محک
جهان آشفته!
ابوالقاسم قاسم زاده
«جهان آشفته»، اصطلاحی جدید و نوظهور نیست، از دیرباز به‌خصوص در دوران جنگ جهانی دوم در اغلب مطبوعات و رسانه‌های اروپایی و آمریکایی و تا حدودی در دیگر کشورها این واژگان به‌کار برده می‌شد تا شرایط ناپایداری و آشوب، ویرانی و کشتار ناشی از جنگ با آلمان هیتلری را ترسیم کنند و به خوانندگان خود نشان دهند. در مسیر تاریخ سیاسی از جنگ جهانی دوم در یک دوره طولانی «دیوار برلین» جهان را به قطب «شرقی» به رهبری اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و «غربی» آن با رهبری آمریکا تقسیم می‌کرد. سازمان ملل نیز با شکل‌گیری نهاد شورای امنیت آن و با حق وتوی چند دولت قدرتمند، علی‌الخصوص «آمریکا و شوروی» اصلی‌ترین مأموریتش حفظ «بالانس» یا توازن و جلوگیری از جنگ جدید قدرت‌های صاحب سلاح‌های مرگبار «اتمی» و مشخصاً جنگ دو ابرقدرت بود. جهان در همان دوران با مرزبندی تعریف شده شرقی و غربی آشفته بود، هم آشفتگی درونی در داخل کشورهایی که از اقمار «شرقی» یا «غربی» تعریف می‌شدند و هم بحران‌های فقرزدگی، عقب‌ماندگی از توسعه اقتصادی یا فن‌آوری و یا قدرت تولید با بهره‌گیری از ابزارهای مدرن فنی و تکنولوژیک آن دوران. شکاف «فقر» و «ثروت» همچنان جهان را در چرخه تضادهای گوناگون می‌چرخانید، اما با ظهور و بروز تغییر و تحول در حوزه‌های گوناگون از نیم قرن گذشته تاکنون نه تنها توازن قدرت گذشته در تعریف بین‌المللی آن به‌هم ریخت که اکنون تعریف «جهان آشفته» با مقیاس وسیع‌تر هم در شکل و هم در محتوا فراگیر شده است. این چند تحول و تغییر پدیده‌ها به اختصار چنین است.

۱ـ فروپاشی تعریف جهان دوقطبی شرقی و غربی، با کلید واژه‌ «کمونیستی ـ سوسیالیستی و سرمایه‌داری ـ امپریالیستی!» که سمبل آن فرو ریختن دیوار برلین و ظهور آلمان واحد بود، و نیز بحران‌ها و تحولات گوناگون فراگیری ابرهای غربی در بخش‌های وسیع از شرق اروپا تا کناره مرزهای روسیه.

۲ـ بیرون آمدن چین از قاب بسته مائوئیسم و عبور از آن به نظام قدرتمند تولیدی و فراگیری محصولاتش در سراسر بازارهای کوچک و بزرگ جهانی. چین در فاصله چند دهه آنچنان قدرت تعیین‌کننده در کنترل بازارهای اقتصادی و سرمایه‌ای جهان شده است که در عمل در هرگونه نوسان مالی ـ اقتصادی و حتی سرمایه‌ای در جهان در اغلب کشورها تعیین کننده شده است. قدرت چین چنان شده که برخی از اندیشمندان برجسته اقتصادی، تکنولوژیکی و به‌خصوص مالی در جهان بر این باورند که جهان امروز بدون چین قادر به تنظیم توازن زیستی خود نیست! هرگونه جنگی با چین اعم از نظامی یا غیرنظامی، اقتصادی یا سرمایه‌ای و تلاش برای بایکوت آن، منجر به جهان آشفته‌ای ویرانگر خواهد شد. یک نمونه آن در بحران آب و هوایی در جهان و خطر «رشد گازهای گلخانه‌‌ای» که امروز به روایت اغلب دولت‌ها از مهمترین و خطرناک‌ترین پدیده‌ها در شکل‌دهی جهان آشفته شده است. ترامپ در دوران چهار سال ریاست جمهوری‌اش در تنظیم سیاست خارجی و روابط بین‌المللی خود بارها می‌گفت: «چین دشمن ما و روسیه (پوتین) رقیب تجاری ما است!» اکنون بایدن چین و روسیه را دو دشمن اصلی و ویرانگر «هژمونی» آمریکا در جهان می‌خواند. بایدن جهان آشفته را چنان رقم زده است که اکنون «ناتو» و آمریکا را در صف مقدم جنگ در اوکراین قرار داده است و از سوی دیگر شعار «تایوان» کشور مستقل را علنی و رسمی بیان می‌کند تا آنجا که دیروز رئیس جمهور چین در سخنان خود گفت: «اگر بایدن از تایوان به‌عنوان یک کشور مستقل و رسمی دیدار کند، ما همان روز و همان ساعت تایوان را بمباران خواهیم کرد!»

جهان آشفته امروز به‌هم خوردن توازن قدرت سیاسی ـ نظامی سه قدرت برتر جهان، آمریکا، چین و روسیه است که با جنگ بایدن ـ پوتین در اوکراین نه تنها تشدید شده که آثار مخربش را حتی در مدیریت سازمان ملل بزرگترین نهاد بین‌المللی، آشکار کرده است.

۳ـ اسرائیل مرکز آشفته‌سازی خاورمیانه از آغاز تأسیس آن تا امروز است. امروز رژیم صهیونیستی در حالی‌که در مدت چهار سال ریاست جمهوری ترامپ استراتژی نابودی فلسطینیان و فلسطین را به سرعت در دوره طولانی نخست‌وزیری نتانیاهو پی گرفت و امروز با روی کار آمدن «بنت» همچنان ادامه دارد، حمایت ترامپ از رژیم صهیونیستی تا آنجا پیش رفت که رئیس جمهوری آمریکا چند بار گفت «او مسأله‌ای یا بحرانی به‌نام فلسطین و فلسطینیان را به رسمیت نمی‌شناسد. آنچه رسمیت دارد دولت مستقر اسرائیل است که مرکزیت آن تمامی بیت‌المقدس است.» سیاست امروز دولت صهیونیستی اجرایی کردن طرح «خاورمیانه جدید» است که در آن ایجاد روابط رسمی با دولت‌های عربی مستقر در خلیج‌فارس و در همسایگی جمهوری اسلامی ایران از کشورهای عربی تا آذربایجان و به‌خصوص «اردوغان» ترکیه و… براساس «طراحی» کتاب مشهور «شیمون پرز» خاورمیانه جدید است. اما دولت اسرائیل در حالی‌که بسیاری از اخبار درونی خود را مخفی نگه می‌دارد، در درون چنان آشفته است که چند روز قبل رئیس قبلی «موساد» سازمان امنیت اسرائیل به‌صورت علنی گفت: «ما نه از سوی ایران یا دشمن خارجی دیگر فرو پاشیده نمی‌شویم که اکنون از درون به لحاظ بحران اختلاف‌ها و سوء مدیریت‌ها دچار فروپاشی هستیم!»

از سوی دیگر، مصر که زمانی اولین و بزرگترین قدرت هماهنگ‌کننده دولت‌های عربی در منطقه بود از مدار قدرت تعیین‌کننده خارج شده است و به شدت گرفتار مشکلات داخلی، به‌خصوص در حد تهیه امکانات معیشت عمومی شهروندان خود شده است و اقتصاد و سیاستش گروگان وام‌هایی است که از آمریکا و تا حدودی از برخی از دولت‌های اروپایی و منطقه‌ای می‌گیرد. بقیه دولت‌ها آنچنان قدرت مانور مستقل ندارند و کاخ سفید فرمان هدایت آنها را در اختیار دارد! با این وجود نفت و گاز خلیج‌فارس از اهرم‌ها و محورهای تعیین‌کننده در میزان و چگونگی تعریف «جهان آشفته» است.

در باور به واقعیت «جهان آشفته» کمتر کارشناس سیاسی یا اقتصادی و یا امنیت بین‌المللی شک و تردید دارد. اما دو دیدگاه دورنمای حداقلی ارائه می‌دهند.

دیدگاه اول بر این باور است که «بایدن» همچون ترامپ رئیس جمهور یک دوره‌ای است و در آینده رئیس جمهوری در آمریکا انتخاب خواهد شد که از فروپاشی حاکمیت دو حزبی در ساختار سیاسی آمریکا جلوگیری کند تا یکپارچگی کشور همچنان برقرار بماند. ثانیاً از گسترده‌تر شدن شکاف در توازن سه قدرت آمریکا، چین و روسیه به سیاست مدارا و همسویی در حفظ توازن سه قدرت برتر جهان سمت و سویی خواهد گرفت. البته اگر جنگ بایدن ـ پوتین در اوکراین گسترش نیابد؛ جنگی که بخودی خود به روایت کیسنجر و دیگر تحلیلگران سیاسی پتانسیل کلید زدن جنگ جهانی سوم را دارد.

جهان آشفته است زیرا در همه باورهای انسان‌ها نه تنها تردید که شکاف‌های عمیق و گسترده نسبت به گذشته ایجاد شده است تا آنجا هرآنچه که «سنت» یا «مدرنیسم» خوانده می‌شد اکنون به چالش کشیده شده است. جهان آشفته، هم آشفتگی سیاسی (تسلط قدرت) دارد و هم آشفتگی فرهنگی و نسلی و باورهای رفتاری. هم محیط زیستی و آینده نامعلوم از ذخایر آب و زمین‌ و هوای پاک تنفسی!

در یک کلام ما در جهان آشفته و لحظه به لحظه با ازدیاد و باز آمدن آشفتگی‌های جدید زندگی می‌کنیم. اگر یک لحظه گمان کنیم پایدار شدیم،‌ لحظه بعد آشفته‌تر می‌شویم!

نسخه مناسب چاپ