یادداشت
لحظه‌ای تامل!
دکتر محمود هورمند
 

استادم جناب دکتر بیژن جهانگیری در تاریخ ۹ بهمن ماه ۱۴۰۰ در روزنامه اطلاعات مطلبی نوشت با عنوان «کارنامه هیات های امنای دانشگاه‌ها». خواستم به رسم شاگردی، قلمی در حد بضاعتم بزنم و از نگاه تیزبین و عاقبت اندیش استاد تشکر کنم. اما خواندن یک نکته در باب «‌مسئولیت هیات های امنای دانشگاه ها در قبال والدین دانشجویان و نیز در مقابل دولت و ملت به معنای عام آن» مرا به فکر فرو برد. از آن زمان تاکنون خود را تسلی می دهم و بهتر بگویم می‌فریبم که تو در جایگاه هیات امنای دانشگاه ها نیستی که چنین بی‌قراری می‌کنی! اما دوباره طوفانی در اعماق ذهنم در می گیرد که به قول حافظ «چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم.»

باری از آنگاه تاکنون به عنوان یک فرد دانشگاهی دائماً به خود نهیب می زنم که آیا مسئولیتم را در قبال دانشجویان به درستی ادا می‌کنم؟ آیا لایق اعتماد پدر و مادر این جوانان که فرزندان و جگرگوشه‌هایشان را با هزاران آرزو و به امید فرداهای روشن و بهتر به دانشگاه‌هایمان می‌فرستند، هستم؟ آیا آیندگان ما را به عنوان آموزگاران و معلمان و مربیان و استادان این نسل ثنا و دعا خواهند گفت؟ آیا از خود نام و کار نیکی بر جای خواهم گذاشت؟ آیا حق این جوانان را به عنوان حق الناس ادا می‌کنم؟ آیا خداوند از من بابت مسئولیتم در برابر جوانان این کشور و تداوم نسل انسان فرهیخته در بخشی از این کره خاکی به نام ایران راضی خواهد بود؟ آیا در انتهای مسیرم خواهم گفت: من آنچه در توانم بود برای اعتلا و سعادت فرزندان این مرز و بوم و بشریت انجام داده‌ام؟

خیال حوصله بحر می پزد هیهات

چه هاست در سر این قطره محال اندیش

نسخه مناسب چاپ