در سوگ مردی نکو اندیشه و نکو گفتار و نکو کردار…
در سوگ خورشید، ماه شب سزواراترین ‌هاست برای اشک ریختن و مویه کردن، که مهتاب را نور از اوست، شور از اوست، وجود از اوست و حرمت به دلیل اوست، نبود خورشید و ماه را برای کوتاه زمانی می‌توان با تکه‌هایی از ابر بی‌مقدار، رقم زد، ولی وقتی آن ابر نوید باران شد، دوباره روز است و خورشید و شب است و مهتاب!

جسم مرحوم آقای دعایی عزیز را به خاک سپردند و روان‌اش به افلاک و به سوی رب‌العرش پر گشود.

ماوای جسم‌اش خاک شد، ولی نور وجودش در قلب تمامی انسان‌های آزاده و نیک اندیشی که از روزنه سوزن، جهان را نمی‌نگرند و عقایدشان از عقده‌ها نشأت نمی‌گیرد و مبنای اعتقادات‌شان رزق و روزی نیست، هماره باقی است. هر که حتی یکبار آن چهره ملکوتی و آن سیمای مهربان را که میراث او حسن خلق از جدش رسول خدا بود، دیده باشد، در عزای او بر سر کوبان و با چشمانی گریان، رشته صبر از کف می‌دهد.

از او بارها دل شکستند، غافل از آنکه سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین را بشکند، قیمت سنگ افزوده نمی‌گردد و بهای زر کم نمی‌شود.

او مصداق بی‌بدیل راستی و نیکی و مهربانی بود، نکو اندیشه ونکو گفتار ونکو کردار.

دریغا که بسیاری انگار او را نمی‌دیدند و آنها که می‌دیدند، نشناختند و قلیلی که او را فهمیدند از عمق رنج‌هایی که بر آن دل پاک نهفته بود، بی‌خبر ماندند، که او اهل درد دل و نالیدن نبود، چون مولای متقیان سر بر چاه تنهایی فرو می‌برد و دم بر نمی‌آورد.

و چه ثمر دارد که اینک بر سر زنیم و اشک بریزیم که این خوی بیشتر انسان‌هاست که عزیزی را تا که هست، نمی‌بینند و آنگاه که قصد رحلت کرد؛ تابوت او را بالای سر جای می‌دهند که یعنی او جایگاهی رفیع دارد که روی سر ما مأوای اوست!

«دعایی» عزیز حجتی بود بر خدا و آیتی بود از آیت‌های خدای لایزال، نه در دلش کینه‌ای بود و نه بر دلش بانک فریاد و اعتراض، از او بر هر دل پاکی نشان الفتی باقی است و آنها که او را آزردند گرچه او بخشیدشان، ولی باید در مقابل خدای او پاسخگوی حرمت شکنی هایشان باشند.

پرنده رفتنی است و آنچه در خاطره‌ها جاودانه است، پرواز است.

ناهید ریسمانچیان ـ عضو کمیته علمی آموزشی جامعه ایمن کشور

نسخه مناسب چاپ