یادداشت
سرزمین ما
سید مسعود رضوی
روز شنبه در سالن انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مراسمی در بزرگداشت و ستایش دکتر اصغر دادبه، استاد ادبیات و فرهنگ ایران برگزار شد. همایشی ساده بود و کم خرج، که اتفاقاً با استقبال زیادی از سوی علاقمندان به ادبیات و شعر، زبان پارسی، عرفان و معنویت، و فرهنگ باشکوه ایران روبرو شده بود. چند نسل از شاگردان دادبه حضور داشتند و از آموزگار دانشور و ارجمند به شایستگی تجلیل کردند. آنچه اهمیت داشت کیفیت و محتوا بود که در این جمع و بر این مجلس سایه انداخته و بدان ارج و اعتبار می‌بخشید.

در کشور ما، به واسطه وسعت سرزمین و دیرینگی تاریخ و پهنه فرهنگی همه چیز رنگی از قدمت و قیمت دارد. افراد و افکار، اشیا و آثار، در و دیوار، و شهر و دیار اصالتی دارد که اگر بدان بیندیشیم و آن را به درستی بشناسیم و دریابیم، صاحب گنجی بی زوال و فرهنگی بی‌مثال خواهیم بود. فرزندانمان را باید با این میراث و این ارزش‌ها آشنا کنیم تا بدانند قنات یعنی حیات و بادگیرهای کویری و کاشی‌های فیروزه‌ای و کاروانسراهای پرشمار در دل بیابان‌های پهناور، چگونه از هیچ و از سرزمینی بایر یک تمدن دیرپا بنا کرده‌اند و در پهنه‌ای به وسعت یک قاره، جوامع مدنی و آرمانشهری چون شوش و فیروزآباد و شیراز و کرمان و یزد و سفاهان و تبریز و همدان و توس و ری و نشابور و بلخ و بخارا و هرات و سمرقند و… هزارها شهر کوچک و بزرگ بنا کرده اند. ‏

هنوز چشم بشر خیره می‌شود و می‌شکوفد از نگریستن به درخشش این نمادها و نمونه‌های ذوق و ارادة انسان ایرانی، جلوه‌های معماری مسجد شیخ لطف الله یا عمارت و گنبد سلطانیه یا بازمانده کاخ هخامنشیان در تخت جمشید و نقوش بیستون و خدایخانة عتیق شیراز و جامع کاشان و یزد و کرمان و بسطام و… هزاران نمونه دیگر در هرسوی این سرزمین کهن و دیرپا. آیا ما میراث داران خوبی

بوده ایم؟ آیا امانت تاریخ و هنر و مذهب و فرهنگ نیاکان را برای فرزندان و نسل نو حفظ کرده‌ایم؟

وقتی به تحقیق در تاریخ می‌نگریم، درمی‌یابیم که آنچه ساخته‌اند و برجای مانده، در برابر آنچه از دست رفته هیچ است. حتی در همین سالهای نزدیک و به گواهی آنچه با چشم خویش دیدیم! همین چندین سال پیش بود که ارگ بم به زلزله‌ای ویرانگر با خاک یکسان شد و یا سیل و باران‌های ناگاه که بسیار بناها و حتی آبادی‌های باستانی را از صفحه روزگار پاک کرده است.‏

‏ اما گاه دست نابخرد کوردلان نیز در میان آمده همچون بمب و مسلسل و پتک‌های داعش که سایتهای باستانی و موزه‌های سوریه، و مجسمه‌های هفت هزار ساله و کتیبه‌های گیل گمش را که از تمدن سومری بر جای مانده بود، در مقابل چشمان حیرت زدة جهانیان شکستند و با خاک یکی کردند و هرچه را که توانستند دزدیدند و فروختند و پراکنده کردند تا دلاری به جیب بزنند. و نیز ازهمین دست حکایتهاست داستان پر آبِ چشمِ طالبان و بودای بامیان که داستان جهل و جنون را مصور کردند و نشان دادند که در جایی که خرد و تمدن و فرهنگ، مقهور جهل و تعصب و نیرنگ باشد، دیگر ضمانتی برای درست زیستن، دانش، مدنیت، اخلاق، فرهنگ و نمادهای آن وجود ندارد.

بازگردیم به جلسه بزرگداشت دکتر دادبه در انجمن آثار و مفاخر، و تأکید کنم که هدفم گزارش مجدد یا بازگویی محتوای جلسه نیست، بلکه بیان حقیقتی است که در ایران ما رواج تام یافته و کمیت گرایی بسیار نازل و فاقد نتیجه و اصالتی باب شده و کیفیت و ژرفا و معنا را از میدان به در کرده، سهل است مخارج و زیان‌های پرشمار هم به مردم و جامعه تحمیل می‌کند. خلاصه کنم، در این جلسه چند تن از بهترین استادان دانشگاه و دانشوران ایران سخن گفتند. از جمله دکتر فتح‌الله مجتبایی، نصرالله پورجوادی، سیروس شمیسا، مهدی محقق، کاظم موسوی بجنوردی و حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. سخنرانی‌ها کوتاه بود و در تجلیل هم، به شیوه و اهداف و سرمشقی اشاره می‌کردند که امروز مشابه آن را باید کجا یافت؟

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر…

آیا دکتر شمیسا یا پورجوادی یا استادانی همچون دکتر شهیدی و ابوالقاسم گرجی و مرتضی مطهری و فتح‌الله مجتبایی و مصاحب و فروزانفر داریم؟ علی‌القاعده ما باید بیش از گذشته چنین سرمایه‌هایی داشته باشیم زیرا اگر زمانی دوسه دانشگاه و محدود و معدود مراکز تحقیق داشته‌ایم، امروز همه جا دانشگاه و مرکزعلمی و تابلوی مراکز پژوهشی بین‌المللی نصب کرده‌ایم؟ ساختمانهای مجلل و روی هر میز چند رایانه و انواع ادوات اطلاعات و ارتباطات… نتیجه کجاست؟ چیست؟ نمونه‌ها کدامند؟ اسمشان چه و آثار و ابداعاتشان کجاست؟

اصلاً قصد سیاه نمایی ندارم اما غلبة کمیت بر کیفیت و آرایه بر مفهوم و مطلوب، عاقبت خوشایندی ندارد. همچنان که برگزاری همایش‌های بلاوجه و پرخرج که گاهی درک موضوع و خوانش عنوانش هم آدمی را متحیر می‌کند و باید بپرسیم که در کشوری با این همه نیازمند و کمبود بودجه و منابع مالی، این کار و کاسبی چه دردی را درمان می‌کند؟ سپس می‌بینیم که سخنوران رنگارنگی با رزومه سازی و خودپردازی، در چنین همایش‌های بین‌المللی شرکت می‌کنند و حرف و حدیث‌هایی می‌گویند که آدم عاقل نمی‌داند بخندد یا بگرید. نکته جالب توجه هم مخارج و هزینه‌های گزاف و بیهوده و هدیه‌ها و پوشه و پوستر و کیف و شال و نهار و شام و نمایشگاه و کارگاه و خوابگاه و تبلیغات گران و فاکتورهای ده بیست رقمی است که از بودجه‌های عمومی برداشت می‌شود و البته نیاز به گفتن نیست که:

خرج که از کیسه مردم بودر حاتم طایی شدن آسان بود

در جلسه شنبه اما، در انجمن آثار و مفاخر دیدم که با دو جعبه شیرینی و یک لیوان چای، انتخاب موضوع درست و سخنرانان سخندان و متخصص در کار و رشته‌ای که دارند، می‌توان در هوای تفته و گرم تهران، جمع کثیری را به سالن کوچکی جذب کرد و راهروها را هم پر کرد و در راه پله و حیاط هم شور دانشجو و استاد و شیفتگان ادبیات و کتاب و فرهنگ را زنده و پرنشاط به نمایش درآورد.

ولیکن شگفتا! که جز گزارشی از رادیو فرهنگ، هیچ شبکه تصویری از این جلسه ارجمند و امثال آن گزارش و نمایش نشد و نمی‌شود. چه می‌شد اگر این جلسه و سخنرانیها را شبکه چهار سیما یا آموزش مستقیم پخش می‌کرد تا در اقصی نقاط ایران مردم به جای شبه فیلسوفان یک شبه و کارشناسان خود نابغه پندار، با استادی فروتن و شایسته آشنا شوند و سخنانی بایسته و نغز از زبان محقق و مجتبایی و پورجوادی بشنوند.

دکتر نصرالله پورجوادی در جلسه انجمن مفاخر سخنانی گفت در باب سنت مشترکی در آیین و فرهنگ هندوایرانی بیان کرد و به اختصار کیش کم آزاری و فلسفه آن را در فرهنگ ایران و نسبتش با حفظ و تقدس حیات و محیط زیست مطرح کرد. ارزش زندگی را از دل آموزه‌های ادب و منابع فرهنگ برشمرد. در پی آن دادبه هم سخنی گفت که باید شنیده شود و برای تک تک ایرانیان معیار کار و هدف زندگی باشد. او گفت: ایران ظرف است. ظرف دین و مذهب ما و ملیت و فرهنگ ماست، بدون این ظرف، نه مذهب و نه فرهنگ ملی دیگر استقرار ندارد و موجودیتی نخواهد داشت. باید البته به سخن ایشان بیفزایم که دولت و حکومت و ملت و مدنیت هم بدون این ظرف، مظروف سرگردان و بی جای و پناهی بیش نیست و نخواهد بود.‏

‏ در یک ظرف شکسته و فرسوده هم نمی‌توان مظروفی ارزشمند و سالم را حفظ کرد. پس «ایران خانة ماست» و بدون این خانه، فرهنگ و ایمان ما نابود خواهد شد. آنان که ارزش خاک و آب و مرز ایران را کوچک یا نادیده می‌گیرند یا آن را در برابر ایمان مذهبی و مقدسات و معنویات ما قرار می‌دهند، تزاحمی بیهوده و خسارت بار ایجاد می‌کنند. این گروه اگر نادان نباشند و غافل، بی شک خصم دین و میهن اند. و خداوند دور فرماید کوردلی و تعصب و نادانی و خشونت را از این میهن و این ایمان…‏

نسخه مناسب چاپ