همه ما مورد تربیت والدین خود و یا دیگر سرپرستانی که جایگزین آنها شدهاند قرار گرفتهایم و این فرآیند پرورش یافتن برای بسیاری از ما به شکلی خوب و مناسب پیش رفته است. در یک فرآیند تربیتی مطلوب مراقبان اولیهمان عمیقاً ما را دوست داشتهاند، به وضوح به نظرات ما احترام گذاشتهاند و همواره نیازهای ما را شناخته و مورد توجه قرار دادهاند. بهرهمند شدن از چنین فرآیند زیبا و ارضا کنندهای موجب شده حداقل آسیب را در دوران حساس و آسیبپذیر کودکی تجربه کنیم و همین موضوع به ما کمک کرده است تا به افراد کم و بیش عاقلی که اکنون هستیم تبدیل شویم. از طرفی در میان ما هستند کسانی که در دوران کودکی به طرز تأسفآوری همه چیز برایشان به شکلی ناخوشایند و حتی وحشتناک پیش رفته است. اگر ما چنین کودکی تاریکی را تجربه کرده باشیم، با احتمال بسیار زیادی عدم اعتماد به نفس، خشم، احساس حقارت، یا بسیاری مسائل بدتر از آن را در دوران بزرگسالی با خود حمل میکنیم. اگرچه این تجربیات در گذشته و کودکی ما قرار دارد و سالها پیش برایمان رخ داده است اما به شکل قابل توجهی بر زندگی و احوال و احساسات امروز ما تأثیر خواهد گذاشت.
بنابراین بیش از هر چیز دیگری تجارب ناکافی و ناسالم فرزندپروری ما در سالهای پر اهمیت ابتدایی زندگی، بسیاری از مسائل مهم زندگی آینده ما در بزرگسالی از جمله؛ روابط اجتماعی و عاطفی، میزان اعتماد به نفس و تجربه احساس کفایت درونیمان را تضعیف میکند. گویی چیزی نامتعادل و عمیقاً ظالمانه در ایده اهمیت ۱۰ الی ۱۲ سال ابتدایی زندگی انسان وجود دارد که تا اندازه بسیار قابل توجهی ۵۰ سال آینده او را تعیین میکند. در اینجا نکته حائز اهمیت این است که ما نمیتوانیم گذشته را تغییر دهیم، اما امکان اصلاح حداقل برخی از عواقب آن همواره برایمان امکان پذیر است. یکی از بهترین روشهایی که از طریق آن میتوانیم این اصلاح را انجام دهیم، فرآیندی به نام فرزندپروی مجدد نام دارد که هر یک از ما میتوانیم در سالهای بزرگسالی مجدداً برای خود انجامش دهیم.
توانایی ما در کنترل زمان حال
نحوه رفتار والدین ما در سالهای ابتدایی الگویی در ذهن ما ایجاد کرده است که به ما میگوید چگونه باید به چالشهای زندگی در دنیای بزرگسالی پاسخ دهیم. اما باید بدانیم که نیازی نیست تا برای همیشه درگیر و مخصوصاً تسلیم نوع مراقبتی باشیم که در سالهای اولیه آن را دریافت میکردیم، زیرا امروز به عنوان یک انسان مستقل و آزاد ما این توانایی را داریم که برای خودمان نقش پدر و مادر را ایفا کنیم. پیروی کردن از این ایده به این معناست که میتوانیم در لحظات سخت و طاقت فرسای زندگی موجب آرامش خودمان شویم.
میتوانیم در مواجهه با اضطراب به عنوان والدین، خودمان را حمایت کنیم و همچنین به بخشهای شکننده و آشفته درونمان اطمینان لازم را بدهیم. تمامی این موارد کارهایی هستند که والدین خوب و کافی برای فرزندانشان انجام میدهند، اما اگر به هر دلیلی در دوران کودکی از چنین مواهبی برخوردار نبودهایم، این فرصت دوباره را داریم که در دوران بزرگسالی خودمان وارد عمل شده و همین کار را برای خودمان انجام دهیم.
چگونه میتوانیم والد حمایتگر درونی خودمان را داشته باشیم
این توانایی در ما وجود دارد که یک بخش از ذهن ما میتواند با قسمت دیگر صحبت کند؛ در واقع یک بخش میتواند به عنوان وزنه تعادل عقل در مقابل قسمت نابالغ خود عمل کند. بنابراین قرار نیست ما از نظر روانی توسط کسانی که قرار بود روزگاری از ما مراقبت کنند محدود شویم، بلکه ما میتوانیم به طور مجازی دست حمایتی بر شانه خود بگذاریم و تکیهگاه و یاور خودمان باشیم. تجربه ما از کمبودهای تربیتی والدین خود، میتواند الگویی برای یک پروژه بسیار مفیدتر باشد؛ یعنی ایجاد یک والد درونی ایدهآل، که به تمامی روشهایی عمل میکند که والدین واقعی باید انجام میدادند، اما به شکل ناامید کنندهای دقیقاً این کار را
نکردهاند.
دانستن و پیداکردن آگاهی در مورد تجربیات و حمایتهایی که در دوران کودکی نداشتهایم ما را قادر خواهد ساخت تا راجع به آنچه نیاز داریم متخصص باشیم، از طرفی اگر باور داشته باشیم که میتوانیم همان تجربیات را این بار خود ما برای خودمان فراهم کنیم، قطعاً توانایی اصلاح بسیاری از الگوهای روانی ناسالم درونمان را خواهیم داشت. در این صورت اگرچه بسیار دیر و در دوران بزرگسالی، اما بالاخره ما والد کافی و کاملی خواهیم داشت که این دفعه نه در بیرون بلکه در درون ما زندگی میکند و اتفاقا در بسیاری از موارد دقیقاً نقطه مقابل والدینی است که واقعاً داشتهایم.
اگر چه دوران کودکی یک رویداد منحصر به فرد در زمان خودش است اما به طرز سحرآمیزی این توانایی را دارد که در مابقی زندگی ما تکرار شود. واقعیت این است که یک کودک هشت ساله همچنان در درون ما زنده است و ما میتوانیم با او صحبت کنیم و پاسخهایی که به او میدهیم به او این اجازه را میدهد که از نو پرورش یابد و بتواند فرآیند بلوغ را درون خود تجربه کند. همه ما میتوانیم از این ظرفیت بسیار دست کم گرفته شده، یعنی امکان فرزندپروری مجدد برای خود بهرهمند شویم.
code