یادداشت سردبیر/اقتصاد به زبان ساده ـ‌ ۸
تورم*
علیرضا خانی
به همان اندازه که برای خواننده امروز موضوع «تورم» جذاب است سخن گفتن از آن، آن هم به زبان ساده، کار دشواری است. تورم، پدیده‌ای است که عمری به درازای اقتصاد دارد. عوامل مؤثر بر تورم کدامند؟ تورم چگونه شروع می‌شود، اوج می‌گیرد و فرو می‌نشیند؟ تورم چه عوارضی بر طبقات مختلف دارد؟ چه تأثیراتی بر تولید‌کننده، مصرف‌کننده و دولت می‌گذارد؟

بگذارید موضوع را با یک نکته ساده شروع کنیم. برای بسیاری از مردم پول به مثابه ثروت است. یعنی میزان پول، به معنای داشتن ثروت بیشتر است. اما در اقتصاد میزان پول به منزله ثروت نیست. در نظر آورید کسی که مثلاً چهل یا پنجاه سال پیش میلیونر بود او می‌توانست خانه، اتومبیل، لوازم زندگی و هر چه بخواهد بخرد و به سفرهای اشرافی برود. اما اگر کسی الان میلیونر باشد، یعنی ارزش کل دارایی‌اش یک میلیون و یا دو میلیون تومان باشد، آدم کاملاً فقیری است که برای زنده‌ماندن نیاز به کمک سازمان‌های خیریه دارد.

ثروت در جامعه یعنی کالاهایی که تولید می‌شود نظیر مواد غذایی، پوشاک، اتومبیل، لوازم خانگی و غیره به علاوه زیربناهایی که وجود دارد یعنی جاده، راه‌آهن، فرودگاه، پل، سد، نیروگاه، ساختمان و …

اگر در برابر همه تولیدات و وارداتی که در یک کشور انجام می‌شود پول ثابتی وجود داشته باشد، قیمت کالاها ثابت می‌ماند. یعنی مقدار ثابتی پول در برابر مقدار ثابتی کالا وجود دارد و هر کالا به نسبت اهمیت، در برابر مبلغی پول معامله می‌‌شود. اگر نسبت بین کالاها و پول به هم بخورد، تورم رخ می‌دهد. فرض کنید دولت به هر دلیلی پول بیشتری چاپ کند، آنگاه میزان پول بیشتر از میزان کالا می‌شود و آن‌موقع است که هر کالا در برابر میزان بیشتری از پول معامله می‌شود، اتفاق دیگری هم ممکن است رخ دهد که منجر به تورم شود. میزان پول ثابت بماند اما میزان تولید و عرضه کالا کم شود، بنابراین خود به خود هر کالا در برابر پول بیشتری معامله می‌شود.

فرض کنید که در شهری که هر سال هزار خودرو خریداری می‌شده، یک سال فقط ۱۰ خودرو عرضه شود. چه اتفاقی می‌افتد؟ طبعاً قیمت خودروها به حدی بالا می‌رود که فقط ۱۰ نفری که توان پرداخت آن را دارند بتوانند بخرند. این اتفاق در واقع نوعی مزایده اعلام نشده است.

در اقتصاد درباره تورم دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. برخی‌ها که اصطلاحاً تورم‌گرایان نامیده می‌شوند معتقدند تورم موتور محرکه اقتصاد است. تورم باعث ایجاد انگیزه تولید بیشتر برای عرضه بیشتر می‌شود و این به رونق اقتصادی می‌انجامد.

این سخن تنها یک مغالطه است. تورم برای اقتصاد یک سم است. برای درک بهتر این سخن لازم است مثالی بزنیم. فرض کنید دولت ناچار می‌شود برای پرداخت بدهی‌اش به پیمانکاران پروژه‌های بزرگ، پول منتشر کند. اولین اتفاقی که می‌افتد آن است که یک گروه پولدار می‌شوند بدون آنکه مابه‌زای آن کالاهای جدیدی تولید شده باشد، بنابراین آنها با پولشان از گروه دوم کالا می‌خرند. صاحبان گروه دوم وقتی با موج تقاضا مواجه می‌شوند قیمت‌هایشان را بالا می‌برند و با گرفتن پول، به گروه سومی برای خرید کالاهای دیگری مراجعه می‌کنند. همان اتفاق برای گروه سوم هم رخ می‌دهد و آنها به گروه چهارم مراجعه می‌کنند. بنابراین تورم پله‌پله به تمام سطوح اقتصاد و طبقات جامعه سرایت می‌کند. طبیعتاً آنها که در گروه اول هستند (مثلاً پیمانکاران) از این داستان منتفع می‌شوند چون زمانی پول درشتی گرفتند که هنوز قیمت‌ها افزایش نیافته بود و آنها که در گروه آخر هستند، بیشترین ضرر را می‌کنند چون مدت‌ها می‌گذرد که قیمت‌ها افزایش یافته و آنها هنوز مشمول درآمد بیشتر نشده‌اند!

اما چرخه تورم باز به دولت برمی‌گردد، دولت برای تامین هزینه‌های خود با قیمت‌های جدید به مشکل بر‌می‌خورد، یا باید مالیات‌ها را افزایش دهد ـ که منجر به تورم دوباره می‌شود ـ یا باید پول چاپ کند که منجر به تورم دوباره می‌شود. دولت یکی از این کارها را می‌کند و چرخه تورم ادامه می‌یابد. تولید‌کنندگان بر اثر افزایش هزینه‌های تولید بدهکار می‌شوند و در خطر ورشکستگی و تعطیلی قرار می‌‌گیرند. خود دولت هم به بانک‌ها بدهکار می‌شود و این بدهی‌ها تبدیل به بدهی‌های انباشته می‌شود و این یکی از بدترین اتفاقات برای اقتصاد است.

تورم، خود نوعی مالیات است که میزان و کنترل آن از دست دولت‌ها خارج است. تورم بدترین شکل اخذ مالیات است که بیشترین فشارش را بر فرودست‌ترین طبقات وارد می‌کند. در شرایط تورمی، مالیات فقرا ـ از نظر تأثیری که بر زندگی آنها می‌گذارد ـ بیشتر است و آنها بیشترین رنج را خواهند برد. در شرایط تورمی می‌دانیم امروز چگونه‌ایم اما نمی‌دانیم فردا چه خواهد شد. تورم با روش نسبتاً پیچیده‌ای ـ که خارج از حوصله این نوشتار است ـ از داشته‌های فقرا می‌کاهد و به ثروت ثروتمندان می‌افزاید. تورم سم اقتصاد و دشمن عدالت و برابری است.

* قصد داشتم در این شماره به قتل فجیع زن ۱۷ ساله اهوازی که با کودک‌همسری و ازدواج زودرس آغاز شد و به جنایت انجامید، بپردازم اما دیدم استاد محقق داماد مقاله حکیمانه‌ای نگاشتند، بنابراین ترجیح دادم که بحث پیشین را پی بگیرم.

نسخه مناسب چاپ