برنامه رسول اکرم(ص)
گزیده ای از سخنان امام خمینی(ره) در جمع روحانیان به مناسبت عید مبعث، ۷ تیر ۱۳۵۸
 

اگر برای هر علمی موضوعی است، علم همۀ انبیا هم‏‎ ‎‏موضوعش «انسان» است. و اگر برای هر دولتی برنامه‌ای است، برنامه رسول اکرم(ص) را می‌شود گفت همان سوره‌ای [است] که در اول وارد شده است: ‏‏اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق…‏‎‎‏ تمام انبیا موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان،‏‎ ‎‏موضوع علمشان انسان است. آمده اند انسان را تربیت کنند؛ آمده اند این موجود طبیعی را‏‎ ‎‏از مرتبۀ طبیعت به مرتبۀ عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبیا در‏‎ ‎‏انسان است. هر یک از انبیا که مبعوث شدند، برای تربیت انسان مبعوث شدند. برنامه را هم این آیۀ شریفه تعیین‏‎ ‎‏می فرماید: ‏‏اقرأ باسم ربک‏‏. از اول که قرائت شروع می‌شود، تعیین می‌فرماید‏‎ ‎‏که قرائت چه جور باید باشد: به «اسم رب» باید باشد. ‏

دو جنبه‏ ‎‏است: یک جنبۀ رحمانی و یک جنبۀ شیطانی. تمام کلماتی که از «اسم رب» جدا باشد، شیطانی است. قرائت که شروع شد،‏‎ ‎‏با «اسم رب» شروع شد. علم با اسم رب، قرائت با اسم رب، دیدن با اسم رب، شنیدن با‏‎ ‎‏اسم رب، گفتن با اسم رب، درس خواندن با اسم رب؛ همه چیز به اسم رب. عالم با اسم‏‎ ‎‏رب شروع شده است. خدای تبارک و تعالی عالم را با اسم خودش شروع کرده است.‏‎ ‎‏بنای عالم با اسم خداست. و اول تعلیمی که به انسان می‌شود و اول برنامه‌ای که برای رسول اکرم(ص) آمده است، این‏‎ ‎‏است که: ‏‏إقرأ باسم ربک‏‏. نه همین طور قرائت کن، نه همین طور درس بخوانید، ‎‏ترویج کنید، منبر بروید، تبلیغ بکنید؛ درس بخوانید «به اسم‏‎ ‎‏رب»، تبلیغ کنید به اسم رب، منبر بروید به اسم رب، گوش کنید به اسم رب،‏‎ ‎‏صحبت کنید به اسم رب. اگر «اسم رب» را از اشیا جدا کنند، به یک معنا ‎‏هیچ می‌شوند. همه چیز با اسم رب چیز است. همۀ آوازها از خداست. عالم با اسم رب ‎‏شروع شده است و با اسم رب ختم می‌شود. شما هم باید با اسم رب شروع کنید و با اسم‏‎ ‎‏رب ختم کنید. علامت خدا در همه چیز هست. و باید ما استشعار کنیم اسم خدا ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏. همۀ‏‎ ‎‏عالم اسم خداست. شماها همه اسم خدا هستید. با اسم خدا همه چیز تحقق پیدا کرده‏‎ ‎‏است. و همه اسم خدا هستید.‏

‏‏انسان موجود ناشناخته‏

‏‏ما باید این معنا را بفهمیم که همه از اوست و همه به او رجوع می‌کنند: ‏‏انّا‏‎ ‎‏لله و انّا الیه راجعون‏‏. از او هستی و همه چیز به اوست. دیگران نیستند، هیچ اند؛ هر چه هست،‏‎ ‎‏اوست. ما باید این معنا را ادراک کنیم. انبیا آمدند که ما را هوشیار کنند، تربیت کنند. انبیا‏‎ ‎‏برای انسان سازی آمده اند. کتب انبیا کتب انسان سازی است. قرآن‏‎ ‎‏کریم کتاب انسان است. موضوع علم انبیا، انسان است. ‎‏انسان منشأ همۀ خیرات است. و اگر «انسان» نشود، منشأ همۀ ظلمات است. این موجود بر سر دوراهی‏‎ ‎‏واقع است: یک راه، راه انسان و یک راه، راه منحرف از انسانیت، تا از چه‏ ‎‏حیوانی سر بیرون بیاورد!

تعلیم تنها، تعلّم تنها، فقه تنها، فلسفۀ تنها، علم توحید تنها، فایده‏‎ ‎‏ندارد، تا مقرون با اسم رب نباشد‏‏. همۀ خلق را به اسم رب‏‎ ‎‏نسبت می‌دهد. اسم رب مبدأ همۀ خلقهاست، خلق مطلق. درس هم بخوانید «باسم ربک الذی خلق». مباحثه هم بکنید، به اسم رب. نه همان اول‏‎ ‎‏بگویید ‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏. بفهمیم قضیه چیست. انبیا آمدند‏‎ ‎‏که بفهمانند قضایا چه هست. همۀ عالم سرگردانند، ‎‏نمی دانند قضایا چیست. اینهایی که ادعای انسان شناسی و اسلام شناسی می‌کنند،‏‎ ‎‏ادعاست! کی «انسان» را می‌شناسد؟ و کی «اسلام» را؟ یک ورقهای بسیار‏‎ ‎‏مختصری از انسان، یک ورقهای بسیار مختصری از اسلام، وقتی که کسی بشناسد، خیال‏‎ ‎‏می کند «انسان» را شناخته، «اسلام» را شناخته! انسان به معنای حقیقی انسان را، کسی جز ذات مقدس حق و آنهایی که ملهمند به الهام او، نمی‌شناسد. ‏

بر سر دو راهی‏

ملائکه ایراد گرفتند که: «این مفسد را چرا خلق می‌کنی؟!» فرمود: شما‏‎ ‎‏نمی دانید.‏‎‎‏ بعد که «تعلیم اسماء» کرد و هیچ کس نمی‌تواند حمل «اسماء» بکند الا انسان، و‏‎ ‎‏حمل «امانت» بکند الا انسان؛‎‏ وقتی که اسماء را به او تعلیم کرد، فرمود: «عرضه کن بر‏‎ ‎‏این ملائکه‌ای که اشکال داشتند.» همه عاجز ماندند،‏‎‎‏ ملائکۀ‏‎ ‎‏مقربین هم عاجزند، اما انسان، نه. ما موجودی هستیم که سر دوراهی واقع‏‎ ‎‏شده ایم… ‏‏دنبالش می‌فرماید: ‏‏إقرأ و ربُک الأکرم ‏‏با خدا قرائت کن. شاید معنایش این باشد…

‏‎‏‏‏خُلق الانسان من علق‏‏. انسان از علق [آفریده شده است]؛ انسانی که همۀ عالم است و می‌گویند: ‏‏والعصر،‎‏ «عصر» انسان‏‎ ‎‏کامل است، امام زمان(س) است؛ یعنی عصارۀ همۀ موجودات. قسم به‏‎ ‎‏عصارۀ همه موجودات، یعنی قسم به انسان کامل. ‏‏إنّ الانسان لفی خُسر. ‏‏این «انسان» سر دوراهی واقع شده: یک راه، راه انسانیت است که صراط مستقیم‏‎ ‎‏است. صراط مستقیم یک سرش به طبیعت است، یک طرفش به الوهیت… انسان از‏‎ ‎‏طبیعت شروع می‌کند تا اینکه برسد به آنجایی که در وهم من و تو نمی‌آید: «آنچه در‏‎ ‎‏وهم ناید، آن شوم».‏

‏‏اختیار با شماست که این دو راه را اختیار کنید: یا صراط مستقیم انسانیت را، یا انحراف‏‎ ‎‏به چپ، یا انحراف به راست. از هر طرف انحراف باشد، از انسانیت دور می‌شود. هر چه‏‎ ‎‏جلو برود، دورتر می‌شود. کسی که از راه مستقیم منحرف شد، هر چه پیش برود، دورتر‏‎ ‎‏می شود. در‏‎ ‎‏سورۀ حمد می‌فرماید: اهدنا الصّراط المُستقیم. صراط الذین أنعمت علیهم:‎‏ آنهایی که تو به‏‎ ‎‏آنها نعمت دادی؛ رحمت را بر آنها وارد کردی؛ هدایت را بر آنها‏‎ ‎‏وارد کردی. ‏‏غیر المغضُوب علیهم و لا الضّالین.‎‏ «مغضوب علیهم» یک طایفه اند منحرف.‏‎ ‎‏«ضالین» هم یک طرفند منحرف، از هدایت دورند. و هر چه پیش بروند، دورتر می‌شوند.‏

‎‏هر چه درس بخوانید و «به اسم ربک» نباشد، از صراط مستقیم دورید. و هر چه زیادتر‏‎ ‎‏درس بخوانید، دورتر می‌شوید. اگر اعلم من فی الارض بشوید و به اسم ربک نباشد، ابعد‏‎ ‎‏از خدای تبارک و تعالی هستید! از صراط مستقیم بعیدتر می‌شوید. یا صراط مستقیم‏‎ ‎‏است که یک سرش جسر جهنم، یک طرفش طبیعت است؛ یک طرفش بهشت است.‏‎ ‎‏آخر مرتبۀ بهشت، «لقاءالله» است. آن جایی است که غیر انسان هیچ کس راه ندارد؛ فقط‏‎ ‎‏انسان راه دارد. ما همه الان در جسر جهنم واقع شده ایم. «طبیعت» متن جهنم است. در آن‏‎ ‎‏عالم ظهور که می‌کند، طبیعت جهنم است. الان ما در متن جهنم داریم حرکت می‌کنیم.‏‎ ‎‏اگر این راه را طی کردیم، آن روز که جسر جهنم ظاهر می‌شود، در چشم مردم‏‎ ‎‏در آن عالم ظاهر می‌شود، آن که این راه را طی کرده است، از آن جسر عبور می‌کند؛ آن که‏‎ ‎‏این راه را طی نکرده است، در جهنم واقع می‌شود؛ از راه می‌افتد. یک راه‏‎ ‎‏مستقیم که اوصافش را هم گفته اند: دقیق تر از موست، باریک و‏‎ ‎‏تاریک است و نور هدایت می‌خواهد: ‏‏اهدنا الصراط المستقیم‏‏. خداوند هدایت کند ما را. ‏

‏‏نورانیت و ظلمانیت علم‏

‏‏شما آقایان که در راه اسلام و علم قدم برمی دارید و متلبس به لباس اسلام و لباس انبیا‏‎ ‎‏شده اید، گمان نکنید که درس خواندن بدون اینکه‏‎ ‎‏قرائت به اسم رب باشد، برایتان فایده دارد. گاهی ضرر دارد. گاهی علم غرور می‌آورد.‏‎ ‎‏گاهی علم انسان را از «صراط مستقیم» پرت می‌کند. اینهایی که دین ساز بودند، اکثراً اهل‏‎ ‎‏علم بودند! اینهایی که دعوت برخلاف واقع کردند، اکثراً از اهل علم هستند! چون علم‏‎ ‎‏قرائت به اسم رب نبوده است، از اول انحراف داشته است؛ هر چه پیش‏‎ ‎‏رفت، بیشتر انحراف حاصل می‌شود؛ از انسانیت دورتر می‌شود. چه بسا یک نفر‎ ‎‏به حسب نظر مردم، فیلسوف اعظم است، به حسب نظر مردم، فقیه اکرم است، همه چیز‏‎ ‎‏می داند، انبار معلومات است، لکن چون قرائت به اسم رب نبوده است، از صراط مستقیم‏‎ ‎‏دورتر شده است. هر چه انبار زیادتر، وِزرش زیادتر. هر چه انبار بزرگتر، ‎‏وزر و ظلماتش بیشتر. ‏‏ظُلُمات بعضُها فوق بعض!‎‏

گاهی علم ظلمت است؛ نور نیست. آن علمی‏‎ ‎‏که به اسم رب شروع بشود، نور هدایت دارد. آن علمی که برای این است که یاد‏‎ ‎‏بگیرد، خوبش این است که می‌خواهد یاد بگیرد، و الا می‌خواهم مسند بگیرم؛‏‎ ‎‏می خواهم امام جماعت بشوم؛ می‌خواهم اهل منبر باشم؛ می‌خواهم مقبول عامه باشم،‏‎ ‎‏مقبول مردم باشم. اینها انحراف است.

چه بسا انسان یک عمر در ریا بوده و خودش نفهمیده. یک عمر هر عملی کرده، ریا‏‎ ‎‏بوده است و نفهمیده! اینقدر دقیق است که خود آدم هم نمی‌فهمد!‏‎ ‎‏موازین دارد برایش. آنهایی که اهل عمل هستند، موازین تعیین کرده اند که ما بفهمیم ‎‏چه هستیم و خودمان را تشخیص بدهیم. اینها در علم انبیا که علم انسان سازی است، موازین‏‎ ‎‏دارد.‏ اسلام را به این زودی نمی‌شود شناخت… مکتب اسلام را من و تو نمی‌شناسیم، چنان که انسان را نمی‌شناسیم. آن که می‌شناسیم، همین‏‎ ‎‏موجود طبیعی است. این «انسان» نیست. از «علق» یک قدری بالاتر می‌آید، می‌شود حیوان. این مقام «حیوانیت»‏‎ ‎‏خیلی طولانی است و انسان ممکن است تا آخر عمرش در همین حیوانیت متوقف شده‏‎ ‎‏باشد. تا قرائت به اسم «رب» نباشد، فایده ندارد. همه چیز باید به اسم رب باشد.‏

‏‏شما که بنا دارید در قصبات و‏ ‏‎‎‏شهرها برای ترویج و هدایت تشریف ببرید، توجه داشته باشید اگر قدمی برخلاف موازین،‏‎ ‎‏برخلاف رضای خدا بردارید، جرمی است که به این زودی نمی‌توانید جبران بکنید.‏‎ شمایی که برای هدایت می‌روید، رسول از طرف اسلام هستید؛‏‎ ‎‏رسولِ رسول خدا هستید. باید بفهمید که در این رسالت چه باید بکنید. این کارهایی که‏‎ ‎‏بنا دارید بکنید، آیا به اسم رب است؟ آیا از اول که شروع می‌کنید ‎‏مردم را هدایت کنید، اسلام را معرفی کنید، آیا به اسم رب‏‎ ‎‏است؟ از اسم خدا شروع می‌شود یا خدای نخواسته نفسانیت در آن دخالت دارد؟‏‎… فرض می‌کنیم وقتی که رفتید، انحرافاتی‏ ‎‏دیدید، خیال نکنید ‏‏[‏‏می توانید‏‏]‏‏ انحرافات را با انحراف اصلاح کنید. انحراف نمی‌تواند‏‎ ‎‏انحراف را مستقیم کند. انحرافات را با نور هدایت خدا و باسم ربک مستقیم کنید. با اسم‏‎ ‎‏خدا حرکت کنید. با اسم خدا هدایت کنید و با اسم خدا ترویج کنید و با اسم خدا‏‎ ‎‏انحرافات را مستقیم کنید… با همه محبت کنید. با محبت می‌شود منحرف ها را‏‎ ‎‏مستقیم کرد. ‏

‏‏اسلام، دین رحمت‏

پیغمبر اکرم(ص) «نبی رحمت» است. آنجایی هم که امر به قتل ‎‏منحرف های غیرقابل اصلاح می‌کرد، این هم رحمت بر جامعه است؛ مثل یک غدۀ سرطانی که در بدن‏‎ ‎‏باشد، برای اصلاح بدن، آن غده را باید بیرون آورد. این غده‌ها‏‎ ‎‏گاهی جامعه را فاسد می‌کنند. اینهایی که نمی‌دانند اسلام‏‎ چیست، خیال می‌کنند احکام اسلام خشونت دارد! این مثل این است که به طبیبی که کارد ‎‏برداشته و شکم را پاره می‌کند و غدۀ سرطانی را بیرون می‌آورد، بگویند «دارد خشونت‏‎ می‌کند! باید فریاد برآورد که این طبیب خشن است!» این طبیب‏‎ ‎‏رحمت است؛ با رحمت دارد رفتار می‌کند. جامعه مثل یک انسان می‌ماند: گاهی وقتها برای اصلاح جامعه، کسی را تأدیب‏ ‎‏می کنند. آدمی که می‌خواهد یک‏‎ ‎‏مملکت را فاسد بکند و‏‎ ‎‏قابل اصلاح نیست، برای تهذیب و حفظ جامعه، باید این غده ‎‏را دور کرد. اعدام های‏‎ ‎‏اسلامی این طوری است…

توجه داشته باشید که امروز خطر بزرگی جلوی پای ماست که مبادا قدمهای انحرافی برداریم و‏‎ ‎‏اسلام را بد معرفی کنیم. آن که مهم است، این است که مکتب‏‎ ‎‏به قدرت خودش باقی باشد، ولو ما همه از بین برویم… امروز ‏‎]‎‏مبادا‏‏]‏‏ که مکتب ما منحرف جلوه داده بشود: یا‏‎ ‎‏از اعمال من و شما، یا از اعمال کمیته ها، یا از اعمال دادگاه ها، یا از اعمال ادارات و‏‎ ‎‏وزارتخانه‌ها و امثال ذلک. رژیم سابق برای ما خطر نداشت… اگر معممی در رژیم سابق یک کار خلاف می‌کرد، می‌گفتند این ساواکی‏‎ ‎‏است، درباری است. امروز که ساواکی در کار نیست، اگر از شما آقایان چیزی صادر بشود، می‌گویند جمهوری اسلامی این‏‎ ‎‏است!… امروز مکتب ما بسته به اعمال ماست… اگر خدای نخواسته در اینها یک‏‎ ‎‏خلاف واقع بشود، مکتب ما متزلزل می‌شود… خداوند انشاءالله همۀ شما را موفق کند. و همه قرائت کنید، قدم بردارید، منبر بروید.‏‎ ‎‏همه چیز ‏‏باسم ربک الذی خلق.‏

نسخه مناسب چاپ