میدان مشق
معیارهای شایستگی
ارمغان زمان فشمی
 

«ظریفی می‌گفت: مدیر یکی از ادارات که نظر لطفی به من دارد روزی گفت فلانی، یک جوان خوب سراغ ندارید؟ می‌خواهیم یک نفر را استخدام کنیم. گفتم یک جوان خوب و امین می‎شناسم که خیلی خوش‎اخلاق و سلامت است. انسان معتقدی است ولی با همه فکرها می‎سازد و خیلی به مردم سخت نمی‎گیرد. به ظاهرش خیلی می‎رسد، موهایش را بلند می‎گذارد و روغن می‎زند و بخشی از درآمدش را صرف خرید عطر می‎کند و البته دو نفر از عموهایش از معاندین اسلام هستند! خندید و گفت بابا این که می‌گویی وضعش خیلی خراب است، اصلا با ما و شرایطمان سازگار نیست، اینجا همه بچه‌هیأتی و مسلمان و انقلابی هستند. اصلا نزدیک اداره هم نمی‌تواند بیاید! گفتم ولی این‎هایی که من گفتم مشخصات پیامبراسلام بود! هر دو نفر ساکت شدیم و دیگر تا انتهای مسیر صحبتی نکردیم…»
در چند دهه گذشته، داستان‏های بسیاری از مصاحبه‏های مربوط به گزینش شنیده‏ایم و هرکداممان می‎توانیم نمونه‏ای از خاطرات خود یا اطرافیانمان در این زمینه را مثال بیاوریم؛ مثلا این‎که از داوطلب مهمانداری هواپیما پرسیده‎اند کفن میت چند تکه دارد (که ربطی به شغل درخواستی او پیدا نمی‎کند) و از داوطلب آموزگاری پرسیده‎اند چرا با وجود داشتن خواستگار، ازدواج نکرده است (که درباره زندگی شخصی او و بی‎ربط با کار موردعلاقه‏اش به‏نظر می‏رسد).
حتی گاه پرسش‎هایی مطرح شده‎اند که نکته‏های انحرافی دارند و ممکن است فرد گزینش‏شونده، به‎دلیل استرس حاکم بر فضای مصاحبه، تمرکز لازم برای دریافت آن نکات را نداشته باشد؛ مثلا می‎پرسند حکم ناهار دادن در روز قدس چیست و پاسخش این است که چون روز قدس در ماه مبارک رمضان قرار دارد، نمی‎توان در آن ناهار نذری داد!
البته محروم کردن افراد از شغل موردعلاقه‎شان به‏دلایل واهی، در زمان حکومت سابق هم بی‎سابقه نبوده و من زنی را می‎شناسم که پیش از انقلاب می‎خواست مربی مهدکودک شود، اما به دلیل تسلط نداشتن بر ساز و آواز و رقص او را نپذیرفته
بودند!
جوانی که در رشته موردعلاقه‌اش درس می‌خوانَد و سعی دارد بهترین دانش‏آموز و دانشجو باشد، باید این دلگرمی را پیدا کند که با تلاش و اراده خود، به جایگاهی متناسب با توانایی‏هایش خواهد رسید. تنها در این صورت است که افراد در شغل‏های خود موفق خواهند شد و مراجعه‏کنندگان به صاحبان مشاغل نیز از شایستگی آن‏ها اطمینان خواهند داشت.
به‏عنوان مثال اگر سیستم گزینش و آموزش پزشکان، درست باشد، همه ما با اطمینان خاطر به آن‏ها مراجعه خواهیم کرد، اما وقتی شائبه پذیرش دانشجویان پزشکی به کمک سهمیه وجود داشته باشد، حتی همان مسئولی که حامی این نوع نادرست از گزینش بوده نیز نمی‏تواند با خیال راحت به پزشکان هموطنش مراجعه کند.
به همین ترتیب وقتی مدارک تحصیلی و پایان‎نامه‎ها در همه مقاطع قابل خریدوفروش باشند، دیگر به تخصص و تعهد هیچ کس نمی‎توان مطمئن بود. کسی که مدرک جعلی دارد چگونه می‎تواند با صداقت و شرافت کار کند و کاری از پیش ببرد؟ این‏‏جاست که ساختمان‏ها ایمن نیستند، تالاب‏ها خشک می‎شوند، خطای پزشکی زیاد می‎شود، اشتباهات در امر قضا افزایش می یابد و اظهارنظرهای مسئولان به طنز شبیه
است.
همان روز که به جای فرد شایسته، یقه بسته و صورت نشسته را الگوی استخدام قرار دادیم، باید پیش‏بینی چنین روزی را می‏کردیم اما شاید هنوز هم دیر نشده باشد، شاید بتوانیم متخصصانی را که به بهانه‏های کاذب از وطن فراری داده‏ایم دوباره جذب کنیم و هر پست را به فردی بسپاریم که توانایی انجام آن را دارد و متعهد و متخصص است.

code

نسخه مناسب چاپ