کودکانه‌ها
بهار خانم
حسین شادمهر

آمد بهار خانم
سبز است دامن او
صدها شکوفه دارد
پیراهن تن او

باغ و درخت‎ها را
از خواب کرد بیدار
او خاک خفته را گفت
تبدیل شو به گلزار

با خود بهار خانم
گل را به گلشن آورد
دستی به شاخه‎ها زد
شوق شکفتن آورد

بر شاخه‎ درختان
گنجشک‎های کوچک
با جیک جیک گفتند:
نوروزتان مبارک

پذیرایی
مریم رزاقی چمازکتی

می‌شود فصل بهار
عید هم سر می‌زند
باز هم مهمان من
آمده در می‌زند

او تمیز و پاک و شیک
خنده‌هایش ریز ریز
وای حالا چای او
ریخته بر روی میز

گوشه‌ای از دامنش
قهوه‌ای شد سرد شد
از خجالت ناگهان
صورت من زرد شد

عیدی
سمیه تورجی

ای خدا جان! سال نو شد
باز هم مهمان نداریم
ما چرا مانند پسته
یک لب خندان نداریم؟

من دلم می‌خواست امسال
عید، اینجوری نباشد
تا میان ما و فامیل
این همه دوری نباشد

پس چه جور عیدی بگیرم؟
غصه دارم ای خدا جان
من در این فکرم کجایند
پول عیدی‌هایم الان

جشن بهار
محسن اعلا

از راه رسید عید نوروز
همراه بهار ، بار دیگر
در پای بهار هفت سین را
جذاب و قشنگ چید مادر

با جشنِ شکوهمندِ نوروز
خندید به روی سبزه‌ها، گل
برخاست صدای جویباران
رویید بنفشه با شقاقُل

آن وقت بهار نغمه سر داد
بر شاخه نوشکفته در باغ
در جنگل و کوه پَرکشیدند
قرقاول و کبکِ درّه و زاغ

با آمدنِ بهار، هر سال
باید بروم به پیشوازش
تا سبز شود تمام روحم
با نغمه پاک و دلنوازش

فصل انتظار
زهرا عراقی

ایستاده در کنار در
می‌کند نگاه خسته‌ای به هر رهگذر
چشم او به راه مانده است
شعر انتظار را هزار بار
برگ برگ
خوانده است
عاقبت
چشم او به خنده بهار
باز می‌شود
با تولد جوانه‌ای قشنگ
در میان عطر و رنگ
جیک و جیک و جیک
روی دست او
ساز می‌شود

code

نسخه مناسب چاپ