فهم متن اگرچه در دوران معاصر با طرح نظریات متعددی همچون روششناسی هرمنوتیکی، اهمیتی افزون یافته است، اما عمری به درازای تاریخ دارد؛ چه، متن نه به معنای نوشتار که اعم از هر رفتار، گفتار و نوشتار است و نه برای فهم متون نوپیدا، که روشی برای فهم متون برجای مانده در هر زمان و مکانی است؛ و روشن است که این موارد، همزاد آفرینش انسان بودهاند. و تاریخ علم نشان از تلاش گستردة دانشمندان و اندیشوران برای فهم متون پیشینیان دارد و در این مسیر، هر چه ارزش، اعتبار و اهمیت متون و صاحبان آن بیشتر بوده تعمیق نظر و ژرفاندیشی برای فهم آن متون نیز فزونی مییافت. در این میان، بی تردید ارزش و اهمیت متون مقدس و دینی، بیش از دیگر متون بوده است.
ناگفته پیداست که بدون وجود قواعد و قوانین مشخص و روش و اسلوب روشن، فهم افراد مختلف از متون، متفاوت خواهد بود که نتیجة حتمی آن، پیدایش قرائتهای متفاوت، متضاد و گاه متعارض از متون است که سرانجام به تحریف متن و گمشدن معنای کلام و مراد متکلم میانجامد. بر این اساس، پویندگان علم همواره قواعد و اصولی برای فهم متن، وضع و تدوین میکردند. و در طول این دوران نقاط عطفی وجود دارد که اهمیت این مسئله را چندین برابر میکرد؛ برای مثال، آغاز «نهضت ترجمه» (نیمة اول قرن دوم هجریر اوایل سدة هفتم میلادی) یا پیدایش صنعت چاپ (در میانة هزارة دوم میلادی) که منجر به نشر و رواج متون و آرای اندیشمندان مختلف به اقصی نقاط عالم شد. در این میان، ترجمههای مغلوط، برداشتهای سطحی و غیر واقعی، استنساخهای پر اشتباه و تصحیفهای نادرست از متون خطی، با صنعت چاپ و نشر روزآمد می شد و به تکثیر انبوه میرسید و به تحریف متون و نظریات میافزود.
از این رهگذر است که پژوهشگران تیزبین نمیتوانستند به هر آنچه منتشر شده و در اختیارشان قرار گرفته، اعتماد کنند و لذا برای دانستن دقیقتر آرا و اقوال دیگر اندیشمندان و متون کهن ناچار به بازخوانی نسخههای خطی و منابع دست اول میشدند. اهمیت این موضوع بهویژه در متون مقدس دینی که در بر دارندة اصول و قواعد تعالیبخش زندگی و احکام و مناسک عبادی هستند، بیش از دیگر متون نمود پیدا میکرد.
همین مسئله ضرورت وضع قواعد و قوانین چاپ و نشر و نظارت علمی بر آن را دوچندان میکرد. اما همچنان برداشتهای اجتهادی و تفسیرهای فردی از متون وجود داشته، دارد و در آینده نیز ارائه خواهد شد و گریزی از آن نیست. اگرچه پویندگان مسیر اندیشه و خردورزان عرصة علم همین امر را هم به حال خود رها نساخته و در ساختارسازی و روشمند کردن متد فهم و ارائة اسلوبی نظاممند برای آن کوشیدهاند. این موضوع بهویژه در عصر حاضر که عصر چندپارگی و تخصصی شدن علوم است و پویندگان هر علم در پی استنباط اصول متناسب با متون مربوطه هستند و تلاش مضاعفی برای یافتن مؤیدات تاریخی از متون کهن در اینباره دارند، تدوین این اسلوبها و تدقیق در قاعدهمندسازی هر چه بیشتر روشهای فهم متن فزونی یافته است.
بیتردید در چنین زمانهای پویانمایی هر متن و زنده نگهداشتن هر ایده در گرو اجتهادهای مستمر در متون است. در هر اجتهادی، اگرچه احکام ثابت اند، اما موضوعشناسی و مصداقیابی متغیر و کیفی است. لذا دانشپژوهان هر علمی، بیش و پیش از حکمشناسی، نیازمند تعمیق و تدقیق هر چه بیشتر در شناخت موضوع هستند.پژوهش حاضر نیز گامی است در پیشبرد همین نیاز، و تلاشی است در شناختن و شناساندن موضوعی که از یک سو، آیهای از آیات متنی مقدس است، از سویی واقعیتی تاریخی است که در اعماق تاریخ مانده و از منظر دیگر، مسئلهای است که فهم واقعیت آن و درک درست اسلوبش، تاریخنگاری و تقویمنویسی یکی از مهمترین دورانهای تاریخ بشری را دستخوش تغییر و تحول قرار میدهد؛ موضوعی که نهتنها آثارش در تفسیر و تاریخ و تقویم، که حتی در ساحت فقه نیز جریان خواهد داشت.
پیشینة پژوهش در نسیء و کبیسه
بهار سال ۱۳۹۰ بود که یادگار گرانقدر امام و استاد معظم و گرانقدر، حضرت آیتالله حاج سیدحسن خمینی موضوعی را در میان جمعی از دوستان مطرح کردند که در راستای عمقبخشی و تدقیق در فهم متن و محتوای روایات بود؛ در این ایده تلاش میشد تا با بازشناسی شرایط جوّی و محیطی مذکور در روایات و فهم اوقات صدور آن، بتوان نکاتی نو در راستای شناخت روایات بهدست آورد. این مسئله راه علمی نوینی بود که تاکنون میتوانست و اکنون نیز میتواند بهویژه در موارد تعارض روایات مؤثر باشد. به همراه جمعی از دوستان، تتبع و پژوهش مقدماتی برای بررسی و ارزیابی این فرضیه را با بازخوانی بخشهایی از دوران زندگی معصومان علیهمالسلام از کتاب گرانمایة «بحارالانوار» آغاز کردیم و به مرور دانستیم که علاوه بر وجود چنین مواردی که در فهم روایات تأثیر قطعی دارند، مسئلة تبدیل و تطابق تاریخها و تقویمها نیز در فهم متن روایات و صحتسنجی دادههای تاریخی موجود در آنها، حتی از موارد مورد نظر، تأثیر بیشتری خواهد داشت.
این ایده که به نوعی میتوان آن را قرائتی نو از دیدگاه مرحوم امام خمینی(ره) در مورد «نقش زمان و مکان در اجتهاد» یا توسعة قلمرو تأثیر این دیدگاه قلمداد کرد، نقش فراوانی در موضوعشناسی دقیقتر و عمیقتر روایات از طریق فهم شرایط صدور با کمک ابزار نوپیدایی که مستند به علم هستند، دارد.
چنانکه ماحصل پژوهشهای مقدماتی صورت گرفته که در واقع اثبات عینی تأثیرگذاری این ایده بود، در پاییز سال ۱۳۹۰ در مقالهای با عنوان «تطبیق تاریخ قمری بر تاریخ شمسی و تأثیر آن در فهم مطالب جدید از روایات با رویکردی بر آرای امام خمینی(س)» در پژوهشنامة متین (فصلنامة علمی ـ پژوهشی امام خمینی و انقلاب اسلامی) منتشر گردید. آن روزها که تبیین زوایای این ایده ما را به فحص و بحث هر چه بیشتر منابع روایی و غور در منابع تاریخی کشانده بود، با مسئلة «نسیء» مواجه شدیم که خداوند متعال در آیة ۳۷ سورة توبه آن را سخت مورد نکوهش قرار داده است: «إنّما النسیء زیاده فی الکفر». کشف معنای دقیق این اصطلاح و فهم واقعیت تاریخی آن، ما را به مطالعة عمیق تفاسیر مختلف قرآن کریم کشاند.
فحص و تتبع گسترده در منابع نرمافزاری، غور و تحقیق و پژوهش در بستر شبکة جهانی اطلاعات، حضور پرتعداد در کتابخانهها و مطالعة بسیاری از منابع تفسیری، تاریخی و تقویمی و مشورت و مباحثه با بسیاری از اساتید اهل فن و… ما را از فقر پژوهشی جامع در موضوع نسیء، بیش از پیش آگاه ساخت. لذا به گردآوری هر آنچه در کتابهای تفسیری، تاریخی و تقویمی در باره نسیء یافت میشد، کشاند و سرانجام با انبوهی از دادهها روبرو شدیم.
پس از مطالعات و مباحثات زیاد سرانجام در تابستان سال ۱۳۹۱، ساختار اولیة پژوهش توسط استاد معظم ترسیم شد و تدوین این پژوهش که در ابتدای کار به قصد نگارش مقالهای مختصر شروع شده بود، با دورنمایی نه چندان روشن، آغاز گردید. در آغاز مطالعات و مطابق تفسیر غالب مفسران از موضوع، دانستیم که «نسیء» عملی بوده که عرب از دوران جاهلیت تا سال دهم هجرت انجام میداد. در تفسیر آن نیز دو دیدگاه عمده و یک احتمال که آن را به فخر رازی منتسب میکردند، به عنوان سومین تفسیر جلوه مینمود:
دیدگاه اول: نسیء تغییری در ماههای حرام بود که به موجب آن، حرمت ماههای حرام دستخوش تغییر و جابجایی میشد و به تبع آن، اوقات اعمال عبادی معلق بر زمان، نیز جابجا میگشت. این قرائت از نسیء را «تأخیر در ماههای حرام» نامیدند. (البته در اینکه این تغییر و تبدّل صرفا در تغییر حکم ماهها بوده یا علاوه بر آن، موضوع ماهها نیز تغییر میکرد، اختلافنظر وجود دارد.)
دیدگاه دوم: نسیء افزودن بر ماههای حرام بود که به موجب آن برخی از ماههای حلال را حرام شمرده و به جای آن، ماه حرامی را حلال میدانستند. از این قرائت نیز با نام «زیادت در ماههای حرام» یاد کردهاند.
دیدگاه سوم: نسیء عمل کبیسه کردن ماههای قمری و یکی از سنتهای یهودیان (یا آموزهای از آموزههای اُمم و ملل دیگر) بود که عرب دوران جاهلیت از آنان آموخته و به کار بسته بودند.
هر چه بر حجم مطالعات حول ماهیت نسیء و واقعیت تاریخی آن بیشتر شد و تحقیق، تدقیق و ژرفاندیشی در آن افزوده شد، با اقوال و دیدگاههای متعارض، احتمالهای غیر مستند، تفاسیر نسخهبرداری شده، روایات نامفهوم و مشوّش، استدلالهای ناتمام، نقلهای پر غلط، رونوشتهای پر تعداد و تکرارهای غیر مفید بیشتری روبرو میشدیم که به جای روشن کردن حقیقت این واقعیت تاریخی، بر پیچیدگیهای آن میافزود و ما را با انبوه سؤالات بیجواب و استدلالهای ناصواب مواجه ساخت. و همین پیچیدگیها ما را به ضرورت توسعة تحقیق به حوزههایی فراتر از واقعیت تاریخی نسیء رساند. بحث از حقیقت و پیشینة تاریخی ماههای حرام و گردآوری و پژوهش در گاهشماریها و تجمیع آنها در دو فصل مستقل، از آثار درک همین ضرورت بود. سرانجام این کار پژوهشی در تابستان ۱۴۰۰ به پایان رسید و پس از بازخوانی و بازبینیهای چندباره و اصلاحات صورتگرفته، مهیای نشر شد.
سؤالات و فرضیة تحقیق
روند مطالعاتی این پژوهش، ما را با سؤالهای انبوهی مواجه میساخت؛ سؤالاتی که از چیستی حقیقت نسیء و چگونگی اجرای آن آغاز میشد و از رهگذر تلاش برای فهم چرایی پیدایش و کیستی پایهگذاران و تبعیتکنندگان از آن، میگذشت و به جهد بیشتر برای دانستن فلسفة تحریم و ابطال آن در اسلام، آنهم با عتاب شدیدی که آن را «زیادت در کفر» خوانده است، ادامه مییافت. مطالعات بیشتر حول این موضوع در منابع تاریخی و آثار تقویمی و نجومی، بیش از پیش پرده از موضوعی برداشت که فهم حقیقت آن، شاید تحولی در تاریخنگاری آن دوران و تاریخدانی آن زمان ایجاد کند.
سرانجام یادگار مکرّم امام این فرضیه را طرح نمودند که: «نسیء در میان عرب، به سان کبیسه در میان سایر اقوام و ملل است»؛ قانونی فراگیر که میبایست برآمده از نیازهای مردم آن روزگار، و تابع اعتبار عقلا بوده باشد. لذا فرضیههای دیگری نیز به آن افزوده شد، همچون:
الف) فلسفة پیدایش و جعل نسیء، رونق در امر تجارت بوده است.
ب) تبعیت تودة مردم و عمدة قبائل عرب از قانون نسیء، نشان میدهد که این امر ریشه در نیازی عمومی و خواستی جمعی داشته و تابع اعتبار عقلا بوده است.
ج) فلسفة تحریم و ابطال نسیء در اسلام، تعلیق احکام عبادی بر ماههای قراردادی بوده است.
رسیدن به فرضیة اصلی، ما را با دو مسئلة مهم روبرو میساخت:
یک: این فرضیه مخالف با دیدگاه اکثر مفسران در مورد نسیء بود. لذا از طرفی برای اثبات آن نیازمند بازخوانی و تحلیل دقیق آرای این مفسران و بررسی استدلالی مستندات ایشان بودیم و از سویی برای تقویت فرضیة خود محتاج یافتن آرای همسو و بازشناسی و بازتقریر بسیاری از روایات و نظرات پیشینیان میشدیم.
دو: کبیسه خواندن نسیء، لوازمی داشت که برخی از آنها برخلاف تلقی و برداشت بسیاری از بزرگان دیروز و امروز است؛ لوازمی همچون:
۱٫ ادعای توانمندی (فیالجمله) علمی عرب آن دوران نسبت به محاسبات نجومی و تقویمی؛
۲٫ تابع نیاز بودن نسیء و عقلایی بودن آن؛
۳٫ رواج داشتن گاهشماری قمری ـ شمسی نظاممند در میان عرب آن دوران.
و با توجه به این موارد، تبیین فلسفة تحریم نسیء در اسلام و چرایی عتاب و خطاب شدید قرآن نسبت به آن، که به فرمان پیامبر(ص) مبنی به ابطال نسیء و دستور به عموم مسلمانان برای حفظ نظام واقعی ماهها و مراقبت از تکرار نشدن نسیء انجامید، نیز کار دشواری بود.
روش تحقیق
با توجه به اینکه نسیء موضوعی میانرشتهای محسوب میشود و از یک سو آموزهای قرآنی، از سویی واقعیتی تاریخی و از منظر دیگر پدیدهای نجومی و تقویمی خوانده شده است، لذا در تحقیق حاضر نیازمند بهکار بستن روش تحقیقهای مختلف و گاه محتاج تلفیق میان چند روش بودهایم. بر این اساس، آرا و اقوال مفسران در مورد نسیء را از آن جهت که این مسئله، آموزهای قرآنی است، با روش تحقیق تفسیری ـ تاریخی بحث کردهایم. و از بیان شأن نزول آیات، تبیین لغوی و اصطلاحی واژگان گرفته تا مستندسازی اقوال و تحلیل موضوعی متناسب با موضوعات قرآنی، بر این روش پایبند ماندهایم.
و از این جهت که واقعیتی تاریخی و تقویمی است، از روش تحلیل تاریخی برای فهم و بررسی دیدگاه مورخان بهره بردهایم؛ لذا این کتاب پر از بازخوانی مستنداتی است برآمده از آرا و دیدگاههای مختلف پژوهشگران مسلمان و غیر مسلمان. و از آنرو که کبیسهای خوانده شده که در پی تطبیق میان ماههای قمری متغیر و گردان در فصول ثابت سال، با سال خورشیدی تقریبا ثابت در فصلهای چهارگانه است، لاجرم برای دانستن نظر اخترشناسان و فلکیها، از روشهای علمی مستند به محاسبات ریاضی و دادههای دقیق رصدی استفاده شده است. همچنین با توجه به محاسبات دقیق و تخصصی این ساحت از بحث، استنادسازی به متن آثار دانشمندان مربوطه با وسواس زیاد مورد توجه و دقت بوده است.
در مجموع برای به نتیجه رساندن بحث و ارزیابی دقیقتر موضوع و بررسی دادههای مختلف تاریخی، تفسیری، تقویمی و نجومی و تجمیع و تلفیق میان اقوال و دیدگاههای مختلف با کمک از روش اجتهادی مصطلح در اصول فقه که مبتنی بر اصول و قواعد مشخص استنباط است، به تبیین موضوع، بیان اقوال، تحلیل ادله و در نهایت رسیدن به دیدگاه مختار پرداختهایم؛ چراکه فهم حقیقت نسیء نتایج فراوانی نیز در قلمرو مسائل فقهی خواهد داشت.
ادامه دارد