حاج آقا ولی زارعی در شعری با عنوان «یخفروش» سالها قبل با اشاره به از دست رفتن فرصتهای زندگی در دوران جوانی چنین سروده است: «بخرید از من یخم شد آب و آبر آب شد سرمایهام با آفتابر ای مسلمانان مسلمانی کنیدر یار من باشید و احسانی کنیدر باشد این یخها تمام مایهامر آب شد صد حیف این سرمایهام!»
در آن ظهر داغ تابستان که خورشید بر شمشهای یخ روی گاری میتابید و آن را بیرحمانه ذوب میکرد، یخ فروش فریاد میکشید: ای ملت؛ به دادم برسید، یخها که تمامی سرمایهام است، مثل عمر و جوانیام در مقابل دیدگانم آب میشود! اما رهگذران بیاعتنا از کنار گاری او میگذشتند و قطرههای اشک از گوشه چشمان او همچون قطرههای ذوب شده یخ فرو میریخت!
دکتر عبدالحمید حسیننیا