تقویم
افشین علا
 

ای‌کاش وقت گاه‌شماری نداشتی

با ما قرار نامه‌نگاری نداشتی

هر سال مژده می‌دهی از شادی و شراب

دیگر بس است، غیر خماری نداشتی

قصدی ز بانگ و همهمه بر موج برگ‌ها

غیر از فریب و موج‌سواری نداشتی

گشتند با تو همسفر، اقوام بی‌شمار

اما توان قافله‌داری نداشتی

در چشم‌های خسته ز ناکامی و عطش

جز خون و اشک، چشمه جاری نداشتی

شد کارنامه تو پر از نعل و میخ، کاش

با ما سر محافظه‌کاری نداشتی

دست خزان، کتاب تو را می‌زند ورق

هرگز دم نسیم بهاری نداشتی

خاری شدی به دیده تاریخ، از دروغ

پروای ننگ و‌ خفت و‌ خواری نداشتی

بر گرده یلان و عیاران کهنه‌کار

جز زخم‌های کهنه و کاری نداشتی

پیک خطر اگر که نبودی، ز خاطرت

این قدر خاطرات فراری نداشتی

بس گوش‌ها به زنگ و بسی چشم‌ها به در

اما خبر به جز غم و زاری نداشتی

حتی در آستانه نوروز، تحفه‌ای

جز وعده‌های پوچ و شعاری نداشتی

یاری‌ رسان به لحظه‌شماران دلخوشت

با ما که لحظه‌ای سر یاری نداشتی

«روز خوشی نداشتم آیا برای تو؟»

گفتی به خشم، گفتمت: آری نداشتی!

نسخه مناسب چاپ