سه عنصر در حرکت حضرت ابىعبداللَّه(ع) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه… ما مبلّغان، زیر نام حسینبنعلى تبلیغ مىکنیم. این فرصت بزرگ را یادِ این بزرگوار به مبلّغان دین بخشیده است، که بتوانند تبلیغ دین را در سطوح مختلف انجام بدهند. هر یک از آن سه عنصر باید در تبلیغ ما نقش داشته باشد. هم صِرف پرداختن به عاطفه و فراموش کردن جنبه منطق و عقل که در ماجراى حسینبنعلى(ع) نهفته است، کوچک کردن حادثه است؛ هم فراموش کردن جنبه حماسه و عزت، ناقص کردن این حادثه عظیم و شکستن یک جواهر گرانبهاست. این مسأله را باید همه – روضهخوان، منبرى و مداح – مراقب باشیم.
( در دیدار روحانیان و مبلغان ــ ۵ر۱۱ر۸۴)
***
در مجالس عزادارى ماه محرّم، این سه ویژگى باید وجود داشته باشد:
۱ـ عاطفه را نسبت به حسینبنعلى و خاندان پیغمبر(ع) بیشتر کند.(علقه و رابطه و پیوند عاطفى را باید مستحکمتر سازد.)
۲ـ نسبت به حادثه عاشورا، باید دید روشن و واضحى به مستمع بدهد.
۳ـ نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان – ولو به نحو کمى- کند. نمىگوییم همه منبرها باید برخوردار از همه این خصوصیات باشند و به همه موضوعات بپردازند؛ نه. شما اگر یک حدیث صحیح از کتابى معتبر را نقل و همان را معنا کنید، کفایت مىکند.
(در جمع روحانیون استان کهگیلویه و بویراحمد
۱۷ر۳ر۷۳)
***
هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه یک نقش تعیینکنندهاى ایجاد کرده است، که باعث شد مرزى بین جریان عاشورایى و جریان شیعى با جریانهاى دیگر پیدا شود. حادثه عاشورا، خشک و صرفاً استدلالى نیست، بلکه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گریه همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظیمى است؛ لذا ما را امر مىکنند به گریستن، گریاندن و حادثه را تشریح کردن.
زینب کبرى(س) در کوفه و شام منطقى حرف مىزند، اما مرثیه مىخواند. امام سجاد بر روى منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموى مىکوبد، اما مرثیه مىخواند. این مرثیهخوانى تا امروز ادامه دارد و باید تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در فضاى عاطفى و در فضاى عشق و محبت است که مىتوان خیلى از حقایق را فهمید، که در خارج از این فضاها نمىتوان فهمید.
(در دیدار روحانیان و مبلغان ــ ۵ر۱۱ر۸۴)
***
بیان ماجراى عاشورا، فقط بیان یک خاطره نیست؛ بلکه بیان حادثهاى است که داراى ابعاد بىشمار است. پس، یادآورى این خاطره، در حقیقت مقولهاى است که مىتواند به برکات فراوان و بی شمارى منتهى شود.
بقیه از صفحه اول
لذا شما ملاحظه مىکنید که در زمان ائمّه(ع)، قضیه گریستن و گریاندن براى امام حسین علیهالسّلام، براى خود جایى دارد. مبادا کسى خیال کند که در زمینه فکر و منطق و استدلال، دیگر چه جایى براى گریه کردن و این بحث هاى قدیمى است! نه؛ این خیالِ باطل است. عاطفه به جاى خود و منطق و استدلال هم به جاى خود، هر یک سهمى در بناى شخصیت انسان دارد.
این همان چشمه جوشانى است که از ظهر روز عاشورا شروع شد؛ از همان وقتى که زینب کبرى(س) – طبق نقلى که شده است- بالاى «تلّ زینبیه» رفت و خطاب به پیغمبر عرض کرد:«یا محمداه، صلّى علیک ملیک السّماء هذا حسینک مرمّل بالدّماء، مقطّع الاعضاء، مسلوب العمامه و الرّداء»؛ او خواندنِ روضه امام حسین علیهالسّلام را شروع کرد و ماجرا را با صداى بلند گفت. ماجرایى که مىخواستند مکتوم بماند. خواهر بزرگوار امام، چه در کربلا، چه در کوفه و چه در شام و مدینه، با صداى بلند به بیان حادثه عاشورا پرداخت. این چشمه، از همان روز شروع به جوشیدن کرد و تا امروز همچنان جوشان است. این حادثه عاشوراست.
(در جمع روحانیون استان کهگیلویه و بویراحمدــ ۱۷ر۳ر۷۳)
***
مداحى رایج در بین ما، یک حرفه دو جانبه است؛ فقط آوازخوانى و شعرخوانى نیست؛ ترکیب هنرمندانهاى از این دو مقوله است. البته من نمىدانم این شیوه از چه زمانى باب شده؛ از زمان صفویه است، از قبل از اوست، از بعد از اوست. بههرحال امروز در جامعه ما رواج دارد. صداى خوش، آهنگ مناسب و شعر، سه رکن کار است. خود این شعر هم دو بخش دارد: یک بخش لفظ، یک بخش مضمون. اگر چهار پایه اصلى مداحى – یعنى صداى خوش، آهنگ درست، لفظ خوب و مضمون حقیقى متناسب با نیاز – کامل باشد، بهترین وسیله تبیین است و تأثیرش از منبر و درس فقهى که ما مىگوییم، بیشتر است.
***
در مداحى حتماً در اول، فصلى اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیباى شعر. اصلاً رسم مداحى از قدیم اینطورى بوده است؛ الان یک مقدار آن رسمها کم شده. مداح در اول منبر یک قصیده، یک ده بیت شعر – کمتر، بیشتر – فقط در نصیحت و اخلاق، با الفاظ زیبا خطاب به مردم بیان مىکرد. مردم هم مىفهمیدند و اثر هم مىگذارد. من یک وقت گفتم که گاهى شعر یک مداح از یک منبر یک ساعتى ما اثرش بیشتر است. البته همیشگى نیست؛ گاهى است.اگر خوب انتخاب و اجرا شود، اینطورى خواهد بود.
***
چیز دیگرى که بنده در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پیدا کردم، استفاده از مدحها و تمجیدهاى بىمعناست، که گاهى هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل (سلاماللهعلیه) صحبت مىشود؛ بنا کنند از چشم و ابروى آن بزرگوار تعریف کردن؛ مثلا قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم هاى قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر اباالفضل را دیدهاید و مىدانید چشمش چگونه بوده؟! اینها سطح معارف دینى ما را پایین مىآورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست.
***
من شنیدهام در مواردى از آهنگهاى نامناسب استفاده مىشود. مثلاً فلان خواننده طاغوتى یا غیرطاغوتى شعر عشقى چرندى را با آهنگى خوانده؛ حالا ما بیاییم در مجلس امام حسین و براى عشاق امام حسین، آیات والاى معرفت را در این آهنگ بریزیم و بنا کنیم آن را خواندن؛ این خیلى بد است. خودتان آهنگ بسازید. این همه ذوق و این همه هنر وجود دارد. یقیناً در جمع علاقهمندان به این جریان کسانى هستند که مىتوانند آهنگهاى خوب مخصوص مداحى بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادى.
(در دیدار با جمعی از مداحان اهل بیت ــ ۰۵ر۰۵ر۱۳۸۴)
code