یاد ایران
گفتگو با دکتر احمد مهدوی دامغانی - صدرا صدوقی
 

استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی سال ۱۳۰۶ در مشهد مقدس به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در محضر علمای برجسته آن سامان همچون حضرات آیات میرزامهدی غروی اصفهانی، محمدرضا خدائی دامغانی، محمدتقی نیشابوری، مجتبی قزوینی و… گذراند. همزمان با پایان دوره سطح علوم حوزوی، به دانشگاه تهران راه یافت و سال ۱۳۳۳ با کسب رتبه اول، از رشته کارشناسی ادبیات فارسی فارغ‌التحصیل شد. در تهران از درس استادانی همچون میرزامهدی آشتیانی، محمد آملی، علامه قزوینی، جلال‌الدین همایی استفاده کرد و همچنین از علامه حائری سمنانی و آیت‌الله مرعشی نجفی اجازه روایت حدیث دریافت کرد. در سال ۱۳۵۳ ـ ۱۳۵۴ بنا به دعوت دانشگاه مادرید جهت تدریس عرفان اسلامی به اسپانیا رفت و پس از بازگشت، تا سال ۱۳۶۴ به تدریس در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری زبان و ادبیات فارسی اشتغال داشت. دکتـــر مهدوی دامــغانی در دانشگاه‌های پنسیلوانیا و هاروارد آمریکا به تدریس ادبیات عرب، فقه و کلام اسلامی اهتمام دارد. از ایشان مقاله‌های متعددی در مجله‌های یغما، کلک، گلچرخ، ایران‌نامه، ایران‌شناسی، ره‌آورد، گلستان و روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده است.

نسل جدید بعضاً از بزرگان گذشته ما در عالم علم غافل شده‌اند یا افکارشان را قدیمی می‌دانند. نظر جناب عالی چیست و چرا حکما و بزرگان گذشته ما اهمیت دارند؟

«ایران» یعنی چه؟ آیا مقصود قطعه زمینی دارای مرزهای متغیر در طول زمان است؟ در علم جغرافیا چنین است؛ ولی از دیگر ملاحظات، ایران یعنی کوروش، داریوش، اردشیر، انوشیروان، فارابی، ابن‌سینا، ابوریحان، خواجه‌نصیر، فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی، خاقانی، باباطاهر و… بلیه اسفناکی است که نسل جدید که راهنما و استاد و مرشدشان کامپیوتر و متعلقات آن است، شیفته و سرگرم شده‌اند و به تلقینات و اعتقادات آن اطمینان یافته‌اند؛ از آن غافلند. خداوند عاقبتشان را خیر نماید و طبقه‌ای که زعامت معنوی جامعه را بر عهده دارند باید به این گرفتاری توجه فرمایند و چاره‌ای بیندیشند.

یکی از بزرگان اهل علم در گذشته، مرحوم پدرتان آیت‌الله کاظم مهدوی دامغانی بودند؛ ایشان چه جایگاهی داشتند و جناب عالی به لحاظ علمی چه اندازه تحت تأثیر ایشان بودید؟

بنده شرمنده ناچیز چه بگویم درباره کسی که دو مرجع بزرگ شیعه یعنی حضرات آیات وحید خراسانی و سیستانی (متع المسلمین ببقاءهما)، در مجلس درسش حاضر بودند و تا در مشهد مقیم بودند، همواره از افاضات او در سطح فقه و اصول و خارج آن بهره‌مند می‌شدند؟ اما خود این حقیر هر چه داشته و دارم، از اوست. او اولین و مهمترین و از نظر اخلاقی مؤثرترین استاد و راهنمای من بود رحمت الله علیه. پس از آنکه رضاشاه حوزه علمیه مشهد را منحل کرد، آن حوزه به همت چهار نفر احیا شد: میرزا احمد کفایی، آقامیرزا مهدی اصفهانی، حاج میرزا امین سبزواری و پدرم رحمت الله علیهم.

جناب عالی با بسیاری از اهل علم گذشته مربوط بودید. لطفاً درباره این سه استاد بزرگ نکاتی بفرمایید: محمود شهابی، حسینعلی راشد و فروزانفر.

حقیر مکرر درباره هر سه بزرگوار به تفصیل نوشته‌ام و اجمالا عرض می‌کنم در میان آنان که به سمت استادی در دانشگاه معنون بوده‌اند و تحصیلات قدیمه داشته‌اند، سوای بدیع‌الزمان فروزانفر و جلال همائی که مقام و مرتبه خاص دارند، مرحوم استاد محمود شهابی از همه نظر، از اقران دانشگاهی خود امثال مرحومان مغفوران: فاضل تونی، سیدمحمد مشکات، محمد سنگلجی، الهی قمشه‌ای، راشد، دکتر علی‌اکبر فیاض، بهمنیار و سید محمدباقر عربشاهی سبزواری (رحمت الله علیهم اجمعین) اعلم و افضل و اجمع بود؛ خداش بیامرزاد. البته مرحومان استاد سید محمدتقی مدرس رضوی و حضرت سیدکاظم عصار نیز مقام خاص خود را حائزند. درباره مرحوم استاد شهابی کافی است به کتاب‌های ایشان «رهبر خرد» و «ادوار فقه» و «درباره قاعده الواحد لایصدر عنه الا الواحد» مراجعه فرمایید.

شما در فقه و اصول و الهیات تحصیلات جامعی دارید، اما همواره توجه ویژه‌ای به ادبیات فارسی داشتید؛ چرا؟

چه عرض کنم؟ «مرا طبع از آن‌گونه خواهان نبود!» شاید همان امری که پیش و پس از این حقیر، بسیاری از افراد فاضل حوزه‌های علمیه را روانه تهران ساخت، مرا هم چنان کرد! یا اینکه چون همکلاسان مدرسه متوسط? بنده، برای ادامه تحصیل رشته‌های گوناگون دانشگاه به تهران رفتند، وساوس نفسانی مرا هم به دنبالشان روان? تهران و ترک مشهد مقدس کرد؛ شاید! از این بابت سالهاست که «می‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم!» بهتر بود که در سایه مبارک اعلیحضرت اقدس علی بن موسی الرضا (صلوات‌الله علیه) در همان مشهد می‌ماندم و پس از استفاضه از حوزه علمیه مشهد، به نجف اشرف مشرف می‌شدم؛ ولی افسوس که به قول حضرت خواجه شیراز: «الآنَ قد نَدِمتَ و ما یَنفَعُ النَّدم»؛ ولی حدیث شریف نبوی که «اِعمَلوا فَکُلٌ مُیسَّرٌ لما خُلقَ له» حاکم بر این احوال است، الحمدلله عَلی کل حال.

آیا به طور خاص به فلسفه و عرفان اسلامی علاقه‌مند بودید؟

اولا استفاده از محضر استادان محترم فلسفه اسلامی در مشهد، یعنی مرحومان شیخ سیف‌الله ایسی و سیدابوالقاسم الهی ازغندی و سپس درک محضر انور مرحوم رضوان جایگاه، آیت‌الله آقای میرزامهدی آشتیانی (قدس سره) و بعداً اهتمام به مثنوی حضرت مولانا، حدیقه سنایی، تذکره‌الاولیای عطار و حلیه‌الاولیای ابی‌نعیم اصفهانی، این موهبت الهی را به من‌بنده افاضه فرمود که بین خود و خدا بتوانم میان تعلیماتی که از مرحوم آیت‌الله میرزامهدی غروی اصفهانی (قدس سره) استفاده کرده‌ام و همواره بدان معتقدم و فرمایشات حکما و عرفا یک نوع التیام و توافقی در ذهن خود بیابم که جامع میان هر دو مسلک باشد و در این باب، بسیاری از احادیث حضرات معصومین(ع) بنده را یاری و ارشاد فرموده است؛ زیرا منتهای مطالب هر دو فرقه متأله از همان احادیث مستفاد می‌شود؛ «من ارادَ الله بَدَأ بکم» مسلم است.

پیش از پیروزی انقلاب، جدا از فعالیت‌های حقوقی، چه فعالیت‌های فرهنگی داشتید؟

بنده از وقتی که از دانشکده معقول و منقول لیسانسیه شدم، به صورت پیمانی در دبیرستان‌ و سپس به تدریس در حوزه‌های لیسانس و دکتری الهیات در دانشکده الهیات و دوره‌های دکتری در دانشکده ادبیات تا آخرین هفته اقامتم در ایران (یعنی آبان ۱۳۶۴) موفق بوده‌ام و مقالات بسیاری از حقیر در مجلات ادبی آن ایام مثل یغما و راهنمای کتاب چاپ شده است. به هر حال همواره خدمتگزاری به فرهنگ ایران اسلامی را وظیفه خود شمرده‌ام.

در گذشته و امروز چه چیزی شما را به «وجد» می‌آورد؟

بحمدالله مرتب به تلاوت کلام الله مجید موفقم و به فرمایش حضرت مولی‌الموالی(ع) که: «ما جالَسَ هذا القرآن احدٌ الا قامَ عنهُ بزیادَه أَو نُقصان» معتقد و امیدوارم. اگر مقصودتان از وجد این است که از خواندن کدام یک از آثار ادبی بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گیرم، باید عرض کنم مکرر و مکرر از خواندن شاهنامه حضرت فردوسی (رضوان‌ الله علیه) و مثنوی مولانا و بوستان سعدی و دیوان حضرت خواجه حافظ لذت می‌برم و گاه اتفاق می‌افتد که از فصاحت و بلاغت حضرت فردوسی و سعدی و ملای رومی سخت منقلب می‌شوم و ‌از شدت شوق، های‌های گریه می‌کنم؛ اما در این سن سالخوردگی گمان نمی‌کنم چیزی مرا به وجد آورد، مگر مکالمات تلفنی با دوستان عزیزم، خاصه آنان که در ایران‌اند که فی‌الحقیقه بر آن مکالمات با رفیقان صمیمی قدیمی که معدود‌ند، «بازگو از نجد و از یاران نجدر تا در و دیوار را آری به وجد» حاکم است.

ارزیابی جناب عالی از فعالیت‌های انجمن آثار و مفاخر فرهنگی پس از پیروزی انقلاب چیست؟

انجمن مفاخر در بزرگداشت مفاخر ادبی علمی ایران، خدمت مهمی انجام می‌دهد؛ چه در زمانی که جناب استاد دکتر مهدی محقق (دامت افاضاته) آن را اداره می‌فرمودند و چه اکنون که مرد فاضل جامعی مثل آقای دکتر بلخاری (دامت افاضاته) آن خدمت مهم را انجام می‌دهند؛ عامل مهمی در اجلال و تکریم اهل علم و ادب است؛ خداوند بر توفیقاتشان بیفزاید ان‌شاءالله.

نسخه مناسب چاپ