ریاضی، شیمی و فیزیک کمر آموزش و پرورش را خم کرده است، پس باید در این باره چارهای اندیشید همانطور که آموزشیاران نهضت سوادآموزی بعد از چند سال استخدام رسمی آموزش و پرورش میشوند و یا طلاب حوزههای علمیه را در آموزش و پرورش استخدام میکنند باید مربیان پیشدبستانی مدارس دولتی و کارکنان غیررسمی مدارس غیرانتفاعی را هم سریعاً استخدام کنند، زیرا همین بیتوجهیها زمینه فرار مغزهای متفکر از کشور را فراهم میکند و آنوقت جلسه و کنفرانس میگیریم که چرا مغزها از مملکت فرار میکنند؟ باید بدانیم علتش بیاهمیتی به آنهاست و برگزاری این جلسات و کنفرانسها هیچ نتیجهای ندارد.
بنابراین مملکت ما که توان اقتصادی بالایی دارد، باید به علوم پایه اهمیت دهد تا زمینه سقوط فرهنگی در پرورش مغزهای متفکر فراهم نشود، چرا سازمان امور اداری و استخدامی کشور و وزارتخانههای ذیربط اینقدر نسبت به رشتههای علوم پایه بیتفاوت شدهاند و گناه آن ها و خانوادههایشان که همه داروندارشان را برای فرزندان خود بهکار بردهاند، چیست؟ اگر ایران به ساخت موشک و پهپادهای خود افتخار میکند، اگر با تمامی توان فعالیتهای صلحآمیز هستهای دارد، اگر در برنامه نانو برای جهان عرضاندام میکند و افتخارات علمی خود را به رخ جهانیان میکشد و یا در علوم پزشکی با بهترین شخصیتهای جهانی به رقابت میپردازد، مدیون «علوم پایه» است، بنابراین اگر مسئولان به فوریت اقدامی انجام ندهند، در آینده نزدیک باید شاهد مهر و موم درب دانشگاههای علوم پایه باشیم. ریاضیدانان ایران در طول تاریخ از افتخارات علمی ما هستند و اگر عطار نیشابوری، حکیم عمر خیام نیشابوری، محمد زکریای رازی، خواجه نظامالملک طوسی و سایر دانشمندان نبودند، شاید ما هویت خود را از دست میدادیم که جا دارد مجلس شورای اسلامی، دولت و سازمان امور استخدامی تدبیری بیندیشند تا مغزهای متفکر به دلیل بیکاری به سمت و سوی شغلهای کاذب روی نیاورند و اندوختههای علمی خود را در کوزه برای آب خوردن نگه ندارند!
بیتاله بابادی ـ اهواز
نسخه مناسب چاپ