وقتی که یادگار حسن اذن جنگ خواست
افلاک با حسین ز قاسم درنگ خواست
تنگی گرفت راه نفس گرچه بر عمو
قاسم ز شاه دین فقط آغوش تنگ خواست
در وصف مرگ گفت که: احلی من العسل
باران به جان خویش ز شمشیر و سنگ خواست
چرخ حسود، ماهی دریای جود را
عطشان کنار رود به کام نهنگ خواست
چون دید شه، نگین برادر به خاک و خون
تا حشر بهر خصم، مکافات و ننگ خواست
«قومی که روی عهد نبی پا گذاشتند
پاس امانت حسنش را نداشتند»
ترکیب بند
چهار: حضرت قاسم (ع)
افشین علا