یادداشت
به شیوه نیکان صدر اسلام
دکتر محمدعلی سلطانی
آن مصر معرفت که تو دیدی، خراب شد‏‎

‎وآن نیل مکرمت که شنیدی، سراب شد‏

سرو سعادت از تف خذلان، زگال گشت‏‎

‎واکنون برآن زگال، جگرها کباب شد‏‎

‎ای عندلیب گلشن دین، زار نال زار‏‎

‎کز شاخ شرع، طوطی حاضرجواب شد‏‎

‎گل در میان کوره، بسی دردسر کشید‏‎

‎تا بهر دفع دردسر آخر گلاب شد‎

‎از چاه دولت آب کشیدن، طمع مدار‏‎

‎کان دلوها درید و رسن‌ها ز تاب شد‎…

‎سرها همه بر سینه‌ها بود، بسیاری از اهالی دانش و بینش پیاده و بی‌رکاب‎ ‎برای وداع آخر به حیاط مؤسسه اطلاعات‎ ‎وارد می‌شدند، ناشناخته و سوگوار در‎ ‎گوشه‎ ‎و کنار منتظر دیدار یار و نخل ایثار بر دوش سیاه‌پوشان داغدار بودند، نخلی‎ ‎که از اهالی این زمانه و سرزده از این موج و کرانه نبود، بزرگی خورشید ‎ر‎فت که تابش او دور و نزدیک برایش‎ ‎یکسان بود، واضعش سند اصالت و سیادتش بود، با اینکه پرورده دامان فقر‎ ‎بود و به آن مباهات می‌کرد، اما ذره‌ای به‎ ‎مال و جاه و مکنت اعتنا نداشت. آبروی ‎کسوت روحانیت و دستار سیادت بود. در‎ ‎طی زندگانی، انسان‌های بزرگ کم ندیده‌ام، در تمام حوزه‌ها از شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت؛ اما به جرأت می‌توانم‎ ‎بگویم که آقا سیدمحمود دعایی در ردیف شخصیت‌های انگشت‌شمار بودند که جز تنی چند از آنان که سایه‌شان مستدام باد، کسی در قید حیات نمانده است. با‎ ‎سیاست و سیاهی یا سفیدی آن مربوط نبوده و نیستم تا اظهار نظری کنم؛‎ ‎اما آقا سیدمحمود دعایی با شیوه زندگانی در قدرت، نشان داد اگر مبارزات‏‎ ‎سیاسی را برگزیده برای نیل به آزادی، انسانیت، مساوات و عدالت بوده است و تا لحظه آخر با ساده‌زیستی و پاکدستی و قناعت و مشکل‌گشایی درماندگان و یاریگری فرودستان و سلامت نفس، از مصادیق‏‎ ‎بارز آن بودند‎.

‎روزنامه اطلاعات در ایام تصدی ایشان،‎ ‎ارگان رنگین‌کمان ایران برای تمامی اقلیت و اکثریت از شیعه و سنی و یارسان و کلیمی و مسیحی و زردشتی و‎ ‎صابئین و… بود؛ آینه‌ای که ساکنان این‎ ‎سرزمین، به دور از هر خط و ربطی، خود را‏‎ ‎در آن می‌دیدند. روزنامه اطلاعات یکصد ساله ارگان اهل قلم و محققان سرآمد در داخل و خارج کشور بود با ضمیمه‌های پر بار و هیأت تحریریه‌ای که به تحریر و تحقیق، اهالی‎ ‎واقعی فرهنگ و هنر بودند و هستند‎.

‎سیدمحمود دعایی شیربچه‌ای بود که‎ ‎به سخاوت، لیاقت، سلامت، درستی، پاکی، خدمت، فضیلت، اخلاق، عدالت، انسانیت ‎که صفات بارز سیادت است، نشان از بزرگان دین و اهل بیت پیامبر(ص) داشت، آن‌گونه که او در اوج توانستن‌ها، با نخواستن‌ها در جامعه اسراف و اشراف دولتمردان امروز زیست‎ ‎خود بزرگترین مرتبه از عرفان بود، با اخلاقی که حکایت از شیوه نیکان صدر اسلام داشت‏‎.

‎آقا سیدمحمود دعایی چون ادیب و اهل‎ ‎طنز بود، حرکات و سخنانش را باید از پنجره نگاه اهل ادب و با لایه‌برداری زیرکانه کاوید، در غیر این صورت و بدون شناخت‎ ‎درست از آغاز و انجام راهی که پیمود، سخن گفتن از او، برداشتی مجازی و پوسته‌ای خواهد‎ ‎بود که دچار شدن به آن، نوعی یکسویه‏‎ ‎به‎ ‎قاضی رفتن است. به هر روی حدیث این اسوه حسنه به آخر رسید و نامی نیک از‎ ‎خود به یادگار گذاشت. ‎روحش شاد، پروازش آسان.

نسخه مناسب چاپ