جریان شعر حرکت، نخستین بار درسال ۱۳۷۳ در مقالهای با عنوان «حرکت و شعر» توسط «ابوالفضل پاشا»مطرح شد. سال ها بعد، پاشا با نظرخواهی از برخی شاعران و منتقدان، به جرح و تعدیل آن مقاله پرداخت تا اینکه آن را در کتابی با نام «حرکت و شعر»منتشر کرد. او درکتابش به این مسئله اشاره میکند که شعر حرکت، تنها یک نظریه است، بیانیه نیست:
«نظریه شعر حرکت، یک بیانیه نیست بلکه کشف و معرفی برخی از دستاوردهای شعر دهه هفتاد است. هیچ شاعری حتی شاعری که چنین شعری گفته باشد، نمیتواند با آگاهی صرف از این ویژگی ها، دیگربارچنین شعری بگوید. شعر حرکت، برخاسته از شرایط خاص این دوره ایران و جهان است که روی شاعران تأثیر گذاشت و ایشان بدون آنکه یکدیگر را خبر کنند و بدون اینکه تصمیم گرفته باشند، شعرهای ویژه این دوره را گفتند.»
باید اذعان کرد که هرچند شعر حرکت،مدعی شیوه و جریان تازه ای در شعر امروز و به زعم طرفدارانش ناظر بر برخی از مؤلفههای پستمدرنیسم است، اما شعر حرکت حدود صد سال پیش با بیانیه و نظریه محکم و مستقلی در غرب پا به عرصه وجود گذاشت و طرفداران فراوانی یافت. (۱)
وی مـینویــسد: «شـاعــران شعــر حرکــت، زیرمجموعهای از شاعران حرکت هستند که علاوه بر حرکت های یاد شده، حرکت تحولی نیز در کارشان دیده میشود.
به عبارت دیگر، شاعر ابتدا باید از شاعران حرکت باشد تا بعد بتواند شعر حرکت بگوید؛ یعنی شاعران شعر حرکت، از شاعران حرکت به حساب میآیند؛ اماعکس این قضیه صحیح نیست. به عبارت دیگر، شاعران حرکت، الزاماً نمیتوانند از شاعران شعر حرکت باشند. پس باید بگویم که تنها عدهای از شاعران حرکت توانستهاند شعر حرکت بسرایند و البته دیگر شاعران حرکت نیز احتمال دارد روزی از همین روزها چنین شعر بگویند.»
اولاً ایشان مدعی هستند که نظریه شعر حرکت، بیانیه نیست بلکه کشف و معرفی دستاوردهای شعر دهه ۷۰ است.
هنگامی که نویسنده، ویژگی های یک جریان ادبی را برمیشمارد و آن را از انواع دیگر تفکیک میکند و نیز اظهار میدارد که نباید با پیشفرضهای اشعار دهههای پیشین درباره شعر حرکت به قضاوت نشست و بدین وسیله حضور این جریان را به صورت مکتوب اعلام میدارد؛ در حقیقت، بیانیه
صادر کرده است.
ثانیاً نویسنده معتقد است که شاعران شعر حرکت با آگاهی به ویژگی های شعر حرکت، نمی توانند بار دیگر چنین شعری بگویند و در جای دیگر مینویسد:«شاعرانی که میخواهند شعر حرکت بگویند، باید از شاعران شعر حرکت باشند تا بتوانند چنین اشعاری را بسرایند و شاعران شعر حرکت با آمادگی و احاطه ای کامل بر ظرفیت های شناخته شده و حتی پنهان شعر، اقدام به سرودن شعر کرده اند.» تناقض از این آشکارتر؟!
در هنر، بهویژه شعر،مسئله اصلی ارتباط با مخاطب و به اصطلاح ایصال است تا خواننده، تصویر و معنی شعر را دریابد و از آن لذت ببرد. اگر قرار باشد خواننده از تصویرسازیهای گنگ و پیچیده که از تصاویر موجی هم فراتر میرود، چیزی درنیابد؛ شاعر در ارائه شعرش موفق نبوده است. لذت بردن از شعر، تنها مختص سرایندۀ اثر و شاعران حلقه ای نیست، بلکه شعر و هر اثر هنری متعلق به آحاد جامعه است:
مرغ با سنگهای کرچ
و گاو یعنی که سری به آخور میبرد
حسنک! کجا؟
حسنک میرود درخت بیندازد.
خانه از جیک جیک جوجهها
و گاو یعنی که حرفهای نخورده نشخوار میکند.
حسنک! کجایی؟
حسنک را طناب گردن کلفت میآورد
خروس ها همه در عزای دیشب
و مسعود غزنوی
یعنی که ماغ می کشد
حسنک کجایی؟ کجا؟…. (۲)
هدف هنر، تنها دادن اطلاعات یا نسخه برداری و تقلید محض و رونویسی از واقعیت نیست. البته این بدان معنا نیست که شعر غیرروایی را بر شعر روایی رجحان بدهیم. چرا که در آثار تاثیرگذار «شاملو»، «اخوان» و «نیما» نیز اشعار روایی دیده میشود.
«شاعر شعر حرکت با دقت در ظرفیت های پنهان، به روایت غیرروایی میرسد. برای مثال، تأثیر از سایرهنرها، بهویژه هنر سینما، به شاعر مجال آن را میدهد که جای دوربین و در شعر، جای چشم را عوض کند یا آنکه زمان های مختلف گذشته، حال و آینده را درهم بیامیزد. اگر شاعر از چنین ظرفیت هایی بهره برد، مسلماً به همان روایت غیرروایی میرسد که گونهای از سفیدنویسی کیفی است.»
مقصود از «روایت غیرروایی» چیست؟ النقیضان لایجتمعان و لایرتفعان! به وسیله بازی با کلمات و نیز تحمیل تئوریهای وارداتی به شعرواره های ذوق ستیز، نمی شود نظریه صادر کرد و کار را تمامشده پنداشت. متأسفانه برخی از شاعران و نویسندگان جوان، اصطلاحات و جریانهایی را که در غرب تحت عنوان شعر حرکت، شعر چندصدایی، مرگ مؤلف، سفیدنویسی(سفیدخوانی)، تأویل متن و شعر سینمایی مطرح هستند، درست درک نکرده اند و تنها برای آوانگارد نشان دادن خود، آنها را در آثارشان به کار می برند.
«پاشا» درباره شگردها و تکنیک های شعر حرکت می نویسد:«شعر حرکت، سرشار از تکنیک است. یعنی این شعر از شیوههای جدیدی برای بیان بهره می برد. برای مثال، شاعر از دیگر هنرها و به ویژه از هنر سینما تأثیر می گیرد و شیوه هایی همچون: فلش بک، فلش فوروارد، دیزالو، لانگ شات، زوم و… را مورد استفاده قرار می دهد تا از بیان معمول بگریزد…».
کار شعر این نیست که از هنرهای دیگر تأثیر پذیرد؛ بنابراین تکنیکها و شگردهای هنرهای دیگر در شعر کارایی چندانی نمیتواند داشته باشد. تعدادی از شاعران به اصطلاح فرامدرن، با مغلطه و سفسطه های مختلف، تلقیهای شخصی خود را از مکاتب و تئوری های وارداتی ارائه میدهند و با مصادره به مطلوب تئوری های دیگر، در پی اثبات شعر خویش اند.
«یاکوبسن» میگوید: «اثر ادبی باید همچون پیامی زبانی در نظر گرفته شود که سویه مسلط آن کارکرد زیباشناسی آن است.»معیارهای زیباشناسی در زمان های مختلف، بنابه شرایط تغییر می کند؛ اما از اصول و قواعدی که مورد قبول طیف زیادی از مردم و هنرمندان است، پیروی مینماید.
متأسفانه در ایران، از معناگریزی سوءاستفاده شده است. وقتی گفته می شود پست مدرنیسم، ناظر به معنا گریزی است. بدان معنا نیست که شعر نباید معنی داشته باشد، بلکه مقصود این است که شعر قابل تأویل باشد. این یعنی گریز از یک معنا به معنایی دیگر… در صورتی که بسیاری از شعرهای حرکت، از یک معنا به بی معنایی تنزل کرده است. به عبارت روشن تر، معناگریزی این نیست که شعر معنا نداشته باشد، بلکه مقصود استفاده ازعناصری در شعر است که خطور معنا را در ذهن به تأخیر اندازد.
مسئله دیگری که در نظریه «شعر حرکت» مطرح شده است، «مرگ مؤلف» است. مرگ مؤلف بدان معناست که تا زمانی که هنرمند اثری را انتشار نداده است، اثر متعلق به خود اوست، اما زمانی که اثر منتشر می شود، دیگر به آفریننده اثر تعلق ندارد و تعابیرو تأویلهای گوناگون از طرف دیگران در مورد آن اثر مجاز خواهد بود. شعر، بازتاب فرهنگ، تاریخ، آداب و رسوم و تمدن یک ملت است. حتی اگر شاعری بخواهد جهانی فکر کند، ناگزیر است به زبان خود بیندیشد و شعر بگوید.
سخن آخر اینکه برخی از اشعاری که «پاشا» در کتاب «حرکت و شعر» آورده است، بسیار زیبا هستند و چه با موازین شعر حرکت مطابقت داشته باشند، چه نداشته باشند؛ از ارزش و زیبایی آنها کاسته نمیشود. چرا که یکی از اهداف هنر، ارتباط با مخاطب و خلق فضاهایی تازه و زیباست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشتها:
۱. کتاب عقل افسرده، مراد فرهاد پور(تهران: طرح نو، ۱۳۷۸)، فصل شعر و شاعری
۲. ابوالفضل پاشا، راههای در راه: مجموعه شعر(تهران: نشر نارنج، ۱۳۷۶)، ص ۹۲
code