«ظریفی میگفت: مدیر یکی از ادارات که نظر لطفی به من دارد روزی گفت فلانی، یک جوان خوب سراغ ندارید؟ میخواهیم یک نفر را استخدام کنیم. گفتم یک جوان خوب و امین میشناسم که خیلی خوشاخلاق و سلامت است. انسان معتقدی است ولی با همه فکرها میسازد و خیلی به مردم سخت نمیگیرد. به ظاهرش خیلی میرسد، موهایش را بلند میگذارد و روغن میزند و بخشی از درآمدش را صرف خرید عطر میکند و البته دو نفر از عموهایش از معاندین اسلام هستند! خندید و گفت بابا این که میگویی وضعش خیلی خراب است، اصلا با ما و شرایطمان سازگار نیست، اینجا همه بچههیأتی و مسلمان و انقلابی هستند. اصلا نزدیک اداره هم نمیتواند بیاید! گفتم ولی اینهایی که من گفتم مشخصات پیامبراسلام بود! هر دو نفر ساکت شدیم و دیگر تا انتهای مسیر صحبتی نکردیم…»
در چند دهه گذشته، داستانهای بسیاری از مصاحبههای مربوط به گزینش شنیدهایم و هرکداممان میتوانیم نمونهای از خاطرات خود یا اطرافیانمان در این زمینه را مثال بیاوریم؛ مثلا اینکه از داوطلب مهمانداری هواپیما پرسیدهاند کفن میت چند تکه دارد (که ربطی به شغل درخواستی او پیدا نمیکند) و از داوطلب آموزگاری پرسیدهاند چرا با وجود داشتن خواستگار، ازدواج نکرده است (که درباره زندگی شخصی او و بیربط با کار موردعلاقهاش بهنظر میرسد).
حتی گاه پرسشهایی مطرح شدهاند که نکتههای انحرافی دارند و ممکن است فرد گزینششونده، بهدلیل استرس حاکم بر فضای مصاحبه، تمرکز لازم برای دریافت آن نکات را نداشته باشد؛ مثلا میپرسند حکم ناهار دادن در روز قدس چیست و پاسخش این است که چون روز قدس در ماه مبارک رمضان قرار دارد، نمیتوان در آن ناهار نذری داد!
البته محروم کردن افراد از شغل موردعلاقهشان بهدلایل واهی، در زمان حکومت سابق هم بیسابقه نبوده و من زنی را میشناسم که پیش از انقلاب میخواست مربی مهدکودک شود، اما به دلیل تسلط نداشتن بر ساز و آواز و رقص او را نپذیرفته
بودند!
جوانی که در رشته موردعلاقهاش درس میخوانَد و سعی دارد بهترین دانشآموز و دانشجو باشد، باید این دلگرمی را پیدا کند که با تلاش و اراده خود، به جایگاهی متناسب با تواناییهایش خواهد رسید. تنها در این صورت است که افراد در شغلهای خود موفق خواهند شد و مراجعهکنندگان به صاحبان مشاغل نیز از شایستگی آنها اطمینان خواهند داشت.
بهعنوان مثال اگر سیستم گزینش و آموزش پزشکان، درست باشد، همه ما با اطمینان خاطر به آنها مراجعه خواهیم کرد، اما وقتی شائبه پذیرش دانشجویان پزشکی به کمک سهمیه وجود داشته باشد، حتی همان مسئولی که حامی این نوع نادرست از گزینش بوده نیز نمیتواند با خیال راحت به پزشکان هموطنش مراجعه کند.
به همین ترتیب وقتی مدارک تحصیلی و پایاننامهها در همه مقاطع قابل خریدوفروش باشند، دیگر به تخصص و تعهد هیچ کس نمیتوان مطمئن بود. کسی که مدرک جعلی دارد چگونه میتواند با صداقت و شرافت کار کند و کاری از پیش ببرد؟ اینجاست که ساختمانها ایمن نیستند، تالابها خشک میشوند، خطای پزشکی زیاد میشود، اشتباهات در امر قضا افزایش می یابد و اظهارنظرهای مسئولان به طنز شبیه
است.
همان روز که به جای فرد شایسته، یقه بسته و صورت نشسته را الگوی استخدام قرار دادیم، باید پیشبینی چنین روزی را میکردیم اما شاید هنوز هم دیر نشده باشد، شاید بتوانیم متخصصانی را که به بهانههای کاذب از وطن فراری دادهایم دوباره جذب کنیم و هر پست را به فردی بسپاریم که توانایی انجام آن را دارد و متعهد و متخصص است.
code