به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتبخش معنی در بیانها
با بیتی از شاعر شوریدۀ کویر، وحشی بافقی، سخن خود را آغاز میکنم. آشنایی من با خانم گلرخسار صفی آوا، شاعر نامآور تاجیک، برمیگردد به سال ۱۳۷۱ و آنهم زمان برگزاری یادمان بزرگداشت نیمایوشیج در تهران و یوش که من و ایشان هر دو در آنجا سخنرانی داشتیم و چند روزی به گپ و گفتگو دربارۀ نیما گذشت. آن روزها هنوز تاجیکستان مستقل نشده بود.
بار دوم همزمان میشود با اقامت چندماهۀ اینجانب در بهار سال ۱۳۸۳ در شهر دوشنبه تاجیکستان برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیّات فارسی در انستیتوی رودکی بهاتفاق آقای دکتر غلامرضا محمّدی (کویر) که در آیینها و جشنهای رایزنی فرهنگی ایران در شهر دوشنبه خدمت ایشان میرسیدم و در یاد روز فردوسی در اردیبهشت ۱۳۸۳ نیوشندۀ سخنان شیوای ایشان بودیم.
این جملۀ رسا و گویای ایشان خطاب به همۀ تاجیکان و ایرانیان و افغانیان و دیگر فارسیزبانان آن مراسم، بسیار ماندگار است:
شاهنامۀ فردوسی، وطن ماست.
اکنون به شناسایی او از زبان دوست مشترکمان زنده یاد رستم عجمی که خود از سخنوران خوب و پرآوازۀ تاجیکستان بود؛ پرداخته میشود:
«گلرخسار را بهجرأت میتوان، پرآوازهترین زن شاعر تاجیکستان لقب داد. این بلندآوازگی، هم به خاطر اشعار دلنشین اوست و هم به خاطر شخصیت چندوجهی وی که شاعر، رماننویس و سیاستمدار بنامی است. بانو گلرخسار صفی آوا، شاعرۀ مردمی تاجیک، در ۱۷ دسامبر سال ۱۹۴۷ میلادی (برابر با ۲۶ آذر ۱۳۲۶) در روستای یَخچ ِ ناحیۀ دربند، زاده شد و در سال ۱۹۶۸ میلادی، تحصیلات خود را در دانشکدۀ تاریخ و ادبیّات تاجیکستان به پایان رساند. نخستین اشعار گلرخسار در سال ۱۹۶۲ میلادی در نشریات ادبی به چاپ رسید تا او را بهعنوان شاعری شایستۀ اهمیت به جامعه ادبی تاجیکستان معرفی کند. او بعدها فعالیت در حوزۀ مطبوعات را در کسوت مدیر بخش مطبوعات کمیته مرکزی جوانان تاجیکستان و سردبیر روزنامه پیانر تاجیکستان ادامه داد و به دبیری کانون نویسندگان ارتقاء یافت. «در پناه سایه، زنهای سبز بهار و سکرات موت» برگی دیگر بر چهره ادبی گلرخسار گشود و او را بهمثابۀ رماننویسی موفّق، به داستاننویسان و داستانخوانان معاصر تاجیک شناساند.
دفترهای شعر گلرخسار، یکی پس از دیگری و هرکدام موفقتر از دفتر پیشین به چاپ رسیدند تا شعر پهناور پارسی، حضور شاعری توانا را پاس بدارد. در ایران، «گلچین اشعار گلرخسار» (نشر الهدی، ۱۹۹۴ میلادی)، «زادروز درد» (سروش، ۱۹۹۶ میلادی) و «آیت عشق» (۱۹۹۲ میلادی) به دست مشتاقان شعر رسیده است، امّا جز اینها باید از «اشک طوفان» (۱۹۹۲ میلادی لوکزامبورگ) نیز بهعنوان آثار گلرخسار یادکرد. بههرروی آثار او از ابتدا تاکنون ازاینقرارند: بنفشه (۱۹۷۰ میلادی)، خانۀ پدر (۱۹۷۳ میلادی)، شبدر (۱۹۷۵ میلادی)، افسانۀ کوهسار (۱۹۷۵ میلادی)، گهوارۀ سبز (۱۹۸۴ میلادی به خط فارسی)، زادروز درد (۱۹۹۵ میلادی، مسکو) و آثار بسیاری دیگری که از این شاعر شیرینگفتار به زبان روسی در مسکو به چاپ سپردهشدهاند. شعر گلرخسار را میتوان لولای شعر گذار از دوران شوروی به دوران استقلال تاجیکستان دانست.
او نیز همچون «مؤمن قناعت»، از نمایندگان تاجیکستان در مجلس شوروی و از سرآمدان استقلال این کشور به شمار میآید. او نخستین شاعر تاجیک بود که در مقام عضو مؤثر مجلس شوروی در اوایل دهه ۹۰ میلادی به ایران سفر کرد و زمینۀ ارتباط فرهنگی گستردهتر میان دو کشور را فراهم آورد. بااینحال که تأثیرپذیری زیاد گلرخسار از شاعران روس، غیرقابلانکار است، امّا او حافظ و بیدل را استادان درجۀ اوّل خود میشمارد و شعر خود را بیشتر منسوب به فضای شعر این دو قلّه شعر فارسی میداند.
تاکنون دو کاست شعرخوانی با صدای گلرخسار به بازار عرضهشده است؛ «خیابان زن تنها» و «اشک طوفان». هنوز هم پس از گذشت سالها از محبوبیت زیادی در میان شعردوستان تاجیک برخوردار است. او را باید مترجم توانایی نیز دانست. ترجمههای او از اشعار و آثار لورکا، کامو، فیض احمد فیض و بِرگولس، پل ارتباط علاقهمندان به شعر در تاجیکستان با شعر فرنگستان بوده است. گلرخسار صفی آوا همچنین جایزۀ عمومی اتّفاق شوروی (۱۹۸۸ میلادی) و جایزۀ جوانان تاجیکستان (۱۹۷۵ میلادی) را از آن خود کرده و از سال ۱۹۷۱ میلادی عضو پیوسته کانون تاجیکستان است. چند شعر از او زادِ خوانِ ضیافت این صفحه است.
زندگی با چشم گریان رفت، حیف
روی دریا اشک توفان رفت،حیف
خواب بودم بر سر زانوی وقت
عمر، چون خواب پریشان رفت، حیف
گلشنی با خون دل پروردهام
جلوه گاه برف و باران رفت، حیف
عطر گل در سطر باران ماند، ماند
فصل گل در وصل و هجران رفت، حیف
راز گل در ناز گل ناگفته ماند
ساز دل با آه سوزان رفت، حیف
عشق شاعرزاد و شاعرپرورم
در وفات خود غزلخوان رفت، حیف
ازمیان سرودههایی که به گلرخسار تقدیم شده، فقط به خواندن بیتی زیبا از شاعر یزدیتبار ایران، مهدی اخوان ثالث در حقّ ایشان بسنده میشود:
به شام ِ ما غریبان، چون شفق، گل کرد، گلرخسار
سماع را پُر شمیم ِ سیرِ سنبل کرد گلرخسار
کتابهای گلرخسار در ایران
تاکنون ۹ کتاب از او در ایران به نامهای زیر چاپشده است:
۱- اشک طوفان: گلچین اشعار گلرخسار صفیآوا، شاعر تاجیک. برگردان از الفبای کریل به فارسی میرزا شکورزاده. تهران: دبیرخانۀ شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی،۱۳۷۸، ۴۷۲ ص.
۲- روایت ناگفته: بازنگاری خاطرات زبان تاجیک و افغان از جنگهای داخلی دهۀ اخیر، تهران: وزارت امور خارجه ۱۳۸۰، ۱۶۱ ص.
۳- زادروز درد، تهران: نشر بلخ و بنیاد نیشابور،۱۳۷۴، ۹۲ ص.
۴- گلچینی از اشعار گلرخسار صفیآوا. برگردان از الفبای کریل به فارسی میرزا شکورزاده. تهران: الهدی،۱۳۷۳، ۳۱۴ ص.
۵- تنهاتر از تنهایی، گلچین اشعار گلرخسار صفی ، تهران: الهدی، ۱۳۸۸، ۴۰۰ ص.
۶- مجموعه اشعار گلرخسار. با مقدّمۀ سیمین بهبهانی. تهران: نگاه،۱۳۹۵، ۷۵۲ ص.
۷- یک پنجره مهر. گزیدۀ غزلهای گلرخسار صفیآوا، شاعر تاجیک. گزینش و برگردان از سیریلیک محمدجواد آسمان. تهران: نشر ثالث،۱۳۹۵، ۲۷۶ ص.
۸- سکرات، به کوشش هدیۀ شریفی، تهران: اطلاعات، ۱۳۹۱، ۵۶۸ ص.
۹- آیت عشق (نقل از رستم عجمی)
*****
در پایان با توجّه به دلبستگی این شاعر و دیگر تاجیکان به سرزمین بخارا، شعری با عنوان «ای بخارا» که در شهر دوشنبۀ تاجیکستان به تاریخ خرداد ۱۳۸۳ سروده شده، به ایشان تقدیم میشود. امید که این تحفۀ ناقابل را بپذیرد:
ای بخارا
بر زبان آرم چو نامِ مهربانت، ای بخارا
میکند دل آرزوی آستانت ای بخارا
چون صدف، گوهر برآوردی، چون اخترهای تابان
آرزو دارم که بینم جاودانت ای بخارا
نام ِ زیبای تو، زینت میدهد لوح ِ زمان را
من همیخواهم به دوران، شادمانت ای بخارا
کوی تو مهد ِ محبّت، گنج ِ عشق و شور و دانش
شهره در عالم، نوای شاعرانت ای بخارا
میسرود ایکاش از نو، رودکی شعری طربزا
در هوای بوی ِ جوی ِ مولیانت ای بخارا
طبع ِ «مسرورم» پی ختم سخن این نکته گفت:
شادباش و دیر زی با همدمانت ای بخارا
code