داشتیم سند میدادیم که باد از همان روز اول خلقت بوده است و الحمدلله فعال هم بوده است. نقش باد در ماجرای تاریخی توفان نوح، نقش اول داستان بود. اگر باد نبود که توفانی در کار نبود و حضرت نوح نمیتوانست سوار بر کشتیاش از مهلکه، جان به سلامت در برد و پسر نوح هم که با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد؛ به چنان عقاب و عاقبتی گرفتار نمیآمد که متأسفانه آمد. باد، خیلی در طول تاریخ نقشهای اساسی و ساختاری داشته است. خود بنده، سابق بر این، صحبت از گسلهای زلزلهخیز بلاد کبیرة تهران که شد، ذکر خیری از باد کردم و عرض کردم:
مـرا پـر بـاد و بـاران آفـریدنـد
برایم سیـل و توفــان آفریدنـد
سپس دیدند کامـل نیست نعمت
گسل در زیـر پامـان آفریدنـد!
جایگاه باد به قدری رفیع است که هرجا حضور داشته است، تأثیر گذار بوده و نقش آفرین شده است. از حوزة کتاب و سینما و شعر و داستان بگیرید، تا حوزة اقتصاد و اجتماع و سیاست. هرجا که بوده، طوفان به پا فرموده! چیزی در مایههای یاد طرف که بیخ و بن دل و دین آدم را به هم میریخته و آهنگش در دهة هفتاد، همة شبکههای رادیویی و تلویزیونی ما را صبح و ظهر و شب (قبل و بعد از غذا) در مینوردیده:
یاد تو در دل من طوفان به پا میکنه
تا ساحل زندگی با من شنا میکنه…
ظاهراً آن زمان در پوشش طرح«سلامتسازی دریا»، خیلی به خلقالله سخت نمیگرفتهاند و حداقل به یاد طرف کاری نداشته و میگذاشتهاند با آقای«بیژن خاوری»(خوانندة این اثر) تا ساحل زندگی شنا کند. باشد که رستگار شود!
اثرگذاری باد را داشته باشید. یک شاعر و نویسندة انگلیسی به نام «امیلی برونته» ـ رضوانالله تعالی علیه ـ برای اولین بار و آخرین بار، برمیدارد یک رمان شاعرانه و دراماتیک مینویسد و اسمش را زرنگی میکند میگذارد: «بلندیهای بادگیر» که مثل توپ در جهان صدا میکند و در همین کشور خودمان تا به حال چندینبار و توسط چندین مترجم، به زبان شیرین فارسی برگردانده شده است. شانس را دارید؟ نقش عجیب باد را در موفقیت جهانی این نویسنده، ملاحظه میکنید؟!
از عالم ادبیات به دنیای سینما راهی نیست. مخصوصاً وقتی صحبت از سینماگری اهل شعر و نقاشی به نام «عباس کیارستمی» باشد که آوازة شهرتش مرزهای زمینی را درنوردید و نامش جهانی شد. زمانی که با فیلم «طعم گیلاس»ش در سال ۱۹۹۷ توانست نخل طلایی جشنواره فیلم کن را از آن خود کند و جایزة بهترین فیلم خارجی انجمن منتقدان فیلم «بوستون»را هم روی هوا بزند و برای ایران افتخارآفرین شود؛ چنان طعم گیلاس در مذاقش خوش نشست که دو سال بعدش(۱۹۹۹) فیلمی دیگر را جلوی دوربین برد با عنوان:«باد ما را خواهد برد». و باز باد، نقشآفرین شد. او برای این فیلم، نامزد دریافت جایزة شیر طلایی جشنوارة فیلم ونیز شد که در نهایت با یک پلّه پایینتر، شیر نقرهای را از آنِ خود و سینمای ایران کرد. به هرحال، شیر شیر است؛ اگر چه در زنجیر است.
آن یکـی شیـر است بـا دندان تیـز
و این یکی شیر است در فیلم ونیز
آن یکی شیـری دگـردیسی شـده
و این یکی شیری است تندیسی شده
آن یکـی شیـر، آدمـی را جــر دهد
و این یکی بس رتبـهای فاخـر دهد
ـ شیر تو شیر شد!… (این را نفهمیدم چه کسی بیهوا گفت. ترسیدم دنبالش کنم، سر رشته این مقدمه از دستم در برود. به هرحال، هرکه بود، دهنش بوی شیر میداد!)
۱٫ بلندیهای بادگیر یا «Wuthering Height»، اولین بار در سال ۱۸۴۷ منتشر شد. امیلی برونته فقط همین یک رمان را نوشت. خسته نباشد! واژة «Wuthering» از کلمهای اسکاتلندی گرفته شده و به توفانی که اطراف خانه اصلی داستان وجود دارد، اشاره میکند و نمادی از فضای پرسروصداست. این رمان، داستان عشق آتشین ولی مشکلدار میان دو شخصیت به نام «هیث کلین» و «کترین ارنشاو» را حکایت میکند و این که این عشق نافرجام، چگونه سرانجام این دو عاشق و بسیاری از اطرافیان شان را، کلّهم اجمعین به باد فنا میدهد. همان که حافظ ما خلاصهاش را فقط در یک مصرع گفت: «که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها». هیثکلیف، کولیزادهای است که موفق به ازدواج با کاترین لامصب(!) نمیشود و پس از مرگ کاترین، به انتقام گیری از اطرافیان روی میآورد و بقیه را هم مثل خودش به باد میدهد. آن هم در بلندیهای بادگیر. یعنی این مدلی در روی بلندیهای منطقه، بادشان را میگرفته و پنچرشان میکرده دیوانه!
code