«آنیمــاه» مجموعــهای اسـت از غزلهـای «عالیه مهرابی» که در سال ۱۳۹۹ توسّط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. شاعر این کتاب را که حاوی سی و پنج غزل است، به پدر و مادر، همسر و دو غزل زندگیاش تقدیم کرده است. نخستین نکتهای که در مواجهه با اشعار این کتاب جلب توجه میکند، رویکرد متعهّد و ارزشی شعرهاست. شاعر را در تعداد قابل توجهی از شعرهای این کتاب، در مقام «تواصوا بالحق» یا دست کم مشغول ذکر حق میبینیم:
ای راز مشعشعشده از شیشه شببو!
باد آمـده از حیـرت یاهـو به هیاهـو
سررفته از این دشت چه الله صمدها
گل مشک ختن میچکد از نافه آهو
…اشک سحری آمد و سجادهنشین شد
وا کرد مفاتیـح تـو را بر ســر زانـو
در جایجای اشعار این کتاب، تعهّد شاعر نسبت به مفاهیم الهی و قرآنی در تلاقی با گفتمان انقلاب اسلامی موج میزند. فیالمثل او در مدح سردار شهید قاسم سلیمانی سروده است:
الا هدهد! چه آوردی تو از ملک سلیمانش؟
بیا و نامه را وا کن، بخوان بر سایهها رازی
و در رثای شهیدان مفقودالأثر:
یعنی چقدر فاصلهها تا نیامدن؟
ویرانههای فکّه شد آباد و توو هنوز…
مفقود آسمان کجایی کبوترم؟!
که آسمان شهر شد آزاد و تو هنوز…
از آنجا که با شاعری مؤمن و بالتبع صادق روبهروییم، هویت زنانه شاعر را نیز طبعاً کموبیش در شعرهای او مشهود میبینیم، اما شاعر تا جای ممکن این شاخصه عاطفه فردی را هم از حصار شخصی فراتر برده و در راستای اهداف انقلابی قرار داده است. به عنوان نمونه او در شعری از زبان همسر شهدای مدافع حرم میسراید:
روی اجاق، قوری شبنـم گذاشتـم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتـم
…حالا من و یتیمی گلهای باغ تو
عمری که پای چادر بختم گذاشتم
یا در همدلی با مادران شهدا اینگونه قلم میفرساید:
هیزم داغ و هقهق آتش، قمصر صبر و آتشی سرکش
عطر و بوی گلاب میآید، از اجاقی که شعلهور شده است
رفتی و بعد از آن شب پرواز، مادرت ذره ذره شد جانباز
او که یک عمر سینهسرخش را، اوج تا اوج بال و پر شده است
شاعر در لابهلای اشعارش فضای زنانه را با شور شبهای عارفانه میآمیزد و البته ارجاع به تلمیحات آشنا را وانمینهد:
با پلـکهایـم میتکانـی خستگـیها را
این تاب و تبها هر سحر در جان جاروهاست
دنـدان تیز لقمـهها و جای زخمی که…
میآیی و در دستهایت نوشداروهاست
همزبانی شاعر با گفتمان شعر متعهد، در بازگویی مفاهیم دینی و شرح سوز و گداز عرفانی یا یادکرد شهدا و خانوادههای آنان خلاصه نمیشود بلکه او گاه در همین میدان دینی ـ انقلابی با رجزخوانی به بیان مطالبات اجتماعی میپردازد:
فـرقه باد، کجا قدرت چیـدن دارد
از گلستان به پا خاسته از قرآنها؟
امت واحده، یک نقشه جغرافی نیست
در دل همدلی ماست الهستـانها
یا در جایی دیگر:
تو از تحریم تند ابرها هرگز نترسیدی
کویر تشنه من! دوست دارم انقلابت را
در کنار بیان حماسهها، خانم مهرابی از مرثیت و منقبت آلالله هم پرهیز نکرده و به فراخور موضوع، با لحنی مختص شعر هیأتی سروده است:
با همان ابری که از دارالسّلامت رد شده،
جلگه چشمـان زائـر میشود ناگاه تـر
من از آن گلدان بالای ضریحت یافتم
هرکه خاکسترنشین عشق باشد، شاهتر
ونکته آخر این که خانم مهرابی با وجود دلسپردگی به سنن آرکاییک شعر باشکوه فارسی، خود را از امتداد راه شاعران نوآیین جدا نمیبیند و پیوسته از آنان در شعرش یاد میکند:
هم فروغی در تنم ایمان به فصلی سرد دارد
هم به قدر رنج نیما، گنج پر افسانه دارم…
و یا:
دنبال تو در هشتکتـاب آمـدم، امّا
از خانه یک دوست، تو بی نام و نشانتر
از سردی جانسوز سکوت تو سرودم
یخ بست دلم چند زمستـان اخـوانتر
لازم به ذکر است که کتاب آنیماه از کتب برگزیده بخش شعر کلاسیک شانزدهمین جشنواره شعر فجر در سال ۱۴۰۰ است.
code