استمداد از حضرت دوست برای ثبات قدم در آنچه رضای اوست
مگر تو از کَرَم خویش یار من باشی…
 

من‌ سنّ سنته حسنه فله اجر من عمل بها کان‌‌له اجرها و اجر من عمل به الی‌ یوم القیامه به مناسبت سی‌امین سالگرد فقدان اندوهبار پاره تنم زینب شیرین‌سخن و نازنین که در سوم اسفند ۱۳۷۰ سی سال قبل چشم از جهان فروبست. یاد او را با ذکر خاطره‌ای ماندگار گرامی می‌داریم. در دوران مریضی دخترم بر آن شدم تا با خدای خود عهدی و با نهمین امام معصوم(ع) پیمانی ببندم تا چنانچه مصلحت باشد و دخترم بهبود یابد، حرکتی در خور شأن آن امام همام انجام دهم.

فلذا در اثنای درمان او در ۲۴ بهمن ۱۳۷۰، نسبت به ثبت مؤسسه‌ای به نام جوادالائمه(ع) اقدام نمودم.

لیکن مشیّت الهی بود که پاره تنم زینب را در جوار خودش جا دهد و فراقش را نصیب من و خانواده‌ام گرداند.

و خوب به یاد دارم که اکثر اقوام و دوستان بالاخص پدر بزرگوار و عموی عزیزم به‌ویژه برادر گرامی‌ام جناب آقای مهندس غلامعلی سپید در مراسم تدفین و ختم اهتمام ویژه مبذول داشته و سنگ تمام گذاشتند که جا دارد در اینجا از زحمات همه این عزیزان تشکر ویژه نمائیم.

آنچه شکرانه من را افزون ساخته و می‌سازد این است که مؤسسه پرفروغ جوادالائمه به صورت تشکیلاتی رسمی و گسترده در زمینه‌های مختلف خیریه، فرهنگی، آموزشی و پرورشی شکل گرفت.

اگرچه در سالهای اول یعنی دهه هفتاد با توکل به خدای بزرگ زیر بنای این مؤسسه در ابعاد مختلف به دست این حقیر پی‌ریزی شد و پیگیری‌های اولیه تا به فعلیت رساندن آموزش و ساخت مدارس ۶ گانه و تشکیل کلاس‌ها محقق گردید، لیکن بعدها برای توسعه و آنچه امروز مشاهده می‌کنیم، در دهه ۸۰ و ۹۰ همگان اهتمام نمودند که همت جناب آقای مهندس سپید همیشه قابل ستایش بوده است. و اینک از مولایمان حضرت امام جواد‌الائمه(ع) طلب استمداد نموده و درخواست می‌نمائیم که یاریمان فرماید تا هیچ‌گاه از مسیر مورد رضای ایشان غفلت نورزیم.

آمین یا رب‌العالمین ـ یزد، سیدمحمد دعایی

نسخه مناسب چاپ