در سنین بالاتر، یک نوجوان شاید مادر و پدر را گرمیبخش زندگی بداند. زن و مردی که تازه ازدواج کردهاند، همسر خود را گرمیبخش حیات میدانند و چون صاحب فرزند شدند، فرزند را گرمیبخش زندگانی خواهند دانست. در دوران سالمندی نیز شاید پدربزرگها و مادربزرگها به نوههای خود به عنوان گرمیدهنده دوران سالخوردگی اشاره کنند. اما همه این موارد به موضوعی کمابیش ملموس و به مصداقها اشاره دارد.
اما مفهومی که در همه این مثالها مشترک است چیست؟ عشق، مهربانی، احساس مسئولیت و امید! جز با این ابزارها چگونه میتوان در جهان تاب آورد؟ بیعشق نمیتوان فرزندی را با پذیرش همه زحمات و دشواریها به ثمر رساند.
بی احساس مسئولیت نمیتوان کارهای علمی یا هنری یا خدمتهای اجتماعی را به انجام رساند. بدون مهربانی نمیتوان با انسان?های دیگر و موجودات زنده دیگر روبرو شد و زندگی را تداوم بخشید، و بدون امید نمیتوان در برابر دریای موانع و کوه مشکلات و جور و دشمنیها ایستاد. از این رو است که سعدی میفرماید: «عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست»، و حافظ میسراید:
عشق میورزم و امید که این فن لطیف
چون هنرهای دگر، موجب حرمان نشود
دکتر فربد فدائی ـ روانپزشک