وآن نیل مکرمت که شنیدی، سراب شد
سرو سعادت از تف خذلان، زگال گشت
واکنون برآن زگال، جگرها کباب شد
ای عندلیب گلشن دین، زار نال زار
کز شاخ شرع، طوطی حاضرجواب شد
گل در میان کوره، بسی دردسر کشید
تا بهر دفع دردسر آخر گلاب شد
از چاه دولت آب کشیدن، طمع مدار
کان دلوها درید و رسنها ز تاب شد…
سرها همه بر سینهها بود، بسیاری از اهالی دانش و بینش پیاده و بیرکاب برای وداع آخر به حیاط مؤسسه اطلاعات وارد میشدند، ناشناخته و سوگوار در گوشه و کنار منتظر دیدار یار و نخل ایثار بر دوش سیاهپوشان داغدار بودند، نخلی که از اهالی این زمانه و سرزده از این موج و کرانه نبود، بزرگی خورشید رفت که تابش او دور و نزدیک برایش یکسان بود، واضعش سند اصالت و سیادتش بود، با اینکه پرورده دامان فقر بود و به آن مباهات میکرد، اما ذرهای به مال و جاه و مکنت اعتنا نداشت. آبروی کسوت روحانیت و دستار سیادت بود. در طی زندگانی، انسانهای بزرگ کم ندیدهام، در تمام حوزهها از شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت؛ اما به جرأت میتوانم بگویم که آقا سیدمحمود دعایی در ردیف شخصیتهای انگشتشمار بودند که جز تنی چند از آنان که سایهشان مستدام باد، کسی در قید حیات نمانده است. با سیاست و سیاهی یا سفیدی آن مربوط نبوده و نیستم تا اظهار نظری کنم؛ اما آقا سیدمحمود دعایی با شیوه زندگانی در قدرت، نشان داد اگر مبارزات سیاسی را برگزیده برای نیل به آزادی، انسانیت، مساوات و عدالت بوده است و تا لحظه آخر با سادهزیستی و پاکدستی و قناعت و مشکلگشایی درماندگان و یاریگری فرودستان و سلامت نفس، از مصادیق بارز آن بودند.
روزنامه اطلاعات در ایام تصدی ایشان، ارگان رنگینکمان ایران برای تمامی اقلیت و اکثریت از شیعه و سنی و یارسان و کلیمی و مسیحی و زردشتی و صابئین و… بود؛ آینهای که ساکنان این سرزمین، به دور از هر خط و ربطی، خود را در آن میدیدند. روزنامه اطلاعات یکصد ساله ارگان اهل قلم و محققان سرآمد در داخل و خارج کشور بود با ضمیمههای پر بار و هیأت تحریریهای که به تحریر و تحقیق، اهالی واقعی فرهنگ و هنر بودند و هستند.
سیدمحمود دعایی شیربچهای بود که به سخاوت، لیاقت، سلامت، درستی، پاکی، خدمت، فضیلت، اخلاق، عدالت، انسانیت که صفات بارز سیادت است، نشان از بزرگان دین و اهل بیت پیامبر(ص) داشت، آنگونه که او در اوج توانستنها، با نخواستنها در جامعه اسراف و اشراف دولتمردان امروز زیست خود بزرگترین مرتبه از عرفان بود، با اخلاقی که حکایت از شیوه نیکان صدر اسلام داشت.
آقا سیدمحمود دعایی چون ادیب و اهل طنز بود، حرکات و سخنانش را باید از پنجره نگاه اهل ادب و با لایهبرداری زیرکانه کاوید، در غیر این صورت و بدون شناخت درست از آغاز و انجام راهی که پیمود، سخن گفتن از او، برداشتی مجازی و پوستهای خواهد بود که دچار شدن به آن، نوعی یکسویه به قاضی رفتن است. به هر روی حدیث این اسوه حسنه به آخر رسید و نامی نیک از خود به یادگار گذاشت. روحش شاد، پروازش آسان.