تاریخ مشروطیت در یک نگاه
از اوایل پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار ناخشنودی مردم از ستم وابستگان حکومت رو به افزایش بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. نوشته‌های روشنفکرانی مثل سیدجمال‌الدین اسدآبادی، حاج زین‌العابدین مراغه‌ای و عبدالرحیم طالبوف و دیگران زمینه‌های مشروطه‌خواهی را فراهم آورد. سخنرانیهای سیدجمال واعظ و ملک‌المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا می‌کرد. نشریاتی مانند حبل‌المتین و چهره‌نما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر می‌شدند نیز در گسترش آزادی‌ خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.

کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال‌الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه‌خواهی را سبب شد.

خواسته‌ها

اگرچه از مدتی قبل شورشها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود؛ اما شروع جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر می‌کنند. علاءالدوله ـ حاکم تهران ـ هفده نفر از بازرگانان و دو تن از سادات را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تأیید عین‌الدوله ـ صدراعظم مستبد ـ انجام شد، اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت. اینان در مجالس و مساجد به سخنرانی ضد استبداد و ضرورت تأسیس عدالتخانه یا دیوان مظالم پرداختند.

درخواست برکناری عین‌الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. عده‌ای از مردم و روحانیان به صورت اعتراض به آستانة حضرت عبدالعظیم رفتند و در آنجا تحصن کردند. مظفرالدین شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد و علما با احترام به تهران بازگشتند؛ اما هنگامی که شاه به وعده خود عمل نکرد، علما از جمله آقا سیدمحمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک خواهند کرد و به عتبات عالیات خواهند رفت. جمع زیادی از مردم نیز به تحصن در سفارت انگلیس اقدام نموده و خواهان تشکیل عدالتخانه شدند. عین‌الدوله با گسترش ناآرامی‌ها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزانصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد.

در ابتدای حرکت، مسأله اصلی، عدالتخانه و عدالتخواهی بود و به همین دلیل نهضت مشروطه را در ابتدا نهضت عدالتخانه می‌گفتند. با اوجگیری نهضت، به تدریج مسأله پارلمان و محدود کردن قدرت شاه مطرح شد که در نهایت به صدور فرمان مشروطیت انجامید. مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ امضا کرد. علما و دیگرانی که به آستانه حضرت عبدالعظیم(ع) و قم رفته بودند، بازگشتند و تحصن مردم پایان یافت.

متن فرمان مشروطیت

جناب اشرف صدراعظم، از آنجا که حضرت باری تعالی ـ جل‌شأنه‌ـ سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده، لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت، اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود، چنان مصصم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه، علما، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافة تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده، به هیأت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد، اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود.

بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک، نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معین و مهیا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعون‌الله تعالی مجلس شورای ملی مرقوم که نگهبان عدل است، افتتاح و به اصلاحات لازمة امور مملکت و اجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید.

و نیز مقرر می‌داریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است، کماینبغی مطلع و مرفه‌الحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بی‌زوال باشند.

در قصر صاحبقرانیه، به تاریخ چهاردهم جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما

چون در این فرمان با ذکر «شاهزادگان قاجاریه و علما و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف»، ذکری از دیگر طبقات مردم نشده بود، به درخواست نمایندگان پناهندگان سفارت، فرمان دیگری صادر شد:

جناب اشرف صدراعظم

در تکمیل دستخط سابق خودمان مورخه چهاردهم جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴ که امر و فرمان صریحاً در تأسیس مجلس منتخبین ملت فرموده بودیم، مجدداً برای آنکه عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کامله ما واقف باشند، امر و مقرر می‌داریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق سریعاً دایر نموده، بعد از انتخابات اجزاء مجلس فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را مطابق تصویب و امضای منتخبین، به طوری که شایسته مملکت و ملت و قوانین شرع مقدس باشد، مرتب بنمائید که به شرف عرض و امضای همایونی ما موشح و مطابق نظامنامه مزبور این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد.

مرحوم ملک‌الشعرای بهار این واقعه را به شعر درآورده، می‌سراید:

کشور ایران ز عدل شاه مظفر

رونقی از نوگرفت و زینتی از سر

انجمن عدل را به ملک بیاراست

دست ستم را ببست وپای ستمگر

مجلسی آراست کاندر او ز همه ملک

انجمن آیند بخردان هنرور

خواست به هم اتحاد دولت و ملت

تا بنمایند خیر ملک وی از شر…

مشروطه‌خواهان به نشانه سپاس، عبارت «عدل مظفر» را که به حساب ابجد معادل سال صدور فرمان است (۱۳۲۴ق)، برای سردر مجلس بر‌گزیدند و ساخت لوح فلزی آن را به میرعبدالرزاق حکاک سفارش ‌دادند و او نیز آن را با خط محمدرضا کلهر ساخت و در ۱۸ آذر ۱۲۸۵ بر سر در عمارت بهارستان نصب شد.

مجلس اول

مجلس اول در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ (۱۴ مهر ۱۲۸۵‏ر۷ اکتبر ۱۹۰۶) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه این قانون نیز به امضای او رسید. بر پایه قانون، مجلس وظایف مالی زیر را بر عهده داشت: تهیه بودجه و نظارت بر اجرای بودجه کشوری، تصویب انتقال یا فروش منابع زیرزمینی و تصویب قراردادهای صنعتی و کشاورزی، تصویب تغییر مرزهای کشور، تصویب قراردادها و عهدنامه‌ها با دولتهای خارجی، تصویب تشکیل کمپانیهای ملی، تصویب هر گونه قرار دادهای دولتی،تصویب اعتبار و وامهای دولتی، تصویب ساختن راهها و راه آهن.

استبداد صغیر

پس از مرگ مظفرالدین شاه، ولیعهد او ـ محمدعلی میرزا ـ بر تخت نشست و از همان نخست به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. روسها نیز او را در این دشمنی تقویت نمودند تا آنجا که شاه، مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و امین‌السلطان را که سالها صدراعظم دوره استبداد بود، دوباره بر کار کرد و از امضای قانون اساسی سر باز زد. پس از اعتراضات مردم به ویژه در تبریز، ناچار دستخطی صادر کرد و قول همراهی با مشروطه را داد. با توجه به ناقص بودن قانون اساسی که با عجله تهیه شده بود، مجلس متممی تصویب کرد که در آن مفصلاً حقوق مردم و تفکیک قوا و اصول مشروطیت آمده بود. شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد؛ اما پس از چندی باز به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداخت تا جایی که کلنل لیاخوف ـ فرمانده بریگاد قزاق ـ مجلس را به توپ بست و عده زیادی از مدافعان مجلس را کشت.

شورش شهرهای دیگر

پس از حمله به مجلس و دستگیری و اعدام آزادیخواهان، جنبش مشروطه‌خواهی با شکست روبرو شد و بسیاری از مشروطه‌خواهان مخفی گشتند و برخی به خارج از ایران رفتند. با پخش این خبرها، در شهرهای دیگر ایران شورشهایی برخاست، به طوری که مردم تبریز به هواداری از مشروطه برخاستند و ستارخان و باقرخان و جمعی دیگر به بسیج مردم و سازماندهی نیروی مسلح پرداختند و طی یازده ماه در مقابل مستبدین مقاومت کردند. آزادیخواهان نقاط دیگر ایران به ویژه گیلان و اصفهان و بختیاری‌ها و قشقایی‌ها نیز از جنبش مشروطه حمایت کردند و با فتح تهران موفق به شکست استبداد شدند.

شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند و پسرش احمدمیرزا را بر تخت نشاندند. بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند و مجلس دوم در ۲۵ آبان ۱۲۸۸، یک سال پس از بسته شدن مجلس اول، گشایش یافت؛ اما در سراسر دوره تشکیل خود کاری انجام نداد و به تدریج مردان نیکوکار و غمخوار به کنار رفتند و گروهی دیگر قدرت و اختیار را در دست گرفتند.

نسخه مناسب چاپ