ما یک وظیفه مشترک داریم که همه باید برای انجام این وظیفه مشترک آماده باشیم و آن [مرتبط با] فرا رسیدن ماه مبارک رمضان است. در این جهت هر کسی به اندازه هاضمه فکری خودش ضیافت الهی را درک میکند. اگر سفرهای پهن شد و عدهای دعوت شدند، هر کسی به اندازه هاضمه خود از آن غذا استفاده میکند؛ کسی که ظرفیت بیشتری دارد، بیشتر مصرف میکند، کسی که ظرفیت کمتری دارد کمتر. ماه مبارک رمضان ماه مهمانی خداست.
هر کسی سالی دارد: سال تحصیلی مشخص است از چه وقت شروع میشود و چه وقت ختم میشود. کشاورزان هم سالی دارند؛ پاییز [آغاز] سال کشاورزی و کشاورزان است. آنها هم که اهل سیر و سلوکاند و درصدد تهذیب نفساند، سالی دارند که از ماه مبارک رمضان شروع میشود و ماه شعبان تمام میشود. این سالکان در ماه شعبان خیلی تلاش میکنند که تمام مشکلاتشان را حل کنند که وقتی وارد ماه مبارک رمضان میشوند، دیگر مشکل اخلاقی نداشته باشند. اگر بزرگانی مثل حافظ از ماه شعبان خیلی با جلال و شکوه یاد میکنند، سرّش همین است. او میگوید:
ماه شعبان منه از دست قدح، کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
یعنی ماه شعبان، ماه آخر سال است. جایزهها را در آخر سال میدهند کارنامهها را در آخر سال میدهند برنامههای سال را در آخر سال ارزیابی میکنند. میگوید این ماه شعبان را از دست مده؛ اگر از دست دادی، وارد ماه مبارک رمضان شدی، خبری از جایزه نیست؛ شب و روز این ماه مبارک باید تلاش و کوشش کنی تا شب عید رمضان که لیلهالجوائز است یا روز عید فطر که یومالجوائز است، آن وقت نتیجه کار شما را نظیر این امتحانات میاندورهای به شما بدهند. وقتی «شب عید رمضان» شد، شب عید فطر لیلهالجوائز است. روزش هم یومالجوائز است؛ آن وقت میگویند:
روز عید است و من امروز در آن تدبیرم
که دهم حاصل سی روزه و ساغر گیرم
در آخرین جمعه ماه شعبان، رسول گرامی(ص) فرمود: «مردم، ماه خدا به طرف شما آمده: قد أقبل الیکم شهر الله».۱ به استقبال این ماه بروید این ماه به نام خداست. همانطوری که کعبه به نام خداست و آن سرزمین، سرزمین ضیافت است، این ماه هم ماه خداست؛ این زمان، زمان ضیافت است، آن زمین، زمین ضیافت است. کسانی که توفیق حج یا عمره را دارند، مهمانان خدای سبحاناند که در آنجا از حاجیان و معتمران به عنوان «ضیوف الرحمن» یاد میشود. در ماه مبارک رمضان هم که به عنوان «شهر ضیافت» است، از روزهدارها به عنوان ضیوف الرحمن یاد میشود.
خدا به ابراهیم و اسماعیل(س) فرمود: «طهرّا بیتی:۲ خانه مرا پاک کنید.» سنایی میگوید: کعبه احتیاجی به پردههای ابریشمی ندارد. کعبه را با این پردهها زیور مدهید، کعبه نیازی به ابریشم ندارد. جمال کعبه به چیز دیگر است: «یای بیتی، جمال کعبه بس است!» این یاء برای ماه مبارک هم هست: «قد أقبل الیکم شهر الله»، برای انسان هم هست که فرمود: «نفخت فیه من روحی».اگر انسان حرمت این اضافه تشریفی را رعایت کند، قدر این یاء را بداند، همتای کعبه و ماه مبارک رمضان میشود؛ آن وقت سنایی میگوید:
تو فرشته شوی ار جهد کنی، از پی آنک
برگ توت است که گشتهست بهتدریج اطلس
دیدار حق
حالا که وارد مهمانی خدا میشویم، چه غذایی عطا میکند که سیر شویم؟ هیچ کسی در جهان سیر نخواهد شد. اگر کسی دنبال مال باشد، هر چه فراهم کند، باز جهنمی در درون اوست که هرگز سیر نمیشود؛ به هر مقامی برسد، سیر نمیشود؛ برای اینکه انسان خواهان کمال مطلق است و آن کمال مطلق در غیر ذات اقدس الهی حاصل نیست. انسان باید به جایی برسد که سیر بشود و آن «لقای خدا»ست. او چون محبوب مطلق است، جمال محض و کمال محض است، انسان وقتی به لقایش رسید، آرام میشود. از بهشت به عنوان «دارالقرار» یاد میکنند. ما تا به لقای حق نرسیدیم، در راهیم، در مفرّیم نه در مقر.
حضرت(ص) مطالبی فرمود که به درد اوساط میخورد، به درد ضعاف میخورد، به درد خواص میخورد، به درد اخص میخورد. ما را به روزه گرفتن دعوت کرده است، به انفال دعوت کرده است، به خیرات دعوت کرده است؛ اینها حرفهای متوسط است که حضرت در خطبه پایان ماه شعبان بیان کردند. بعد فرمود بسیاری از شماها بدهکارید. معنای «دین» این است که اگر کسی حقالله و حقالناس در ذمه اوست، بدهکار است. بدهکاری مالی مثل خمس و زکات و اینها ساده است و خیلی سهل است؛ اما حضرت فرمود شما بدهکارید: آنجا که فکر بد کردید، آنجا که خیال بد کردید، آنجا که نگاه بد کردید، آنجا که حرف ناصواب گفتید یا شنیدید، این مجاری ادراکی و تحریکیتان بدهکار است. یا «حقالله» دارید یا «حقالناس» یا هر دو، هر بدهکاری باید وثیقه و گرو بسپارد.
بدهکاری انسان
ما که بدهکاریم، به خدا بدهکاریم، به دین بدهکاریم، چه چیزی گرو بدهیم که از ما بپذیرند؟ در مسائل مردمی اگر کسی به دیگری بدهکار بود، خانهاش را، فرشش را، زمینش را گرو میسپارد؛ اما اگر کسی به خدا بدهکار بود، چه چیزی را باید گرو بدهد؟ خدا مال و منال که گرو نمیپذیرد، خود انسان را گرو میگیرد. وقتی خود انسان گرو گرفته شد، انسان میشود در رهن، رهن یعنی گرو.
این دو بخش از قرآن کریم که گاهی «رهینه» گاهی «رهین» دارد، ناظر به همین است: «کل امرئ بما کسب رهین»،۳ «کل نفس بما کسبت رهینه».۴ این «رهین» فعیل به معنی مفعول است؛ یعنی هر گنهکاری مرهون است. آن کالای رهنی را میگویند عین مرهونه. وقتی انسان مرهون و در گرو شد، دیگر آزاد نیست. اینکه میبینید بعضیها میگویند هر چه میخواهم زبانم را مهار کنم، نمیتوانم یا چشمم را مهار کنم، نامحرم را نبینم، نمیتوانم یا نمیتوانم حرفم را مهار کنم، بیچاره راست میگوید؛ چون در گرو است! این معتاد بیش از دیگران فلاکت و بدبختی را میبیند. شما میخواهید با نصیحت، معتاد را هدایت کنید، او که بیش از شما آشناست و دارد میبیند. او دربند است، اندیشهاش آزاد است؛ ولی انگیزهاش در رهن و بند است.
آن کار اساسی را این بخشهای اراده و نیت و تصمیم و قصد و اخلاص انجام میدهند. بخش وسیع حیات ما به انگیزه وابسته است. عزم یعنی عزم، جزم یعنی جزم. آنچه از حوزه و دانشگاه برمیآید، تدریس جزم است، تصور و تصدیق و موضوع و محمول است، مسئله و مبادی است، یعنی علم. این بخش ضعیفی از زندگی را تأمین میکند. بخش اساسی آن به عهده اراده است، اراده و اخلاص و نیت. این اگر به بند کشیده شد، انسان در گرو است. مرحوم صدوق رضوان الله علیه (ابن بابویه) در کتاب توحید نقل میکند که کسی از امیر مؤمنان(ع) سؤال کرد: «من هر چه میخواهم نماز شب بخوانم، نمیتوانم.» فرمود تو دربندی: «قیّدتکَ ذنوبک: گناهت تو را به بند کشیده»، لذا نمیتوانی برای نماز شب برخیزی.
خود را آزاد کنید
حضرت پیامبر(ص) فرمود: مردم! «إنّ أنفسکم مرهونهٌ بأعمالکم ففکّوها باستغفارکم»:۵ شما در بندید، بدهکارید، شما را به گرو گرفتند، ماه مبارک خود را آزاد کنید؛ آن وقت یک انسان آزاد در کمال آسودگی از نامحرم میگذرد، از زیرمیزی و رومیزی میگذرد؛ نه بیراهه میرود، نه راه کسی را میبندد، نه دروغ میگوید، نه خلاف میگوید، هیچ جا آبروی نظام اسلامی و خون پاک شهدا را نمیریزد. ببینید مشکلات این مملکت الان چیست؟ دربند بودن ماست. فرمود: خودتان را آزاد کنید. شما که میدانید رشوه حرام است، میدانید اختلاس حرام است، اینها را که میدانید، میدانید پایانش جهنم است، میدانید آبروریزی دارد؛ خب بیایید خودتان را آزاد کنید! تا انسان آزاد نشد، همین است. بالاخره کسی که دربند است، دست و پا میزند، فرمود بیایید خودتان را آزاد کنید. آنگاه همین مکتب است که میگوید:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه «رنگ تعلق» پذیرد، آزاد است
این برای خواص. ز هر چه «رنگ تعیّن» پذیرد، این برای اخص؛ آن وقت انسان میشود آزاد. اگر این راه برای ما در ماه مبارک رمضان باز است، چرا خودمان را ارزان بفروشیم؟
انسان و مرگ
زیر آسمان، این حرف فقط برای انبیاست. شما ببینید در غیر سخنان انبیا احدی آمده این حرف را بزند؟ آن حرفی که انبیا آوردند، این است: مرگ پدیدهای است که بالأخره انسان با آن درگیر است. هیچ کسی نمیتواند بگوید مرگی در کار نیست؛ اما همه حرفها این است که ما در مصاف با مرگ که دست به گریبان میشویم، ما مرگ را میمیرانیم یا او ما را میمیراند؟ به استثنای اوحدی از اهل نظر، خیال میکنند انسان میمیرد. اما حرفی که انبیا آوردند، این است که انسان مرگ را میمیراند، ماییم که بر او پیروز میشویم، او را مچاله میکنیم و دور میاندازیم و برای ابد زندهایم. تعبیر قرآن کریم این نیست که: «کل نفس یذوقها الموت: هر کسی را مرگ میچشد»، تعبیر قرآن این است: «کل نفس ذائقه الموت:۶ هر کسی مرگ را میچشد.» شما یک لیوان آب نوشیدید، شما او را هضم میکنید نه او شما را. اگر ما آنقدر قدرتمندیم که مرگ را میمیرانیم و ابدی میشویم و مرغ باغ ملکوتیم، اگر ما این هستیم، چرا قدر خود را ندانیم؟ اگر ما ابدی هستیم، برای ابد چه ذخیرهای فراهم کردهایم؟ اساس کار این است که به مقام آزادی برسیم، بشویم موحد. اگر موحد شدیم، فقط او را میپرستیم. هر کسی به اندازه خود باید بکوشد که از حریت و آزادی که از بهترین نعمتهای الهی است، متنعم شود!
تحصیل تقوا و لقاء
روزه براى این است که انسان به تقوا برسد: «لعلکم تتقون».۷ انسان باتقوا دو درجه دارد: یکى همان بهشتى که در آن نعمتهاى فراوان موجود است: «انّ المتقین فى جنات و نهر»۸ و این براى لذایذ ظاهرى است؛ یکى هم مقام عنداللهى شدن است: «فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر».۹ در این مرحله دیگر سخن از سیب و گلابى نیست. چون جنت و نهر، مأکولات و مشروبات از آن جسم و بدن اوست؛ اما لقاى حق براى روح اوست. این سر و باطن روزه است.
امام صادق(ع) فرمود: «للصائم فرحتان: فرحهٌ عند افطاره و فرحه عند لقاء الله:۱۰روزهدار دو وقت خوشحال است: یکى هنگام افطار و دیگرى هنگام ملاقات با پروردگار.» و در جاى دیگر مىفرماید: «للصائم فرحتان: حین یفطر و حین یلقى ربه عز و جل».۱۱ روزهدار در بعضى دعاها از خداوند، جمال تام مىخواهد: «اللهم انّى أسألک من جمالک بأجمله وکل جمالک جمیل».۱۲ نظامى گنجوى در تبیین عشق مجازى و حقیقى، مىگوید: در پایان امر که لیلى مریض شد، به مادرش وصیت کرد: «پیام مرا به مجنون برسان و بگو: اگر خواستى به کسى علاقهمند شوى، به موجودى دل مبند که با یک تب از بین مىرود!» حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه متغیر است، دل ببندد؛ زیرا هر چه غیر خداست، در معرض زوال و تغییر است و نمىتواند جزاى انسان باشد؛ جزاى روزهدار، لقاى حق است.
به ما گفتهاند جمال مطلق را در سحرهاى ماه مبارک رمضان، بخواهید و به گوش دادن بسنده مکنید؛ زیرا گوش دادن غیر از خواستن است. چه مقام بلندى براى انسان میسور بود که به ما گفتهاند: بگویید: «اللهم انّى أسألک من نورک بأنوره وکل نورک نیّر». این ادعیه را در ماه مبارک رمضان به ما آموختند براى اینکه انسان روزهدار، لایق چنین سخن گفتن است و این دهان مىتواند بگوید: «اللهم انّى أسألک من جلالک بأجله و کل جلالک جلیل».۱۳سخن از حور و غلمان، سیب و گلابى و جنات و نهر نیست، بلکه سخن از کمالات معنوى است و این مقام براى انسان وجود دارد. اگر این مقامات براى ما نبود، دستور خواندن این دعاها را نمىدادند. پس مىشود به آن مقام رسید؛ چون مىتوان روزه مستحبى گرفت و افطارى خود را به یک غیر مسلمان اسیر داد. اگر انسان روزه مستحبى بگیرد و محصول دستاس خود را به صورت نان دربیاورد و به اسیر بدهد و بگوید «انّما نطعمکم لوجه الله»؛۱۴ چرا که «فأینما تولوا فثم وجه الله»،۱۵ این ممکن است. اگر خدمتگزار خاندان عصمت، یعنى فضه در کار اطعام حضور دارد، معلوم مىشود ما هم مىتوانیم به این مقام برسیم و اگر خودمان را ارزان فروختیم، ضرر کردهایم.
روزه و جزای روزهدار
در بعضى از روایات آمده است روزه بگیرید براى آنکه طراوت و شادابى غیر ماه مبارک را از دست بدهید؛ زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذر است. وقتى انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کمکم به باطن روزه پى مىبرد. باطن روزه انسان را به لقاى حق مىکشاند که خداى سبحان فرمود: «الصوم لى و أنا أجزى به:۱۶ روزه مال من است و من شخصا به آن جزا مىدهم.» این تعبیر فقط درباره روزه وارد شده است.
همه اشیا و موجودات جهان امکان از آن خداست. چیزى در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آن خداست: «أم من یملک السمع و الأبصار؟»۱۷ امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «أعضاؤکم شهوده و جوارحکم جنوده و ضمائرکم عیونه و خلواتکم عیانه»۱۸ مواظب باشید، بدانید در نهان و آشکار، در محضر خدا هستید. خلوات شما جلوات عیون و مشهد و مرآى اوست. چیزى در جهان نیست که به یاد حق و خدا نباشد. این انسان است که گاهى غافل است و گاهى غیر غافل. فرشتهها نفَسها را مىشمارند که براى چه انسان نفس مىکشد. وقتى به فرموده قرآن سرتاسر جهان، ملک و ملک خداست، ۱۹ همه اعضا و جوارح ما سپاه حق است: «و لله جنود السموات و الأرض».۲۰
اینکه فرمود: روزه مال من است، خصوصیتى را مىرساند که قابل دقت است. گاهى انسان از سحر تا افطار امساک مىکند؛ این یک درجه روزهدارى است؛ تلاشى است که حداکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتى که: «جناتٌ تجرى من تحتها الأنهار»؛۲۱ اما به آن بهشت که «فادخلى فى عبادى. و ادخلى جنتى»۲۲ راهش نمىدهند. روزه، ضمن اینکه حکم و ادبى خاص دارد، حکمتى هم دارد که آن لقا و محبت خداست. این حدیث در انسان شوق ایجاد مىکند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمىکند و تا تلاش نکند، نمىرسد. وقتى روزه مال خدا بود، خدا هم شخصا جزاى روزهدار را بر عهده گرفته است. اگر روزه گرفتیم و به این فکر بودیم که خداى ناکرده، کسى را برنجانیم یا به مقام و جاهى برسیم یا نتوانستیم خود را آماده کنیم که اگر به جاه رسیدیم، تفاوتى براى ما نداشته باشد، باطن ما روزه نگرفته است و چون باطن روزه نگرفته، به باطن روزه نرسیدهایم.
یاد تشنگی و گرسنگی قیامت
پیامبر گرامی(ص) در ماه شعبان مىفرماید: خودتان را آماده کنید و از خدا بخواهید تا ماه رمضان را با برکت و رحمت و مغفرتى که مىآید، ادراک کنید:۲۳ «با نیت و دل پاک از خدا طلب توفیق براى روزه و تلاوت قرآن نمایید. کسى که از مغفرت خداوند محروم بماند، شقاوتش کامل است. به یاد تشنگى و گرسنگى قیامت باشید.»
در بعضى از روایات آمده است: «روزه بگیرید تا گرسنه شوید و درد گرسنگان را بچشید.»۲۴ این به زبان ما سخن گفتن و از قدمهاى اولیه است، وگرنه چرا باید بگذاریم کسى گرسنه باشد و خودمان همیشه سیر باشیم؟ در قیامت عدهاى واقعا گرسنه هستند، غذا مىخورند، ولى هرگز سیر نمىشوند؛ همانطور که در دنیا هرگز سیر نمىشدند. چون حس آز و طمع تمام شدنى نیست، در آخرت هم به صورت «هل من مزید»۲۵ ظهور مىکند. فرمود: شما به فکر گرسنگى و تشنگى قیامت باشید، نه به فکر گرسنگى و تشنگى دیگران، آن را که باید در قدمهاى اولیه تأمین کرد.
فضیلت افطاری دادن
در خطبه شعبانیه پیامبر اسلام(ص) همگان را به اطعام و دادن افطارى به روزهداران ترغیب مىکند: «هر کس در ماه رمضان به خاطر خدا به روزهدار افطارى بدهد، خداوند ثواب آزاد کردن بندهاى را به او مىدهد و گناهانش را نیز مىبخشد.» عرض کردند: «یا رسولالله، ما توانایى افطارى دادن نداریم. چگونه به این فیض برسیم؟» فرمود: «از آتش جهنم خود را برهانید، هرچند به اندازه یک خرما یا نیمى از آن افطارى بدهید.»
آن روز، روز سختى بود، چه بسا نصف خرمایى هم افطارى به حساب مىآمد، گاه بر اثر پیشامدى غیرمنتظره، فقر بر مسلمانان سایه مىافکند، مثلا اصحاب صُفّه از ابتدایىترین امکانات بىبهره بودند، گاه مسلمانان مدتها در محاصره اقتصادى و نظامى قرار مىگرفتند.
بهترین راه
مرحوم کلینى روایت لطیفى را از امام هفتم(ع) نقل فرموده است: «إنّ أبدانکم لیس لها ثمن الا الجنه، فلا تبیعوها بغیرها:۲۶ بدن شما به اندازه بهشت مىارزد؛ آن را به غیر بهشت مفروشید.» مرحوم محقق داماد مىفرماید: این روایت ناظر به آن است که روحتان فوق بهشت است. روح را باید به «جنه اللقاء» بدهید. روحتان بایست به «عند ملیک مقتدر» برسد و بهترین راه براى عنداللهى شدن، روزه گرفتن است.
باطن روزه به صورت لقاى خدا ظهور مىکند و براى انسان، همتى بالاتر از لقاى حق فرض ندارد. چون انسان موجودى ابدى است که هرگز از بین نمىرود، بلکه در نهایت از عالمى به عالم دیگر منتقل مىشود. اگر باطن روزه نصیب او شد، پیوسته در محضر حق است؛ بدون اینکه از حضور دائمى رنج ببرد. یکنواختى در بهشت رنجآور نیست، اصولا در آنجا رنجى وجود ندارد؛ خواه بهشت ظاهرى که «جنات تجرى من تحتها الأنهار» باشد، یا بهشت معنوى. انسان بدون اینکه رنج و خستگى و تشنگى و گرسنگى را بچشد، لذت سیرى را احساس مىکند.
باطن روزه
ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است برای پیبردن به اسرار عالم، باید به همان مقدار غذایی که نیروی انسان را تأمین کند، بسنده کرد؛ هیچ کس با پرخوری به جایی نمیرسد. در تعبیرات اخلاقی اسلام آمده است که: «انسان هیچ ظرفی را به بدی ظرف شکم پر نکرده است.»۲۷ شکم که پر شد، راه فهم مسدود میشود. انسان پرخور هرگز چیزفهم نیست و هرگز به اسرار و باطن عالم پی نخواهد برد.
شکمبارگی، بیارادگی و خمودی میآورد و رعایت اعتدال در خوردن، سلامت، طول عمر و نورانیت دل میبخشد. خوردن بیش از حد، هم روح را سرگرم میکند تا غذای زاید، هضم شود و هم بدن را به سوخت و ساز بیشتری وادار میسازد و سرانجام انسان را زودتر از موعد از پا درمیآورد. نوعا انسانهای پرخور، عمر طولانی ندارند.
زیادهروی در خوردن، بر کسالت و خواب میافزاید. وقتی اصحاب حضور رسول خدا(ص) شرفیاب میشدند، حضرت میپرسید: «هل من مبشرات:۲۸ شب گذشته چه خوابی دیدید که موجب بشارت باشد؟» انسان میخوابد که چیز بفهمد، نه آنکه زیاد بخورد تا بیشتر بخوابد! شخصی در محضر رسول خدا(ص) آروغ زد، حضرت فرمود: کمتر بخور، شایسته نیست انسان آنقدر بخورد که وقتی در جمع دیگران نشسته، آروغ بزند: «أقصر من جشائک. فإن أطول الناس جوعا یوم القیامه، أکثرهم شبعا فی الدنیا»:۲۹ گرسنهترین افراد در قیامت کسانی هستند که در دنیا سیرترین افراد بودند.
در حالات امیر مؤمنان(ع) نقل شده که روزی به باغبان فرمود: «غذایی داری؟» عرض کرد: «غذای سادهای دارم که شایسته شما نیست، از کدوی بیروغن غذایی تهیه کردهام.» فرمود: «حاضر کن!» حضرت دستها را شست و آن را میل فرمود، سپس به شکم خود اشاره کرد و گفت: «شکمی که با این غذای ساده سیر میشود، بدا به حال کسی که شکمش وی را به آتش ببرد.»۳۰
از برجستهترین وظایف در ماه مبارک، آزاد شدن و رهیدن است. انسان باید این فقسها و میلههای پولادین را که با دست خود ساخته، بشکند. راه آزادی، استغفار و طلب آمرزش است. از این رو گفتهاند: در شبانه روز چندین بار بگویید «استغفر الله ربی و أتوب الیه».۳۱ در نماز و غیر نماز برای خود و دیگران طلب آمرزش کنید، نه برای رهایی از آتش و نه برای رفتن به بهشت و متنعم شدن در آن، بلکه باید هدف بالاتر از این مسائل باشد.
لقاء الله
لقای حق برای روح اوست. این سر و باطن روزه است. انسان مگر نمیخواهد در آن عالم مطیب و معطر باشد؟ آنجا که دیگر سخن از آهو و نافۀ آهو نیست که عطری داشته باشد. آنجا روزه است که انسان را معطر میکند. باطن روزه به صورت عطر ظهور میکند، آنهم در سطح بدن و اما مافوق آن را خدای سبحان میداند که چیست. از امام صادق(ع) نقل شده که: اگر کسی در روز گرمی روزه بگیرد و تشنه شود، خدای سبحان هزار فرشته را موکل میکند تا چهره او را مسح کنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار، خداوند میفرماید: «ما أطیب ریحک و روحک! یا ملائکتی أشهدوا أنی غفرت له:۳۲ عجب معطری و چه بوی خوبی داری! فرشتگان من، شاهد باشید که من او را آمرزیدم.»
* حکمت عبادات
پینوشتها:
۱. الامالی شیخ صدوق، ص۹۳؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۹۵رر ۲٫ سوره بقره، آیه ۱۲۵رر ۳. حجر، ۲۹؛ ص، ۷۲رر
۴. طور، ۲۱رر ۵. مدثر، ۳۸رر ۶. آلعمران، ۱۸۵؛ انبیاء، ۳۵؛ عنکبوت، ۵۷رر ۷. بقره، ۱۸۳رر ۸. قمر، ۵۴رر ۹. قمر، ۵۵رر ۱۰. وسائلالشیعه، ج۱۰، ص۴۰۳رر ۱۱. روضه المتقین، ج۳، ص۲۲۶؛ وسائلالشیعه، ج۱۰، ص۴۰۰رر ۱۲. دعاى سحر.رر ۱۳. همان.رر ۱۴. دهر، ۹رر
۱۵. بقره، ۱۱۵ رر۱۶. روضهالمتقین، ج۳، ص۲۲۵. بعضى کلمه «أجزى» را به صیغه مجهول خواندهاند؛ یعنى روزه براى من است و من پاداش آن هستم! (نهایه ابن اثیر، ج۱، ص۲۷۰).رر۱۷. یونس، ۳۱ رر ۱۸. نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۹رر ۱۹. آل عمران، ۱۸۹رر۲۰. فتح، ۴رر ۲۱. آل عمران، ۱۵رر ۲۲. فجر، ۲۹ ـ ۳۰رر ۲۳. اربعین شیخ بهایى، ص۱۷۹، ح۹رر ۲۴. من لایحضر، ج۲، ص۷۳رر ۲۵. سوره ق، ۳۰رر ۲۶. کافى، ج۱، ص۱۹، ح۱۲رر ۲۷. بحارالانوار، ج۶۳، ۳۳۰رر
۲۸. الکافی، ج۸، ص۹۰رر ۲۹. وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۱۰رر ۳۰.الکنی و الالقاب، ج۳، ص۱۳۸رر ۳۱. پیامبر(ص) فرمود: «من هر شبانه روز هفتاد مرتبه استغفار میکنم» (بحـــارالانـــوار، ج۱۷، ص۴۴).رر
۳۲. روضهالمتقین، ج۳، ص۲۲۸.