شنیدن صدای شلیک توپ به وقت غروب آفتاب که از میدان اصلی شهر پخش میشد برای خانوادههای صد و اندی سال پیش نشان از پایان یک روز روزه داری بود تا به وقت سحر که یک ساعت پیش از طلوع خورشید با فریادهای معروف بیدارکنندگان باز یک روز دیگر برای روزه داران آغاز میشد. آن روزها خبری از تلویزیون و رادیو و اینترنت و تلفن نبود تا مردم روزه دار نگران قطع و وصل شدن آن باشند که مبادا زمان سحر و افطارشان دیر و زود شود. صدای توپ و فریادهای بیدارکنندگان مطمئنترین رسانه برای آنان بود.
اهمیت خانوادهها به گرفتن روزه
سیاحان و مسافران اروپایی که به وقت ماه مبارک رمضان در ایران و کنار مردم روزه دار روزها سپری کرده بودند در نوشتههای خود از توجه و اهمیت خانوادهها چه در شهر و چه در روستا به گرفتن روزه و رعایت آداب و رسوم اعتقادی و شرعی آن اشاره کرده اند. به گفته «هانری رنه دالمانی» همان سیاح فرانسوی کمتر ایرانی مسلمانی در آن زمان بوده است که در ماه رمضان روزه نگیرد و یا پایبند به رعایت کردن آداب این ماه نباشد.
چشم انتظاری خانوادهها برای حلول ماه
قبل از آغاز ماه مبارک رمضان خانوادهها با انجام آداب و رسومی به پیش باز این ماه میرفتند، زنهای خانه تقریباً در تمام ماه شعبان به تهیه آذوقه و خوار و بار میپرداختند و همه خانه را تمیز و خانه تکانی میکردند و مساجد هم به وسیله مردها غباررویی میشد و از همان شبی که قرار بود حلول ماه رمضان در آسمان ظاهر شود خانوادههای زیادی با آب، آیینه و سبزه راهی پشت بام میشدند تا هلال آغاز ماه را به چشم خود ببینند.
روزه گرفتن مهمتر از تجارت و کار
در نوشتههای «دالمانی» که به روایت زندگی مردم در اواخر روزگار قاجار پرداخته است ماه رمضان ماهی بوده است که هر گونه داد و ستدی متوقف میشده است. حتی خانوادههای کشاورزان نیر کار خود را یک تا دو ساعت دیرتر آغاز میکردند و در ساعات ۳ یا ۴ بعدازظهر از کار دست میکشیدند. بازاریان هم دکانهای خود را هر روز، جز چند ساعت باز نمیکردند. جالب است که کارمندان ادارات آن زمان هم معتقد بودند که در ماه رمضان یک ساعت کار در هر روز کافی است.
رفتن روزانه خانم خانه به مسجد
در روزهای ماه رمضان بیشتر اعضای خانوادهها به خصوص زنان و دختران برای نماز و شنیدن موعظه به مسجد میرفتند. چنانکه رسم بوده است خانمهای خانوادههای با اسم و رسم پیش از ظهر قالیچه و جانماز و قرآن خودشان را با کلفتها و کنیزها به مسجد میفرستادند و جا میگرفتند که به وقت نماز خانم خانه سر موقع میآمد و روی قالیچه خودش مینشست. چادر سیاه و چاقچورش را در میآورد و چادر سفیدش را به سر میکرد و مشغول نماز و دعا میشد. البته پرده بلند و ضخیمی میان مردها و زنها بود که همدیگر را نمیدیدند.
خبر دادن به خانوادهها با شلیک توپ و فریاد
در شهرها یک ساعت پیش از سپیده دم به گفته آن سیاح فرانسوی بیدارکنندگانی بر پشت بامها یا منارهها میرفتند و به مردم اعلام میکردند که آخرین لحظه برای خوردن و نوشیدن است. آنها فریاد میزدند مومنان اینک وقت آنست که آب بنوشید… خانوادهها هم در پی این فریادها غذای سبکی میخوردند و آخرین لیوان آب و استکان چای را سر کشیده و وقتی شلیک توپ، آغاز روزه را اعلام میکرد آنهایی که رفتن سر کار در این ماه را لازم ندانسته باز میخوابیدند و بقیه کم کم آماده رفتن به سرکار میشدند.
صدای توپ افطار و شلوغی کوچهها
از آن طرف به وقت افطار کوچههای شهر و روستاها از رفت و آمد مردم انباشته میشد. با شنیدن صدای توپ افطار توتون فروشان دوره گرد قلیانها و چپقها را چاق میکردند. قهوه چیها چای خوشبوی خود را آماده کرده و در حالیکه مردم گرسنه خوراک پزیها را احاطه میکردند انبوهی از آشپزها به تدارک خوراکها و به خصوص کباب میپرداختند. از میان این رهگذران روزه دار، عدهای خود را به خانه و جمع خانواده برای افطار رسانده و بعضی از آنان که از مردان خانواده بودند در همان بازار افطار خود را باز میکردند.
شور و هیاهو میان خانوادهها با آمدن عید
با نزدیک شدن به آخرین روزهای ماه رمضان و رویت شدن ماه شوال باز شور و هیاهوی بسیاری میان خانوادهها برپا میشد. بیشتر مردم از غروب تا یک ساعت از شب رفته روی بامها و گل دستهها و بلندیها رو به سوی آسمان به دنبال ماه میگشتند که در نهایت با مطلع شدن حلول ماه شوال قبل از افطار شب اول ماه، خانوادهها فطریه خود را که یک من نان گندم، جو، برنج و در واقع بر اساس آنچه مصرف کردهاند بود، به نیازمندی میدادند و یا معادل قیمتش را به صورت پول پرداخت میکردند یا از مال خود جدا کرده کنار میگذاشتند و بعد آن را به نیازمندی میدادند.
پا برهنه به سمت مصلی برای نماز
خانوادهها که از سه روز مانده به عید فطر با رفتن به حمام، و رسیدن دوباره به سر و وضعشان، خود را آماده برای روز عید کرده بودند بنا بر امام جماعت مورد تایید خود، از اول آفتاب روز عید پا برهنه به در خانه او جمع میشدند و با گفتن تکبیر و ذکر الله اکبر و الحمدالله با حضور مکبری که آن را بلند میخواند، در آنجا منتظر میماندند تا اینکه امام جماعت بیرون آمده و مردم را برای ادای نماز عید فطر تا مصلی همراهی کرده تا نماز را به امامت او به جا بیاورند.
code