س .م .رضوی: هردم از باغ روزگار گلی پرپر می شود و اهل فرهنگ در تعزیت بزرگی از نامداران قلم و اندیشه سیاه پوشانند. استاد نامدار فرهنگ اسلامی، نویسنده و پژوهشگر و متخصص ادبیات عرب، استاد پیشین دانشگاه تهران و دانشگاه هاروارد جناب دکتر احمد مهدوی دامغانی در فیلادلفیای آمریکا در روز جمعه مورخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۱ پس از چندین روز بیماری و بستری بودن در بیمارستان درگذشت. وصیت وی بر خاکسپاری در مشهد و حرم مطهر رضوی بوده است و گفته شده قبل از انقلاب قبری را نیز خریداری نمودهاند تا پیکر ایشان برای خاکسپاری به جوار حضرت ثامن الائمه منتقل شود.
استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی در ۱۳ شهریور ۱۳۰۵ مشهد در خاندانی اهل دانش و متدین و صاحب نام دامغانی دیده به جهان گشود. علوم متداول قدیم و جدید را در آن شهر فراگرفت و سپس در تهران اقامت گزید. در سال ۱۳۲۷ از دانشکده معقول و منقول (بعداً الهیات) دانشگاه تهران و در سال ۱۳۳۳ در رشته ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران لیسانس گرفت. در سال ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران درجه دکتری در زبان و ادبیات فارسی گرفت و موضوع رساله دکتری او تصحیح کتاب «کشفالحقایق» عزیزالدین نسفی به راهنمایی محمدتقی مدرس رضوی بود.
پس از گذراندن دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی به عنوان استاد دانشگاه تهران به تدریس در دانشکدههای ادبیات و الهیات دانشگاه تهران پرداخت.از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۴ در دانشگاه مادرید به تدریس ادبیات عرب و فارسی و فقه اسلامی اشتغال داشت. مهدوی دامغانی چندین سال سردفتر اسناد رسمی در تهران و از سال ۱۳۵۴ رئیس کانون سردفتران اسناد رسمی بود. احمد مهدوی دامغانی از سال ۱۳۶۶ مقیم آمریکا و در دانشگاه هاروارد و دانشگاه پنسیلوانیا مشغول به تدریس در مقطع دکترا و پست دکترا بودهاست. رشتههای تدریس او در آمریکا شامل معارف اسلامی، ادبیات عرب، ادبیات فارسی و برخی علوم اسلامی بودهاست. وی فرزند آیت الله شیخ محمدکاظم مهدوی دامغانی ست. از هم دورههای مهدوی در حوزه علمیّه مشهد، میتوان به: شیخ کاظم مدیرشانه چی، شیخ محمّد واعظزاده، عبدالجواد فَلاطوری، سید جعفر سیّدان، و آیت الله سیّد علی حسینی سیستانی، اشاره کرد.
احمد مهدوی دامغانی مقالههای متعددی در مجلههای یغما، کلک، گلچرخ، ایراننامه، ایرانشناسی، رهآورد و گلستان به چاپ رساندهاست. از مشهورترین مقالههای او مآخذ ابیات عربی کلیله و دمنه و مآخذ ابیات عربی مرزباننامه است. از کتابهای چاپشده مهدوی دامغانی، علاوه بر «کشفالحقایق» نسفی، تصحیح «نسمةالسحر بذکر من تشیع و شعر» و تألیف آثار متعددی است ازجمله رساله ای با عنوان «شاهدخت والاتبار شهربانو والده معظمه حضرت امام علی بن الحسین السجاد علیهما السلام» است. در اینجا چند عنوان از آثارش را نام می برم:
۱. از علی آموز اخلاص عمل (تهران، تیر، ۱۳۷۹ ش)ر ۲. رساله درباره خضر (تهران، کتاب مرجع، ۱۳۸۹ش)ر ۳. شاهدخت والاتبار شهربانو (تهران، دعا، ۱۳۸۹ش)ر ۴. در باغ روشنایی (تهران، سخن، ۱۳۸۲) گزیده حدیقة الحقیقةر ۵. گزیدهای از شعر سعدی به زبان عربی (کویت، منشورات البابطین، ۲۰۰۰ م)ر ۱. کشف الحقائق نَسَفی _ تحقیق و تحشیه (تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۵۹ش)ر ۲. المَجدی فی أنساب الطّالبیّین _ تحقیق (قم، مکتبة آیةالله العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۶۸ ش)ر ۳. نَسمةالسَّحر بذکر من تشیَّع و شعر _ تصحیح،تحقیق (تهران، وزارت خارجه، ۱۳۸۴ش)ر ۴. دیوان خازن (عبداللّه بن احمد خازن) تصحیح و تحقیق (تهران. میراث مکتوب. ۱۳۹۴ ش)ر ۵.الوحشیات (ابوتمام) تصحیح (تهران،میراث مکتوب،۱۳۹۰)
آثار در مورد وی: کتاب آیینه در برابر خورشید به کوشش سیدحسین حسینی نورزاد و سید محسن علوی زاده در اسفند ۱۳۹۹ توسط انتشارات نی که به دیدار و شناخت زندگی دکتر احمدمهدوی دامغانی اختصاص دارد،منتشر شد.ر اخیراً انتشارات دی گرویتر کتابی با عنوان Essays in Islamic Philology, History, and Philosophy «اقیانوس تعلیم و تربیت» به مناسبت ۹۰ سالگی پرفسور مهدوی دامغانی در برلین پایتخت آلمان چاپ کردهاست.ر مؤسسه فطرس مدیا در سال ۱۳۹۸ ودیویی از ارادت استاد به دیار خویش و آستان رضوی منتشر کرد که مورد توجه قرار گرفت.
این شعر را استاد یگانه و نازنین ادب و فرهنگ ایران، دکتر شفیعی کدکنی در مدحت استاد ماحمد مهدوی دامغانی سروده اند و سالها پیش در روزنامه اطلاعات منتشر شد.اگر چند دیر نپایید که استاد جان به جان آفرین تسلیم نمود وآرزوی سفر و دیدار و زیارت به جا نماند، اما مگر انسان همین پیکره ناپایدار وهمین جسم خاکی است؟جان گرامی در پیوند با جانان هماره باقی است،همچون شعر و مدیحه ای که شفیعی بسراید و ممدوحش مهدوی دامغانی باشد:
استاد راد، مهدوی دامغانیا
بسیار مهربانی و بسیار دانیا
در پارسی و تازی، بر مرکب سخن
امروزِ روز، فارِسِ هر دو زبانیا
بر گنج باستانی فارسی دری، کنون
گنجور رهشناسی و هم پاسبانیا
گر دو بدیع مشرق و مغرب نماندهاند۱
یا رب تو مانیا که هم این و هم آنیا
با این سرشت خاکی و خوی فرشتگی
تو در زمین نشسته و بر آسمانیا
***
در راه مهرورزی و آیین دوستی
چون جویبارِ جاری و نهرِ روانیا
یک پاره از بهشتی و افتاده بر زمین
وز فرط لطف و مهر، تو گویی روانیا
سختی به کار دین و در اخلاق مردمی
گویی که در نسیم سحر پرنیانیا
***
………
جسم تو بر کرانۀ گوی زمین مکین
روح تو با ستاره کند همعنانیا
دانم که بهر بندگی خاصگان حق
وقف است سال و ماه تو را زندگانیا
این بندگی به میری عالم نمیدهی
زین رو به چشم من، تو امیر جهانیا
جز مدهشان که زینت عرش است و قدسیان
هر مِدحتی که هست، گم است و گمانیا
***
بادا که سال نو به وطن رهسپر شوی
بر خوان فقر خود کُنَمت میزبانیا
وانگه ز ری به سوی خراسان شویم و تو
گردی شفیع ِ من ز چنین تیرهجانیا
بر درگهی که خیل ملائک به روز و شب
صف بستهاند جمله پی پاسبانیا
***
چون شاعرانِ یاوهسرای گزافهگوی
هرگز نگویمت که: بمان جاودانیا
خواهم ز ایزد آنکه درین سالیان که هست
چندان که مانیا، به سعادت بمانیا
تهران، خرداد ۱۳۹۱
پینوشت: ۱٫ منظور استاد بدیعالزمان فروزانفر (از خراسان، شرق) و استاد بدیعالزمان کردستانی (از غرب ایران) است.
code