بازتعریف شعر انتظار
رضا اسماعیلی
 

هدف اصلی این یادداشت، تعریف، تبیین و تحلیل وجوه تمایزی است که بین شعر عاشقانه و مهدوی وجود دارد. هر چند صورت مساله بسیار روشن است و هر شاعر اهل معرفتی بر این امر وقوف دارد که معشوق زمینی و محبوب الهی، هیچگاه با هم قابل قیاس نیستند و بین آنها فاصله ای از زمین تا آسمان است و وجوه تمایز آنها اظهر من الشمس است.

اما وقتی به شعر شاعران رجوع می نماییم، می بینیم که در خیلی از موارد این تفاوت های روشن و آشکار نادیده گرفته شده و متاسفانه مرزی میان شعر عاشقانه و مهدوی نیست. تا به آنجا که گاهی به اشتباه بر پیشانی اشعار عاشقانه، مُهر شعر مهدوی می زنند.

در این گونه از شعرها، به معشوق زمینی و حضرت حجت(عج) به یک چشم نگریسته می شود و هر دو با یک لحن و لهجه مورد ستایش قرار می گیرند. از همین رو، ناگزیر به بیان وجوه تمایز شعر «عاشقانه و مهدوی» و تعریف، تبیین و تحلیل این دو گونه ادبی هستیم.

تعریف شعر عاشقانه

درغزل عاشقانه، معشوق تنها در «صورت زیبا» خلاصه می شود و «سیرت زیبا» داشتن برای عاشق مهم نیست. در آراستگی به زیبایی هایی از قبیل: قد رعنا، چشم شهلا، زلف چلیپا، غنچه لب، فلفل خال، کمند زلف، ابروی کمان، تیر مژگان، چاه زنخدان و… اشاره می شود. در این گونه از عاشقانه ها، منبع الهام شاعر در اغلب موارد تمایلات جنسی است و نگاه عاشق به معشوق، از مرز «جسمیت» و «جنسیت» فراتر نمی رود. از همین رو جان مایه اغلب اشعار، ترانه ها و تصنیف های عاشقانه، عریانی، تنانگی و تشویق به خودآرایی و جلوه فروشی بیشتر است.

در غزل عاشقانه، پرداختن به اموری از این قبیل امری بدیهی و مقبول است، چونکه اقتضای شعر عاشقانه پرداختن به صورت، آب و رنگ معشوق است. در این گونه ادبی، به اعتبار این که مخاطب عاشق یک معشوقه زمینی با جاذبه های جسمانی و زیبایی های هوس انگیز صورتی است، و نیاز عاشق به معشوق یک نیاز صرفاً غریزی، بدیهی است که از آغاز تا آخر غزل شاهد آه و ناله های سوزناک عاشق بیچاره برای رهایی از درد فراق و رسیدن به وصل دلبرِ«غنچه لبِ قامت قیامتِ کمان ابروی سیمین ساق» باشیم که معمولاً به قول استاد شفیعی کدکنی:«موجودی ظالم و جابر و خون خوار است که تقریباً نوعی بیماری سادیسم دارد و عاشق هم به بیماری مازوخیسم گرفتار است، معشوق آزار می دهد و عاشق هم آدمی است که از آزار معشوق لذت می برد!»

از همین روست که زنده یاد «قیصر امین پور» در شعری خطاب به شاعرانی که بویی از عشق اصیل و حقیقی نبرده اند و تنها به تقلید از مولانا، حافظ و سعدی، ادای عاشقان واقعی را درمی آورند و دیوان اشعارشان انبار راکد شعرهای زردِ عروسکی و صورتی است، می گوید:

ما که این همه برای عشق

آه و ناله دروغ می کنیم

راستی چرا

در رثای بی شمار عاشقان

– که بی دریغ –

خون خود را نثار عشق می کنند

از نثار یک دریغ هم

دریغ می کنیم؟

عاشق، سگ دربان معشوقه!

درعاشقانه های صورتی و عروسکی، درد عاشق بیچاره که در موارد بسیاری خویش را به «سگ دربان» معشوقه بی وفا تشبیه می کند و از این می سوزد که چرا معشوقه او بدون «سگ شکاری» به شکار رفته است، درد «فراق» و آرزوی «وصال» برای فرونشاندن عطش غریزی است. در این عاشقانه ها که مخاطب ما یک معشوقه زمینی با جاذبه های جسمانی و زیبایی های صورتی است، بدیهی است که نگاه عاشق به معشوق صرفاً به همین زیبایی ها باشد. چون که امتیاز و خصوصیت برجسته دیگری در معشوقه خود نمی بیند، و حتی اگر معشوقه او به هنرها و زیبایی های برتر و والاتری آراسته باشد، این زیبایی ها در نگاه عاشقی که در آتش هوس می سوزد، امتیازی به شمار نمی آید. چنان که حضرت سعدی می گوید:

چه خبر دارد از حقیقت عشق

پای بند هوای نفسانی

خودپرستان نظر به شخص کنند

پاک بینان به صُنع ربانی

ادب کلام، مهم ترین مؤلفه شعر مهدوی

اشاره شد که شعر مهدوی از جنس و تبار دیگری است که نباید آن را با شعر عاشقانه اشتباه گرفت و در یک تراز و ترازو قرار داد. مهم ترین مؤلفه مضمونی شعر مهدوی، رعایت «ادب کلام» است. این که بدانیم مخاطب ما چه کسی است و در چشم دوستداران و پیروانش چه جایگاه و پایگاهی دارد. آری، کسب معرفت به حضرت نخستین گام در راه مهدوی سرایی است که صد البته این شناخت و معرفت باید مبتنی بر آیات و روایات محکم قرآنی و وحیانی باشد.

شناخت امام و رعایت ادب کلام در حوزه و موضع شعر مهدوی، ضرورتی است که غفلت از آن ما را به برزخ عاشقانه گویی های زرد می کشاند، و مخاطب ما را هم به کژراهه های خرافه و گزافه گویی راهنمون می شود. در شعر مهدوی، آنچه پیش و بیشتر از هرچیز دیگر باید بدانیم، این است که مقام «معشوق» با «محبوب» یکی نیست. شعر عاشقانه، محل جلوه گری و جلوه فروشی «معشوق» است. حال آن که در شعر مهدوی با محبوبی الهی سروکار داریم که «اسوه حسنه» و جمیع همه فضایل و کمالات انسانی است. برای مصون ماندن از این خبط و خطا، تفکیک و تشخیص جنس شعر عاشقانه و مهدوی ضروری است.

استاد ارجمند «محمدعلی مجاهدی» هم در مصاحبه ای ضمن اشاره به لزوم تشخیص جنس شعر عاشقانه و مهدوی گفته است: «وقتی که ما در مقام تعریف از ذوات مقدسی همانند حضرت فاطمه زهرا و حضرت زینب (س)، فارغ از کمالات وجودی آنان به توصیف جمال صوری شان می پردازیم و این پرده نشینان حریم عفاف را همانند یک الهه زیبایی به تصویر می کشانیم، هم به حریم حرمت آنان تجاوز کرده ایم و هم با این شیوه بیانی ناپسند، نظر مخاطبان شعر خویش را از مقوله های معنوی و روحانی به مسائل غیراخلاقی معطوف ساخته ایم.

اگر زیبایی ظاهری ملاک تعریف و توصیف ما باشد، پس وجه تمایز و افتراق این وجودهای پاک و مطهر با کسانی است که همه حسن آنها در زیبایی ظاهرشان خلاصه می شود؟! و یا هنگامی که می خواهیم زیبایی های وجودی حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) را به تصویر بکشیم، چرا آنها را در جمال صوری آن حضرت به تماشا می نشینیم و با سخن گفتن از خط و خال آن وجود نازنین، مخاطبان خویش را از گلگشت در آفاق جمال معنوی بازمی داریم؟ اگر هدف یک شاعر آیینی در توصیف جمال ظاهری این عزیزان عالم وجود خلاصه شود، پس وجه تمایز او را با یک شاعر غزل سرا و مغازله گو در کجا باید جست وجو کرد؟

کاش این توصیف های ظاهری در قالبی ارائه شود که ترک ادب را به همراه نداشته باشد، ولی متاسفانه چنین نبوده و نیست و غالباً در مقام اجرای آنها از آهنگ های مبتذلی استفاده می شود که تصنیف های رایج زمان طاغوت را در ذهن انسان تداعی می کند. و این ستمی است که ناخواسته در حق ذوات مقدس معصومین اعمال می شود و ریشه در فقر معرفتی و عدم آگاهی ما از عظمت وجودی این بزرگواران دارد. به هرحال در قلمرو شعر آیینی، نقاط ممنوعه ای وجود دارد که باید از ورود در آن حیطه ها جدا پرهیز کرد و آفاق بسیار گسترده ای هم وجود دارد که هنوز در زاویه دید ما قرار نگرفته است.»

وجوه تمایز شعر عاشقانه و مهدوی

و اما در یک جمع بندی کلی، وجوه تمایز شعر عاشقانه و مهدوی را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

۱ – در شعر عاشقانه، ما «معشوق» داریم، در شعر مهدوی «محبوب»، و شایسته تر آن است که برای امام زمان(عج) و همه بزرگان دین، ازعنوان «محبوب» به جای «معشوق» استفاده نماییم. چون با استناد به آیات قرآنی، «حُب» و «دوست داشتن» ریشه در بینایی و دانایی دارد، از عشق برتر است. چنان که در فرازی از نیایش واره های شهید چمران می خوانیم:«خدایا! هرگاه دلم رفت که محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی. خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی. تو این چنین کردی تا به غیر از تو «محبوبی» نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی و یا به کسی امید نبندم.»

۲ – در شعرعاشقانه، به خاطر افراط در عشق و اغراق در ستایش، گاهی عاشق مقام معشوق خود را تا «خدا» بالا می برد و«معشوق پرستی» را جانشین «خداپرستی» می کند. در شعر مهدوی، عاشق با لهجه معرفت، بر بندگی «محبوب» خویش شهادت می دهد و او را نردبانی برای عروج به ملکوت «یکتاپرستی» و رسیدن به آستان «قرب الهی» می داند. چنان که در آیه ۱۶۵ سوره بقره می خوانیم: «وَ مِنَ النَاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ اَنْدَادَاً یُحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّه: بعضی از مردم چیزهایی را شریک خدا گرفته اند و آنان را مانند خدا دوست دارند، اما مؤمنان خدا را بسیار دوست دارند.

۳ – در شعر عاشقانه، معشوق، یک انسان معمولی با دلبری ها و زیبایی های صورتی و جسمانی است. در شعر مهدوی، محبوب ما یک انسان الهی با جاذبه های انسانی و معنوی.

۴ – در شعر عاشقانه، ارزش معشوق صرفاً در جمال ظاهری و صورت زیباست، و رسالتش دلبری و افسونگری. در شعر مهدوی اما ارزش محبوب در جمال و جلال الهی و سیرت زیباست، و رسالتش، پیام آوری، روشنگری و عدل گستری.

۵ – در شعر عاشقانه، معشوق، انحصاری و شخصی است و عاشق موجودی خودخواه که مجذوب زیبایی های جسمانی معشوق است و از شناخت زیبایی های روحانی اش غافل. ولی در شعر مهدوی، عاشق، مجذوب زیبایی های روحانی محبوب خویش است و محبوبش انسانی متعالی و معنوی که همه عالم به او عشق می ورزند و در سایه سار محبتش به آرامش می رسند.

۶ – در شعر عاشقانه، عاشق به «دیگری» به چشم رقیب نگاه می کند، اما در شعر مهدوی، عاشق به دوست داران محبوب خویش، به چشم «رفیق».

۷ – در شعر عاشقانه، دوران فراق، دوران «خودسوزی» است، در شعر مهدوی «دوران خودسازی».

۸ – در شعر عاشقانه، از آنجا که عشقِ عاشق به معشوق ریشه در غریزه دارد، «وصل» آخر عاشقی است. در شعر مهدوی اما، از آنجا که عشق در بینایی و روشنایی ریشه دارد و در آفتاب معرفت سبز می شود، «وصل» سرآغاز رسالت عاشقی است.

۹ – در شعر عاشقانه، رسیدن به وصل، مشروط به بله گفتن معشوق است. در شعر مهدوی، مشروط به اجازه الهی.

۱۰ – در شعر عاشقانه، معشوق به اعتبار زیبایی، ظالم، بی وفا، مغرور و پیمان شکن است. در شعر مهدوی، محبوب، عادل، وفادار، رئوف و مردم نواز.

۱۱ – در شعر عاشقانه، عاشق برای رسیدن به دولت وصل، چوب حراج بر عزت نفس و ارزش های انسانی خود می زند و حتی گاهی تا مرحله «سگ دربان معشوق» شدن پیش می رود. در شعر مهدوی، عاشق برای رسیدن به دولت وصل، در جاده تهذیب و تزکیه نفس گام برمی دارد.

۱۲ – در شعر عاشقانه، رضایت معشوق با ذلت و بردگی عاشق حاصل می شود، در شعر مهدوی، با عزت و بندگی.

۱۳ – در شعر عاشقانه، عشق، جوششی غریزی است که چشم عقل را کور می کند. کرکره «فهمیدن» و «اندیشیدن» را پایین می کشد و در نهایت ما را به بلای جنون گرفتار می سازد. در شعر مهدوی، عشق پیوندی است خودآگاهانه که ریشه در معرفت و شناخت دارد. شب چراغ راه عاشق است و سبب بیداری، رستگاری و هدایت او….

با عنایت به مؤلفه هایی که برای شعر مهدوی برشمردیم، باید از این پس حساب شعر عاشقانه از شعر مهدوی را جدا نماییم و در ساحت شعر مهدوی با همان لحن و لهجه ای که شعر عاشقانه می گوییم، سخن نگوییم. و جان کلام آن که در شعر مهدوی – با نگاه متعالی و معنوی – باید به دنبال تبیین هنرمندانه مؤلفه های جامعه مهدوی و ترسیم سیمای تمام نمای «انسان کامل» باشیم، و پیش و بیشتر از «صورت» و زیبایی های صورتی حضرت موعود(عج)، به سیره و سنت آن امام همام بپردازیم. به فضایل الهی، انسانی و معنوی منادی یکتاپرستی، پرچمدار عدالت، مُصلح جهانی و انسان کامل؛ انسان کاملی که «اسوه حسنه» است و هموارکننده راه سعادت و رستگاری انسان. این چنین باد.

نسخه مناسب چاپ