«در زد و و وارد اتاق شد. مدیر یکی از بخشهای دیگر مؤسسه بود. یک فرم استخدامی پرشده در دست داشت که بعد از حال و احوال مختصری آن را به دست من داد و گفت: «نگاه کن این چه جالبه!»
کمی بالا و پایین فرم را نگاه کردم. بهنظرم یک فرم معمولی میآمد حاوی مشخصات خانمی که برای استخدام مراجعه کرده بود. پرسیدم: «چیش جالبه؟» گفت: «مشخصات فردیش رو ببین!»
شروع کردم به زیر لب خواندن مشخصات فردی: نام، نام خانوادگی… تا رسیدم به آنجا که نوشته بود فرزند… دیدم جلویش نوشته: محمدرضا و پروین!
چند لحظه مکث کردم. مکث مرا که دید لبخندی زد و گفت: «ببین من هم به همینجا که رسیدم مثل تو مکث کردم، بعد به خانم متقاضی گفتم چه جالب، دو اسم نوشتهاید. او هم صدایش را صاف کرد و جواب داد انتظار داشتید یک اسم بنویسم؟ خوب من فرزند دو نفر هستم، نه یک نفر!»
چند لحظه به فکر فرو رفتم. به یاد آوردم که همیشه هنگام پر کردن فرمها بدون مکث و اتوماتیک جلوی قسمت «فرزند…» فقط یک اسم مینوشتم، نام پدرم جمشید را. چطور تا به حال به چنین چیزی فکر نکرده بودم؟ چقدر واضح بود این و چقدر غفلت کرده بودم من!
حس عجیبی پیدا کردم، ملغمهای از تعجب غافلگیر شدن و حس بعد از یک کشف مهم و تأملبرانگیز و با گذشت زمان مقداری هم عصبانیت؛ عصبانیت از دست خودم که چطور از چیزی تا این حد روشن و آشکار این همه سال غافل بودهام…»
***
دوسال پیش، زنان در کشور همسایه با راه انداختن کارزاری باعنوان «نامم کجاست؟» خواهان درج نام مادر در کنار نام پدر در شناسنامههای فرزندانشان شده بودند و درنهایت با دستور محمد اشرف غنی، قانونی تصویب شد که براساس آن، اداره ملی احصائیه (آمار) افغانستان اعلام کرد درج نام مادر در شناسنامه اختیاری است.
اگرچه این تمامی چیزی نبود که برگزارکنندگان آن کارزار میخواستند و امروز نیز حکومت طالبان بر افغانستان، این موضوع را از فهرست اولویتهای زنان آن کشور خارج کرده، اما توجه به موضوع نشان میدهد که زنان خاورمیانه دغدغههای مشترکی دارند. در ایران هم مقرر شده بود که از سال ۱۴۰۱ نام مادر به مشخصات کارت ملی افراد اضافه شود که هنوز خبری از اجرای آن نیست.
برای ما که آموزههای دینیمان میگویند «بهشت زیر پای مادران است»، صورت خوشی ندارد که فرزندان را تنها به نام پدرانشان بنامیم و نقش مادر را در تولد و رشد آنها نادیده بگیریم. این بیتوجهی از همان عدم درج نام مادر در شناسنامه و کارت ملی آغاز میشود و در سایر شئون زندگی گسترش مییابد: مادر حق «ولایت» فرزندش را ندارد، یعنی اجازه ندارد او را تحت پوشش بیمه خود درآورد، پرونده تحصیلی بچه را بگیرد، برای فرزندش حساب سپرده بانکی باز کند، شناسنامه او را عکسدار کند یا برایش درخواست پاسپورت بدهد، دختر برای ازدواج تنها نیازمند اجازه پدر است، حتی اگر پدر او را در کودکی رها کرده و رفته باشد و قوانین دیگری از این دست که بیانشان، تکرار مکررات است و نمک روی زخم.
این بار که روز مادر یا روز خانواده از راه رسید، کاش مسئولان بهجای تبریک خشک و خالی، با تجدیدنظر در قوانین تبعیضآمیز، انجام یک اقدام عملی در این زمینه را به زنان و مادران میهن عزیزمان هدیه بدهند.
code