انگیختگی های من در فراروانشناسی
فرآیند و دستاورد این کنجکاویها و گرایشها چند کتاب است در زمینة فراروانشناسی که به پارسی برگردانیدهام و چند جُستار که در این زمینه نگاشتهام. نخستین این کتابها جهان پس از مرگ است.
افزون بر آن، خارْخارها و انگیختگیهای من در فراروانشناسی، مرا بدانجا کشانید که خود به آزمونهایی در پدیدههای فراسویی و فراروانی دست یازم. چندی برخوردار از همکاری دو واسطة روحی توانا، در جلسههایی خصوصی که تنها تنی چند از دمسازان و همرازان بدانها راه میتوانستند داشت، به آزمونهایی در ارتباط دست یازیدم.
آنچه سربسته و کوتاه در این باره میتوانم نوشت، آن است که دستاوردها و یافتههای ما در این ارتباطها بس فراتر و فزونتر از آن بود که در آغاز کار میانگاشتم. من شایسته نمیدانم که از این بیش، در این باره بنویسم؛ زیرا هنوز بسیاری از کانونهای فرهیختگی و گروههای فرهنگی و اندیشهای ما بدان پایه از فراخنگری و آزاداندیشی نرسیدهاند که بتوان در زمینههایی از این گونه ناپروا و بیپرده سخن گفت.
اگر روزگاری تنگبینـیها و یکسونگــریهای بازدارنده و آزارنده کاستی پذیرفت و زمینههای چالش و چندوچون، سنجش و بررسی خردورزانه و دانشورانه فراهم آمد و پژوهندگان و سنجندگان و فرهیختگان، به دور از تنگبینی و پیشداوری، آزادمنش و فراخاندیش، تنها در پی رسیدن به راستیها بودند، گزارش آنچه را در این جلسههای ارتباط گذشته است، به یاری خداوند، به جامعة علمی ایران پیشکش خواهم داشت.
در مرداد همین سال، فرزند دومم، امیررهام، در بیمارستان توس تهران همچنان به شیوة رستمزایی، دیده به دیدار جهان گشود. او اینک دورة پیش دانشگاهی را میگذراند و سرآمد همالان است. رهام سنتور را خوش مینوازد و در هنرهای رزمی نیز دستی دارد و با هنر نگارگری نیز بیگانه نیست.
به سال ۱۳۶۴، در همان ماه و در همان بیمارستان و به همان شیوه، دخترانم: سَتیآناهیت و سَتیماندان که توأمانند، به جهان آمدند و شادکامی و فرحروزی ما را به سرآمدگی و کمال رسانیدند. زادن این دو که ارمغانهایی ارزشمند از سوی خداوندند، درهای بهی و فرهی، فزونی و فراخی در زندگانی را به روی ما گشود و بر ما آشکارا روشن داشت که ایرانیان در این باور خویش که زادن دختر را مایة روشنی و روزی در خانواده میدانند، بر خطا نبودهاند و راه گزاف نپیمودهاند.
آناهیت و ماندان که در آنان مهر و دوستداری پیکر پذیرفته است و به نمود آمده است، بیش از پسران به راه پدر میروند. پسران بیشتر به دانشها و کارهای فنی گرایانند، اما دختران که کتابخوانانی نستوه و خستگیناپذیرند، نوشتن و سرودن را خوشتر میدارند. آنانند که بهترین انشاهای کلاس را مینویسند.
پس از چند سالی که در روند تحصیلی من درنگ افتاده بود، در سال ۱۳۶۹، به انگیزش و پیگیری همسرم، در آزمون ورودی دکتری شرکت جستم و با کامگاری درخشان پذیرفته آمدم و باری دیگر، بخت دیدار استادان زبان و ادب پارسی، آن نامیان گرامی و بهرهبردن از دانش و فرزانگیشان نصیب افتاد.
code