فهم روابط بینالمللی در گرو توجه به پدیدههای تداوم و تغییر و ژرفنگری در پیوستها و گسستها در متن زندگی جهانی است. زندگی و زیست بینالمللی در سه دهه پسا جنگ سرد، با تغییراتی شگرف در ابعاد عمودی و افقی یعنی هم تحول در چگونگی قدرت و دارندگان قدرت در نظام سلسله مراتبی در جهان و هم تغییرات در سطوح پایین جوامع همراه بوده است در این تحول از بالا به پایین و پایین به بالا، آنچه که جلب توجه میکند، نبرد روایتها در روابط بینالمللی است. چیستی این پدیده را چگونه میتوان تجزیه و تحلیل کرد. در پاسخ، سه موضوع را باید مدنظر قرار داد: «معنا و محوریت روایت»، «ذات و ساختار روایت» و «پیوند روایت با منفعت».در معنا و محوریت روایت باید در نظر داشت قدرت که بنیاد سیاست در همه سطوح ازجمله سطح بینالمللی است، ماهیتی ترکیبی دارد. قدرت معطوف به تحمیل اراده به دیگران و بر دو پایه استوار است؛ پایه اجبار و پایه اقناع. در اجبار، ابعاد مادی قدرت مدنظر است و در اقناع، ابعاد غیرمادی و پذیرش فکری دیگران. اینها یعنی اجبار و اقناع، دو بال توأمان و همراه قدرت هستند و اکتفا به یکی از آن دو، کفایت نمیکند. هرکدام منطق، ابزار و شیوه خود را دارند و جالب است که همزاد بودن آن دو، قدمتی به درازای تاریخ بشری دارند.
در بعد غیرمادی، این روایتسازی و روایتپردازی است که حائز اهمیت میشود. بدین صورت که قدرتمندان در همه عرصهها از جمله عرصه روابط بینالمللی، چه روایتی را از «خود» و «دیگران» ارائه کردهاند و پرورش میدهند. چگونه دیدن خود و دیگری، در کانون و قلب روایتپردازی قرار دارد. در دورهای از تاریخ پرنشیب و فراز بینالمللی نیست که روایتپردازی از خود و دیگران مطرح نبوده باشد اما در دنیای معاصر، روایتپردازی متحول و دگرگون شده است.در ذات و ساختار روایتپردازی، عناصری ترکیبی از زبان و پردازشهای زبانی، ابعادی از روانشناسی و بازیهای روانی و همچنین ابزارهای فناورانه به چشم میخورد و البته همه اینها در راستای تأثیرگذاری بر نظام شناختی مصرفکنندگان روایتهاست. به عبارت دیگر برای اقناع نیروها، و کنشگران همراه و دوست و همچنین برای متقاعد کردن دیگران، سازهای روایتپردازی به کار گرفته میشود.البته واضحاً توانایی روایتپردازی و همچنین تولید پاد روایتها در مقابله با روایتهای منفی دیگران خود بستگی به قدرت و کنشگران مختلف در روابط بینالمللی دارد. روایتپردازی نیازمند ثروت و سرمایهگذاری، دستگاه فکری و خبری است. در دنیای روابط بینالمللی معاصر دو نوع منظومه فکری ـ اجرائی، پایههای قدرت روایتپردازی کنشگران هستند: «مؤسسات تحقیقاتی و اندیشکدهها» و «نهادهای خبررسانی»،اما به کارگیری منظومهها و مجموعههای روایتپردازی، ارتباط مستقیم با «منفعت» کنشگران دارد. منفعت از مهمترین مفاهیم زندگی انسان در همه عرصهها و همه سطوح است. تشخیص و پردازش منفعت، خود پدیدهای چند وجهی و پیچیده است. بدیهی آنکه سیاست در همه پایهها منجمله پایه بینالمللی جنگ، رقابت و کشمکش بر سر منفعت بین کنشگران سیاسی است. سیاست منفعت و روایت آنچنان باهم گره خوردهاند که به راحتی میتوان گفت سیاست بینالمللی امروز، کشمکش بر سر روایتها و روایتپردازیهاست. چگونگی این کشمکش در نوشتار آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت.
در بعد غیرمادی، این روایتسازی و روایتپردازی است که حائز اهمیت میشود. بدین صورت که قدرتمندان در همه عرصهها از جمله عرصه روابط بینالمللی، چه روایتی را از «خود» و «دیگران» ارائه کردهاند و پرورش میدهند. چگونه دیدن خود و دیگری، در کانون و قلب روایتپردازی قرار دارد. در دورهای از تاریخ پرنشیب و فراز بینالمللی نیست که روایتپردازی از خود و دیگران مطرح نبوده باشد اما در دنیای معاصر، روایتپردازی متحول و دگرگون شده است.در ذات و ساختار روایتپردازی، عناصری ترکیبی از زبان و پردازشهای زبانی، ابعادی از روانشناسی و بازیهای روانی و همچنین ابزارهای فناورانه به چشم میخورد و البته همه اینها در راستای تأثیرگذاری بر نظام شناختی مصرفکنندگان روایتهاست. به عبارت دیگر برای اقناع نیروها، و کنشگران همراه و دوست و همچنین برای متقاعد کردن دیگران، سازهای روایتپردازی به کار گرفته میشود.البته واضحاً توانایی روایتپردازی و همچنین تولید پاد روایتها در مقابله با روایتهای منفی دیگران خود بستگی به قدرت و کنشگران مختلف در روابط بینالمللی دارد. روایتپردازی نیازمند ثروت و سرمایهگذاری، دستگاه فکری و خبری است. در دنیای روابط بینالمللی معاصر دو نوع منظومه فکری ـ اجرائی، پایههای قدرت روایتپردازی کنشگران هستند: «مؤسسات تحقیقاتی و اندیشکدهها» و «نهادهای خبررسانی»،اما به کارگیری منظومهها و مجموعههای روایتپردازی، ارتباط مستقیم با «منفعت» کنشگران دارد. منفعت از مهمترین مفاهیم زندگی انسان در همه عرصهها و همه سطوح است. تشخیص و پردازش منفعت، خود پدیدهای چند وجهی و پیچیده است. بدیهی آنکه سیاست در همه پایهها منجمله پایه بینالمللی جنگ، رقابت و کشمکش بر سر منفعت بین کنشگران سیاسی است. سیاست منفعت و روایت آنچنان باهم گره خوردهاند که به راحتی میتوان گفت سیاست بینالمللی امروز، کشمکش بر سر روایتها و روایتپردازیهاست. چگونگی این کشمکش در نوشتار آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت.