فارین پالیسی:ناتو منسوخ و بی‌هویت شده است
 

‌آیا ناتو دچار مرگ مغزی شده یا همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهد؟ کمتر از سه سال پیش، امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهوری فرانسه اظهار کرد که “ناتو دچار یک مرگ مغزی شده است. تعریفی که در آن زمان بجا و مناسب بود؛ کمبود تفکر استراتژیک اروپا همراه با غیرقابل پیش‌بینی بودن سیاست ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، مشکلات جدی را برای این ائتلاف به همراه داشت.‌‌‌

به گزارش ایسنا، ادوارد لوکاس، عضو غیرمقیم مرکز تحلیل سیاست اروپا در تحلیلی برای نشریه فارین پالسی نوشت: در حال حاضر صحبت از احیا و تجدید حیات ائتلاف نظامی ناتو است. در واقع، حمله روسیه به اوکراین جانی تازه به این ائتلاف بخشیده است. به عبارتی اعضای ناتو اهداف جدیدی را دنبال می‌کنند؛ از جمله این موارد می‌توان به ارسال تسلیحات به اوکراین، ارزیابی تهدید روسیه، افزایش بودجه‌های دفاعی و تقویت امنیت جناح شرقی این ائتلاف اشاره کرد. اما به قول وزیر خارجه لیتوانی این “ماه عسل” کوتاه بود. همزمان با ادامه و تداوم این درگیری‌ها، تنش‌ها خود را نشان می‌دهند و این ائتلاف همچنان متزلزل است.این درست است که ناتو پیشرفت کرده است. تنها ۱۴سال پیش، سازمان ارزیابی تهدیدات فوق سری این ائتلاف، علنا توسط اربابان سیاسی خود حتی از در نظر گرفتن هرگونه خطر نظامی از جانب روسیه در سناریوهای خود منع شد. این فشار نه تنها از سوی کشورهایی نظیر آلمان که به دنبال روسیه هستند بلکه از سوی ایالات متحده که علاقه‌مند به حفظ روابط دوستانه شرق- غرب بود، وارد شد. در نتیجه، آسیب‌پذیرترین اعضای ناتو یعنی لهستان و کشورهای حوزه بالتیک به عنوان متحدان رتبه دوم این ائتلاف باقی ماندند. در واقع آنها عضو این ائتلاف بودند اما صرفا روی کاغذ. هیچ نیرویی از جانب ناتو در خاک آنها حضور نداشت و این ائتلاف از اعلام برنامه‌هایی مبنی بر دفاع از این کشورها در صورت حمله خودداری می‌کرد.

از زمان اولین حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۱۴، اقدامات و استقرار ناتو جدی‌تر شده است. همچنین هزار نیرو در سه کشور حوزه بالتیک و نیروهای آمریکایی در لهستان هستند. از زمان آغاز حمله روسیه به اوکراین در ۲۴فوریه، حضور آنها به طور چشمگیری افزایش یافت. به علاوه، سوئد و فنلاند در حال حاضر خواستار پیوستن به این ائتلاف هستند؛ گرچه مخالفت‌هایی از جانب دولت ترکیه صورت گرفته است اما احتمالا تا پایان سال آنها عضوی از ناتو خواهند شد و این امر به طور اساسی جغرافیای نظامی شمال شرق اروپا را تغییر خواهد داد.آلمان به عنوان کشوری که سرعت پایینی دارد، ناگهان برای نیروهای مسلح ضعیف خود پول خرج می‌کند – تانک‌هایی که نمی‌توانند حرکت کنند، کشتی‌هایی که نمی‌توانند به دریا بروند و سربازانی که به جای تفنگ از دسته جارو استفاده می‌کنند! این کشور موافقت کرده است که سهم بودجه و مخارج دفاعی ناتو را برآورده کند. آخرین کشوری که افزایش هزینه‌های دفاعی خود را اعلام کرده، اسپانیا است که در حال حاضر به سختی یکدرصد تولید ناخالصی دارد؛ رقمی که نخست وزیر آن اعلام کرد که این میزان تا سال ۲۰۲۴دو برابر خواهد شد.حال وقتی که دقیق‌تر بررسی می‌کنید، وضعیت چندان رنگارنگ نیست. علی‌رغم اینکه ظاهرا ناتو از زمان آغاز حمله روسیه به اوکراین،‌ متحد و هدفمند است، اما این ائتلاف نظامی منسوخ و بی‌قواره به نظر می‌رسد. در آستانه نشست ناتو، متحدان به شدت بر سر مفهموم استراتژیک جدید خود حدس و گمانه‌زنی می‌کنند؛ این ائتلاف درخصوص روسیه چه خواهد گفت؟ در مورد چین چطور؟کشورهای عضو واقعا مایل به پذیرش چه خطراتی هستند؟ و چه نوع فداکاری‌هایی را از خود نشان خواهند داد؟هیچ کدام از اتفاقات هفته‌های اخیر پاسخ‌های شفافی به این سوالات نمی‌دهند. برای شروع، پیگیری مواضع ۳۰کشور عضو این ائتلاف پیچیدگی‌هایی دارد. به لحاظ نظامی، تنها تعداد انگشت شماری از جمله ایالات متحده از اعضای مهم هستند. از طرف دیگر، ترکیه در دوران ریاست جمهوری رجب طیب اردوغان با روسیه ارتباط برقرار می‌کند اما از آنچه مداخله اروپا در زمینه حقوق بشر است، خشمگین می‌شود. به علاوه، مجارستان در زمان نخست وزیری ویکتور اوربان مسیری متفاوت اما نزولی را در پیش گرفته است؛ ثروت و قدرت را در یک سیستم کنترل جدید با یکدیگر پیوند می‌بخشد و تلاش‌های آمریکا و اروپا برای اعمال فشار بر روسیه و چین را تضعیف می‌کند. همچنین، موضع‌گیری‌های بی‌امان ماکرون و اولاف شولتس موانعی را ایجاد می‌کند.این در حالیست که برخی کشورها پاسخ‌های سختی داده‌اند و برخی دیگر از تنش‌ها می‌ترسند و خواستار مذاکره هستند. و همچنان رویکرد باقی اعضا هم مبهم است و بهانه خوبی برای عدم انجام کاری را دارند. آیا این ۳۰کشور عضو که بزودی ۳۲می‌شوند، تصمیمی سریع و سخت اتخاذ خواهند کرد؟ به احتمال زیاد، برخی از آنها درخواست دیپلماسی و سازش خواهند کرد. از طرفی، آنهایی که واقعا با احتمال حمله روبرو هستند، بسیار جنگ‌طلب‌تر خواهند بود.”

اوکراین و شروع جنگ سرد دوم

آمریکا بار دیگر خود را درگیر در نزاعی جهانی با روسیه و چین می‌بیند.به گزارش ایسنا، پایگاه فایننشیال تایمز در تحلیلی با توصیف وضعیت پیرامون جنگ در اوکراین به عنوان یک جنگ سرد دوم عنوان می‌کند: ‌از زمانی که روسیه به اوکراین حمله کرد، صحبت‌های زیادی در مورد انعکاسات جنگ جهانی دوم و خطر به راه افتادن جنگ جهانی سوم وجود داشته است. اما لحظه کنونی در جهان بیشتر شبیه بازگشت جنگ سرد است.بار دیگر، آمریکا در حال تشکیل ائتلافی از “دموکراسی‌ها” برای رویارویی با محور روسیه و چین است. بار دیگر، خطر جنگ هسته‌ای در سیاست بین‌الملل محوریت پیدا کرده است. و یک بار دیگر، بلوک بزرگی از کشورهای غیرمتعهد وجود دارد – که اکنون عموماً از آن به عنوان “جنوب جهانی” یاد می‌شود – و به شدت مورد توجه هر دو طرف است. بسیاری در این بلوک موسوم به جنوب جهانی اصرار دارند که اوکراین یک درگیری منطقه‌ای است که نباید اجازه داد کل جهان را مختل کرده یا تغییر دهد. اما سیاستگذاران در دولت بایدن این جنگ را دارای شرایطی جهانی ترسیم می‌کنند. آنها روسیه و چین را در بردارنده چالش برای یک “نظم مبتنی بر قوانین” که توسط آمریکا و متحدانش حمایت می‌شود، شریک می‌دانند. نبردهای اوکراین در حال حاضر صحنه اصلی آن نزاع گسترده‌تر است.از دید واشنگتن، تهدیدهای امنیتی در اروپا و آسیا اکنون به قدری به هم مرتبط هستند که مقامات، این دو قاره را یک “سیستم عامل واحد” می‌دانند. این یک الگوی فکری است که بسیار یادآور جنگ سرد است؛ در آن زمان آمریکا همیشه به این موضوع توجه داشت که آنچه در ویتنام یا کره اتفاق افتاد می‌تواند تأثیراتی در شهر برلین دو تکه شده آن زمان یا شمال اقیانوس اطلس داشته باشد. یک تفاوت بزرگ وضعیت کنونی با جنگ سرد سابق این است که این بار آمریکایی‌ها چین را جدی‌ترین رقیب خود می‌دانند، نه روسیه را. این باور با این واقعیت که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه جنگ اوکراین را آغاز کرد، تغییر نکرده است. در واقع، تمرکز دولت بایدن بر چین، این تمایل را نزد آن تشدید می‌کند که جنگ اوکراین را نه صرفا مرتبط با امنیت اروپا، بلکه مرتبط با نظم جهانی گسترده‌تر ببیند. در حالی که در غرب صحبت‌هایی سطحی درباره تلاش برای اجرای “عملکرد کیسینجر” – و بار دیگر مهندسی کردن ایجاد یک شکاف بین روسیه و چین آنگونه که در دهه ۱۹۷۰اتفاق افتاد – وجود دارد، تعداد کمی در واشنگتن معتقدند که این یک چشم‌انداز قابل قبول در کوتاه‌مدت است.برعکس، مقامات آمریکایی چین را دارای حضوری سفت و سخت در سمت جبهه روسیه می‌بینند. منصرف کردن پکن از اینکه در راستای تبدیل احساساتش در طرفداری از روسیه به سراغ حمایت مستقیم نظامی یا اقتصادی از مسکو برود اولویت اصلی آمریکاست. متحدان آمریکا در آسیا – به ویژه ژاپن، کره‌جنوبی و استرالیا – نیز نسبت به پیامدهای جنگ اوکراین برای امنیت خود بسیار هوشیار هستند. بدترین سناریو برای آنها این خواهد بود که تهاجم روسیه، چین را جسور و تمرکز آمریکا را منحرف کند و در ادامه حمله چین به تایوان به عنوان یک اتفاق تغییر شکل‌دهنده منطقه را در پی داشته باشد. بهترین حالت برای آنها این است که جنگ اوکراین ائتلاف غربی و رهبری جهانی آمریکا را احیا کرده و باعث شود چین در آسیا عقب‌نشینی کند. با این حال، در واقعیت، مقامات دولت بایدن فکر نمی‌کنند که مشکلات روسیه در اوکراین نظر چینی‌ها را در مورد خردمندانه بودن حمله احتمالی به تایوان تغییر داده باشد. آنها معتقدند چینی‌ها بیشتر علاقه‌مند هستند که بفهمند روسیه کجا اشتباه کرده است – و برنامه‌های خود را بر این اساس تنظیم کنند. نیاز به وجود یک نیروی غالب در هر اقدام نظامی یک درس محتمل است. مورد دیگر نیاز به حفاظت از اقتصاد چین در برابر تحریم‌های احتمالی غرب است. در اواخر ماه مه، بایدن به ژاپن و کره‌جنوبی سفر کرد و در جریان این سفر، نه البته برای اولین بار، از این صحبت کرد که آمریکا برای دفاع از تایوان بجنگد. (دولت او بعدا مجبور شد اظهارات رئیس جمهور آمریکا را تلطیف کند) در پایان ماه ژوئن، ناتو نشستی در مادرید برگزار خواهد کرد. به شکلی قابل توجه، ژاپن، کره‌جنوبی، استرالیا و نیوزیلند همگی برای شرکت در این اجلاس دعوت شده‌اند.

هدف از این گرد هم آوردن ائتلافی از “دموکراسی‌ها” بهبود موقعیت امنیتی غرب در اروپا و آسیا بوده است. کشورهایی مانند ژاپن نقش نمادین و عملی مهمی در مبارزه با روسیه ایفا می‌کنند. آنها برای اجرای تحریم‌ها حیاتی هستند و یافتن راه‌های آسان برای دور زدن تحریم‌ها از جانب مسکو را سخت‌تر می‌کنند. در مقابل، آسیایی‌ها مایلند شاهد ایفای نقش امنیتی بزرگتری از جانب کشورهای اروپایی در آسیا باشند. بازدیدهای اخیر ادوات نیروهایی دریایی انگلیس، فرانسه، آلمان و هلند از منطقه مورد استقبال آنها قرار گرفته است. اما در حالی که آمریکایی‌ها از بابت چگونگی پاسخ مهم‌ترین متحدان حوزه شمال آسیای خود به جنگ اوکراین خوشحال هستند، اما نگران شکست آنها در پیروزی در نبرد بر سر آرای عمومی در جنوب شرق آسیا هستند. گزارش شد که برخی از رهبران اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا، آ.سه.آن در نشست اخیر سران این سازمان در واشنگتن، به طور خصوصی نقطه نظرات روسیه درباره مسئولیت ناتو در جنگ اوکراین و عملیات‌های ادعایی “پرچم دروغین” را تکرار کردند. هند به عنوان یک چالش حتی مهمتر نگریسته می‌شود. دولت نارندرا مودی، نخست وزیر هند، مراقب بوده است تا از جانبداری در ارتباط با جنگ اوکراین، دادن رای ممتنع در رای‌گیری‌های کلیدی سازمان ملل و افزایش واردات نفت از روسیه اجتناب کند.آمریکایی‌ها معتقدند که استفاده از دهلی‌نو در این زمینه احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت. در عوض، آنها قصد دارند با تأکید بر منافع امنیتی مشترک دو کشور در مهار قدرت چین، هند را به تدریج به خود نزدیک کنند. برخی از مورخان اکنون جنگ‌های جهانی اول و دوم را دو مرحله از یک درگیری – که توسط نسلی از صلح شکننده فزاینده از هم جدا شد – در نظر می‌گیرند. ممکن است مورخان آینده در مورد جنگ سردهای اول و دوم صحبت کنند – جنگ سردهایی که با یک دوره ۳۰ساله جهانی شدن جدا شده‌اند. جنگ سرد اول با فروپاشی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹به پایان رسید. به نظر می‌رسد دومی با حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲آغاز شد.‌‌‌

ترس و وحشت آمریکا از ورود به جنگ مستقیم با روسیه

روزنامه فرامنطقه ای رای الیوم در تحلیلی با اشاره به درخواست های ماکرون و کیسینجر برای پایان دادن به جنگ روسیه و اوکراین و رسیدن به یک راه حل مسالمت آمیز، آورده است که روس ها در زمینه اقتصادی، نظامی و سیاسی پیروز جنگ شده اند و آمریکا از ورود به جنگ مستقیم با روسیه ترس و وحشت دارد .به گزارش ایسنا، روزنامه رای الیوم چاپ لندن در تحلیلی به قلم عبدالباری عطوان، نویسنده سرشناس جهان عرب و سردبیر این روزنامه نوشت: بعد از هنری کیسینجر، امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه نیز نسبت به کوچک شمردن روسیه هشدار داد و خواستار عدم بستن کامل درها در برابر فرصت ها برای رسیدن به یک راه حل مسالمت آمیز جهت خروج از بحران اوکراین شد،

او همچنین در گفت‌وگو با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه خواستار توقف این جنگ در راستای خدمت به بشریت شد. تقریبا می توان گفت که ماکرون دائما با پوتین در تماس است و از معدود رهبران اروپایی است که به کی یف نرفت، مساله مهم تر این است که او تسلیحات سنگین در حمایت از ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین و سربازانش ارسال نکرد زیرا به خوبی درک می کند که آمریکا و هم پیمانان آنگلوساکسونش در این جنگ شکست خورده اند و هرچقدر مدت این جنگ طولانی تر شود خسارت های اقتصادی، نظامی و سیاسی آن نیز بیشتر خواهد شد.نویسنده آورده است: رئیس جمهور فرانسه همانند کیسینجر، وزیر خارجه پیشین آمریکا به خوبی می داند که نیروهای روسیه اگر به پیشروی خود ادامه دهند و سرزمین اوکراین و شهرهای این کشور را یکی پس از دیگری بگیرند، با ذلت و تحقیر مواجه نخواهند شد و شکست نخواهند خورد بنابراین به منظور اجتناب از تحریک دولت های آمریکا و انگلیس این انتقاد “مودبانه” را مطرح می کند.در این تحلیل آمده است: نیروهای روس اکنون و بعد از گذشت ۱۰۰روز از حمله به اوکراین، پنج منطقه از اوکراین به ویژه در جنوب شرق این کشور را در اختیار گرفته اند، علاوه بر این شبه جزیره کریمه را نیز در اختیار گرفته و به خشکی های روسیه متصل کرده است و چه بسا درخواست های رئیس جمهور فرانسه برای ایجاد کانال های سیاسی با روسیه به منظور کاهش خسارت ها و دوری از شکست بزرگ و همچنین رسوایی‌هایی است که به دنبال خواهد داشت.سردبیر بخش اقتصادی روزنامه گاردین دو روز پیش چندین بار بر همین مساله تاکید داشت و از نگاه خوشبینانه غربی ها انتقاد کرد و گفت که “تحریم های غرب شکست خورد و روسیه پیروز جنگ اقتصادی شد زیرا قیمت نفت و گاز بیشتر شد و میزان تجارت روسیه افزایش یافت تا جایی که تنها صادرات نفتی این کشور به چین بیش از ۵۰درصد نسبت به سال گذشته بیشتر شد “.دولت جو بایدن بعد از این همه دستاوردهایی که روسیه محقق کرد اعلام نمود که موشک های “هیمارس” با برد ۸۰کیلومتر را به اوکراین ارسال خواهد کرد به شرطی که از این موشک ها برای هدف قرار دادن خاک روسیه استفاده نشود، ولادیمیر پوتین در پاسخ گفت که این سامانه های موشکی را مورد هدف قرار خواهد داد و همانند “بیسکویت” آنها را له خواهد کرد و همچنین اهداف دیگر اوکراینی که در هفته های گذشته مورد هدف قرار نداده بود را هدف قرار می دهد زیرا نیت و قصد آمریکا از این اقدام طولانی تر کردن مدت جنگ است.

عطوان آورده است: مفاد پیامی که پوتین می خواهد به همتای آمریکایی خود برساند این است که او هنوز به بمباران هر هدف پناه نیاورده است تا در پی آن، هر موشک آمریکایی که به اوکراین برسد تا معادلات جنگ را تغییر دهد به طور فوری و با قدرت با آن مقابله شود. کار جو بایدن بسیار عجیب است زیرا اگر به “بازیچه دستش” زلنسکی شرط کرده است که از این موشک ها برای هدف قرار دادن خاک روسیه استفاده نکند پس فایده آن ها چیست؟ کجا باید از آن ها استفاده کند؟ لذا این امر به معنای ترس و هراس آمریکا از ورود به جنگ مستقیم با روسیه است نه بیشتر و نه کمتر.

در بخشی از این تحلیل آمده است: غربی ها اکنون به دلیل شکست بیشتر سناریوهایشان در این جنگ، احساس تب می کنند زیرا تمام تلاش هایشان نتایج معکوس داده است و نرخ تورم و بیکاری در کشورهایشان افزایش یافته و قیمت بیشتر مواد غذایی اساسی نیز بالا رفته است، علاوه بر این قیمت انرژی نیز بالا رفته است و بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس و همپیمان نزدیک بایدن امروز با رای اعتماد در پارلمان این کشور مواجه شد و برخی از تحلیلگران سیاسی معتقد بودند که او به دلیل شکست سیاست هایش در این رای گیری شکست می‌خورد البته دلیل شکست جانسون تنها جنگ اوکراین نیست بلکه او در سیاست داخلی نیز با شکست مواجه شده و بیشتر شهروندان انگلیسی در زیر خط فقر قرار گرفتند.

در پایان این تحلیل آمده است: روسیه نه تنها پیروز جنگ اقتصادی است (همانگونه که رئیس بخش اقتصادی روزنامه گاردین اعتراف کرد) بلکه تا به این لحظه در جنگ نظامی و سیاسی نیز پیروز شده و نهایت اقدامی که همپیمانان درجه دو آمریکا و اروپایی های جدید مانند بلغارستان، مقدونیه شمالی و مونته نگرو انجام دادند این بود که اجازه ندادند هواپیمای سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه از حریم هوایی آنها عبور کند اما اروپایی های قدیمی مانند آلمان و بلژیک همچنان در یک مجادله بیزانسی غرق شده اند و این سوال را پیش خود مطرح می کنند که “آیا نفت و گاز روسیه را تحریم کنند؟ چگونه و تحت چه شرایطی؟” این بحث و جدل از همان روز اول جنگ مطرح شد و چه بسا تا هزاران روز دیگر ادامه خواهد داشت.

نسخه مناسب چاپ