اخیراً افزایش ۵۰ درصدی حداقل دستمزد به تصویب رسید و گویا از سال آینده هیچ کارگری کمتر از ۶ میلیون و پانصد هزار تومان دریافتی نخواهد داشت. قطعاً حتی همین رقم دستمزد هم کفاف هزینههای کارگران زحمتکش ما را نخواهد داد، اما مسأله اینجاست که بسیاری از جویندگان شغل با رقم بسی کمتر از این رقم هم کاری پیدا نمیکنند و بسیاری از شاغلین فعلی هم در همین حال که با هم گپ میزنیم حقوق بسیار کمتری دارند و مجبور به کار هستند. بخش اعظمی از نیروهای شرکتی و قرارداد موقت کمتر از این میگیرند و بسیاری از کارفرماها و شرکتها و صاحبان کارگاهها و کارخانهها در سال آینده ناگزیر به تعدیل نیروی کارشان خواهند شد یا از استخدام نیروی کار خودداری خواهند کرد. البته همه آنها که به بودجه دولتی و نفتی وابستهاند دغدغه کمتری دارند و با آن همراه خواهند شد، اما در بخش خصوصی هر شرکت و کارگاه و کارخانهای وقتی هزینههایش از درآمدش پیشی گیرد ناگزیر به ایجاد انضباط مالی و جلوگیری از ضرر و زیان است. دغدغه این است که هر چه به صورت دستوری برای آنان تعیین تکلیف کنیم و منطق عرضه و تقاضا و کشش بازار کار را در نظر نیاوریم، کارآفرینان و صاحبان مشاغل بیشتری را از حضور در عرصه تولید و اشتغال فراری میدهیم.
همه میدانیم که حتی حقوق هفت میلیون تومانی نیز با تأمین هزینههای یک زندگی حداقلی فاصله دارد، اما راهحل آن صدور امریه و دخالت غیرمنطقی در روابط کارگر و کارفرما و اجبار و تکلیف و جبر و زور نیست، بلکه ایجاد مزیت برای سرمایهگذاری در تولید و اشتغال است وگرنه تا زمانی که سرمایهگذاری در تولید و اشتغال با دخالتهای ناروا و دستوری و سرکوب قیمتی دولت و با این نظام بیمهای و مالیاتی اینهمه پرریسک و سرمایهگذاری بازارهای غیرمولد اینهمه کمهزینه و پرسود و برخوردار از انواع معافیتهای مالیاتی و بدتر از آن فرصت فراخ فرار مالیاتی باشد، نه تولید رونق میگیرد و نه کارگر به حق و حقوقش میرسد. از بحث دور نیفتیم. رشد درآمدهای نفتی و گشایشهای ارزی حواسمان را دوباره پرت نکند. ماشاءالله همه مقامات و مسئولان و اولیای امور دأب دیانت و ایمان دارند و در حدیث است که مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود، پس چرا همیشه از این سوراخ گزیده میشوند و گزیده میشویم، آنهم نه دو بار بلکه هر بار؟