نقش ناتو در بحران اوکراین
دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان
 

امکانات طبیعی اوکراین

وضعیت کنونی در اوکراین، توجه و نگرانی بسیاری از کشورهای جهان را به خود جلب کرده است. از سال ۱۹۹۱ که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد و اوکراین در ۲۳ اوت همان سال (اول شهریور ۱۳۷۰) استقلال خود را به دست آورد، به عنوان دومین کشور پهناور در اروپا پس از فدراسیون روسیه کوشید تا با اعلام بی‌طرفی، خود را از فراز و فرود مخاصمات نظامی و سیاسی دور نگه دارد و بر این باور بود که با تکیه بر ویژ‌گی‌های انحصاری اش می‌تواند اقتصاد خود را مستقل، پویا و توانمند سازد.

اما این باور نتوانست محقق شود؛ چه، آنکه روی آوری شتاب زده به اقتصاد آزاد بی آنکه زیرساخت‌های آن آماده شده باشد، سبب گردید تا ده سال پیاپی رشد اقتصادی این کشور منفی باشد. با آنکه تقریبا یک‌چهارم از کل خاک حاصلخیز کره زمین در خاک اوکراین قرار دارد وکشاورزان اوکراینی تا همین اواخر بی آنکه از کودهای طبیعی یا شیمیایی برای تقویت زمین بهره گیرند، توان استحصال محصولات فراوان به ویژه غلات را داشتند.

از سوی دیگر این کشور که پیش از فروپاشی شوروی، تأمین‌کنندۀ بیش از نیمی از آهن و فولاد شوروی بود، به عنوان یکی از مناطق برخوردار از معادن فراوان شناخته می‌شود. وجود هشت هزار معدن در اوکراین که در بر دارندۀ بیش از نود کانی است، این کشور را به یکی از کشورهای بالقوه ثروتمند دنیا تبدیل کرده است.

در سرزمین اوکراین که با وسعت بیش از ۶۰۰هزار کیلومتر مربع، چهل و چهارمین کشور جهان از نظر وسعت به شمار می‌آید، برخلاف روسیه که بیش از سه چهارم از خاکش قابل کشت نیست، جایی وجود ندارد که قابل کشت نباشد. با این حال وضعیت بد اقتصادی در این کشور به خصوص پس از فروپاشی، سبب گردید مهاجرت از روستا به شهر شتاب بیشتری بگیرد و تقریبا تناسب نصف‌نصف جمعیت شهرنشین و روستایی در زمان اتحاد جماهیر شوروی را به ۷۰ درصد جمعیت شهری و ۳۰ درصد جمعیت روستایی تغییر دهد و کشاورزی نتواند به عنوان پایه اقتصاد این کشور، از توسعه و رونق درخوری برخوردار شود.

وضعیت اقتصادی

امروز شرکت‌های عظیم صنعتی دارای فنّاوری بالا که زمانی اوکراین به آنها می‌بالید، در وضعیت اسفناکی قرار دارند. طی ده سال تولید محصولات ماشین‌سازی، به میزان ۴۲درصد افت کرد. بر اساس آمار صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۱۹، قبل از همه گیری ویروس کرونا، سطح تولید ناخالص سرانه اوکراین کمتر از ۴هزار دلار بود که از بسیاری از کشورهای اروپایی کمتر است.

تاریخ مشترک با روسیه

مشترکات فراوانی بین فدراسیون روسیه و اوکراین وجود دارد که نمی‌توان آن را در موقعیت فعلی نادیده گرفت. تاریخ و گذشته سیاسی مشترک به ویژه در دوران حکومت شوراها، سبب گردیده تا این دو کشور شناخت خوبی از یکدیگر داشته باشند. الگ در اثر ادبی خود با نام قصه سالیان گذشته درباره کیف گفت: «کیف مادر شهرهای روسی است.» این عبارت بازتاب دهندۀ باور عمیق به گذشته تاریخی و سیاسی دو کشور است.

مذهب ارتدوکس نیز عامل مشترک دیگری است که خاصه در شرق و جنوب شرقی اوکراین، مذهب غالب مردم است. بیش از ۹۶ درصد از کل جمعیت چهل و سه میلیون نفری اوکراین، مسیحی و بیش از ۸۰ درصدشان تابع مذهب ارتدوکس هستند. هرچند کلیسای اوکراین در سالهای اخیر تلاش‌هایی برای جدایی از کلیسای مسکو انجام داده است. نزدیک به ۵۰۰هزار نفر نیز مسلمان هستند که دومین دین اوکراین محسوب می‌شود. اغلب مسلمانان ریشه تاتاری دارند.

زبان روسی هم عامل مشترک دیگری است، به ویژه با توجه به اینکه قریب ۲۰درصد از جمعیت اوکراین، از نژاد روس هستند و زبان روسی در اوکراین رواج فراوانی دارد. گرچه اوکراینی زبان غالب است، اما واژ‌گان و دستور مشترک این دو زبان و فراوانی گویشوران زبان روسی در اوکراین، این زبان را به زبان مشترک تبدیل کرده است. البته مشترکات فراوان دیگری را می‌توان برشمرد که در این مقال درصدد بیانشان نیستیم. مهمترین نکته این نوشتار تبیین ریشه وقوع این وضعیت در اوکراین است.

ورشو در برابر ناتو

پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) چهار سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، در ۴ آوریل ۱۹۴۹ برابر با ۲۸ فروردین ۱۳۲۸، با هدف دفاع جمعی تأسیس شد. در ماده ۵ این پیمان، اعضا خود را ملزم به دفاع از هر کشور عضو ناتو می‌کنند؛ زیرا بنا بر مفاد این معاهده، حمله به هر یک از اعضا، به عنوان حمله به کل اعضا تلقی می‌شود. شش سال بعد از تشکیل ناتو و دو سال پس از مرگ استالین، «پیمان ورشو» با محوریت اتحاد جماهیر شوروی، با هشت عضو تشکیل شد و در تاریخ ۱۴ مه ۱۹۵۵ برابر با ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۴ اعلام موجودیت کرد. ترس دو بلوک شرق و غرب از یکدیگر، سبب دوقطبی شدن هرچند ناقص نظامی و امنیتی جهان گردید. گرچه پیمان ورشو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، موقعیت خود را تا حدود زیادی از دست داد و فقط در بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴، یعنی در ظرف پنج سال، ده کشورِ پیشتر کمونیست به عضویت ناتو درآمدند، اما روسیه کوشید به تنهایی از طریق تقویت قدرت نظامی خود و صرف بودجه فراوان، بخشی از قدرت از دست رفته را بازیابی نماید.

در این میان، ناتو از سال ۲۰۰۸، سیاست خود را بر گسترش تا مرزهای فدراسیون روسیه قرار داد و با تحریک کشورهای استقلال یافته از شوروی، آنها را به پیوستن به ناتو ترغیب کرد. از سوی دیگر فدراسیون روسیه کشورهای رهاشده را به عنوان «خارج نزدیک» (Near Abroad) خود تلقی می‌کرد و تا مدتها حتی مرزبانی این کشورها را بر عهده داشت و از این کشورها تعهداتی مبنی بر عدم اجازه گسترش ناتو دریافت کرده بود.

تقریبا اوکراین از جمله اولین کشورهایی بود که زمزمه پیوستن به ناتو در آن شنیده شد؛ به طوری که در سال ۱۹۹۴ کوشید تا به عنوان شریک ناتو قلمداد شود. روسیه نیز با ادعای اینکه اولا ناتو متعهد شده تا مرزهای او گسترش نیابد و ثانیا امنیت روسیه صرفا در صورت دور بودن ناتو از مرزهای پیرامون روسیه و تمامی کشورهای نزدیک تأمین خواهد شد، اعلام کرد حضور ناتو در اوکراین را که بدون احتساب کریمه، بیش از ۱۹۷۴ کیلومتر مرز زمینی و ۳۲۱ کیلومتر مرز آبی با روسیه دارد، برنخواهد تافت. روسیه که با تکیه بر قدرت نظامی خود مدعی است در بهترین وضعیت پس از فروپاشی و حتی پیش از آن قرار دارد، بعد از چندین تذکر و اقدام پیشین که بارزترین تبلورش در الحاق کریمه به خاک خود بود، دست به اقدام نظامی زد.

هدف روسیه

فدراسیون روسیه با این اقدام در نظر دارد تا پیشدستانه، ناتو را از استقرار در پیرامون خود منصرف سازد و نیز برای همیشه هشداری به کشورهای پیرامون خود که در ضمیر پنهانشان علاقه‌مند به پیوستن ناتو هستند، بدهد. البته هر دو نتیجه در گرو نتیجه اقدام نظامی در اوکراین قابل تحقق یا عدم تحقق است. اوکراین با تحلیلی مبتنی بر تکیه به وعده‌های ناتو و باور بازدارندگی حمایت نظامی ناتو از خود، تصور نمی‌کرد روسیه اقدام نظامی گسترده ای را در پیش بگیرد. از همین رو بی‌مهابا در برابر روسیه ایستاد. اکنون اوضاع به قدری بغرنج و پیچیده شده که نمی‌توان پایان این مخاصمه را پیش‌بینی کرد.

پوتین یک شب پیش از اقدام نظامی، دولتمردان را در جلسه‌ای گرد هم آورد و از آنها در برابر دوربین‌های پخش مستقیم نظرخواهی کرد که همگان رأی واحدی داشتند و با اذعان بر پرهزینه بودن اقدام روسیه، آن را ضروری می شمردند و پس از اعلام استقلال دو استان پرجمعیت لوهانسک و دونتسک، چنین القا شد که با استقلال این دو استان، موضوع ممکن است خاتمه یابد؛ اما نه تنها فیصله نیافت، که اقدام نظامی آغاز گردید. اکنون ممکن است اتفاقات آینده بر مبنای یکی از تحلیل‌های زیر رقم بخورد:

احتمالات

اول: روسیه در مدت کوتاهی اقدامات نظامی را تشدید و کیف را تسخیر کند و پس از سقوط دولت اوکراین، اقدام به تشکیل دولت کند و نظامیان را فعلا حاکم سازد؛ زیرا اغلب فرماندهان ارشد نظامی اوکراین که سنین بالاتر از شصت سال دارند، آموزش‌دیدگان دوران اتحاد جماهیر شوروی هستند و علایق پنهانشان به دوره حاکمیت شوراها، ممکن است راه نفوذ بیشتری را برای روسیه هموار سازد و نیز روسیه با استقرار نظامیان، می‌تواند نیروهای نظامی خود را در اوکراین کاهش دهد و هزینه‌ها و تلفاتش را به حداقل برساند. همچنین با استقرار دولت نظامی می تواند تحرکات احتمالی نظامیان را به دست خودشان مهار کند. این است که پوتین در سخنانش، به استقرار نیروهای نظامی اوکراین تمایل نشان داده است.

این تحلیل با توجه به شواهد، بسیار محتمل است؛ چه آنکه روسیه سخت از فرسایشی شدن مخاصمه می پرهیزد، زیرا تداوم حضور نیروهایش در اوکراین به دلیل تحمیل شدن هزینه‌های لجستیک و نیز سختی رساندن امکانات به آنها، امری به غایت دشوار است. از طرف دیگر پذیرش تاوان تحریم‌های بین‌المللی که در آینده نیز آثار بیشتری از آن نمایان خواهد شد، در صورت طولانی شدن مخاصمه، مجال روسیه را برای به نتیجه رساندن اقدام خود در اوکراین تنگ خواهد کرد.

دوم: تحلیل دوم مبتنی بر اقدام ناتو است. البته اکنون با علائمی که بروز داده شده، احتمال اقدام ناتو در حمایت نظامی از اوکراین کم است؛ زیرا در صورت چنین اقدامی، امکان گسترش جنگ به مناطق دیگر وجود دارد که امری خطرناک و نامحتمل است.

سوم: مقاومت اوکراین و فرسایشی شدن جنگ. در صورتی که حمایت‌های تسلیحاتی ناتو از طریق ارسال تجیهزات نظامی و حمایت اطلاعاتی امریکا شدت بگیرد و تروریست‌های بین‌المللی و جنگجویان افراطی را برای مقابله با روسیه از نقاط مختلف به این منطقه منتقل کنند، جنگ حالت فرسایشی به خود خواهد گرفت. تجربه ارتش روسیه نشان داده که آمادگی لازم برای جنگهای نامنظم و چریکی را ندارد، به ویژه آنکه با طولانی شدن جنگ، هسته‌های مقاومت ملی نیز جان خواهند گرفت و انگیزه دفاع از میهن و خانواده، نیروی پیش‌برنده و دست بالای آنها در برابر ارتش کلاسیک روسیه خواهد بود.

غرب مایل است با فرسایشی کردن مخاصمه طرفین، با هزینه اوکراین نسبت به تضعیف بیشتر روسیه کمک کند. به نظر می‌رسد این احتمال نیز با اقداماتی که پیشتر روسیه در حمله به گرجستان و موارد مشابه انجام داده است، بسیار ضعیف است؛ چه آنکه تجربه تلخ و حضور فرسایشی شوروی در افغانستان، پیش روی مسکو قرار دارد و پوتین نشان داده است که تکنیک سرعت را به کار خواهد گرفت.

چهارم: آتش‌بس و عقب‌نشینی نیروهای روس تا مرز مناطق دونتسک و لوهانسک. در صورتی که روسیه در کوتاه مدت موفق به تسخیر کیف و شهرهای بزرگ اوکراین نشود، احتمال دارد در جریان یک آتش بس تا مرز جمهوری‌های شرقی که روسیه استقلالشان را به رسمیت شناخته، عقب‌نشینی کند.

می‌توان احتمالات دیگری را بر موارد فوق افزود. مهم آن است که نقش محوری و اساسی ناآرامی‌ها در پس پرده ‌ای آکنده از غبار تشخیص داده شود و ناتو از بحران پدیدآمده برای خود چهره‌ای مبرا از خطا نسازد. آمریکا در حمله ناموفق به خلیج خوک ها در آوریل سال ۱۹۶۱ نشان داد که خود نیز حضور بیگانگان را در پیرامونش برنمی تابد و برای دور کردن خطر از مرزهای خود تا مرز بهره گیری از سلاح هسته ای ممکن است پیش رود.

سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران و نظرات مقام معظم رهبری مبتنی بر تقبیح کشتار و پرهیز از ویرانگری و نیز متوجه ساختن ریشه مخاصمات به اقدامات ناتو است. فزون طلبی ناتو و تلاش در جهت الحاق متحدان سنتی روسها به این پیمان را می توان ریشه اصلی ناآرامی های اخیر دانست گرچه بهره گیری حداکثری از مذاکرات دیپلماتیک می توانست از بروز چنین حادثه ای جلوگیری کند؛ اما ظاهراً هیچ یک از طرفین مخاصمه نتوانستند به حل مشکل از طریق مذاکره تن دردهند.

کشور ما هیچ گاه از کشتار مردم بی گناه در اوکراین و هیچ کجای جهان حمایت نکرده و نخواهد کرد؛ اما در عین حال تحرکات ناتو در پدیدآمدن این پدیده دلخراش را نباید نادیده گرفت. ناتو در سالهای گذشته با کاهش اقتدار خویش به استفاده از قدرت روی آورده و در صدد برآمده تا خود و تصمیماتش را که اغلب از واشنگتن دیکته می شود، بر منطقه شرق اروپا و آسیا تحمیل نماید. امروز دیگر افسانۀ خیرخواهی واشنگتن برای مردم بمباران شده در عراق، یمن، افغانستان و سایر ملتها، به دروغی آشکار بدل شده است.

نسخه مناسب چاپ