در روزگاران گذشته، مردم این سرزمین، برای محافظت از سرما و گرما و باد، کلاه برسرمیگذاشتند و کلاه داشتن و کلاهداری در میان رجال، قرب و منزلتی خاص داشت و تابع آیین و مقرراتی بود. چنانکه حضرت حافظ فرموده:
نه هر که طرف کُلَه کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سهروری داند
پس کلاهداران با نفوذ، سروران قشرهای ضعیف بودند و کلاه، نشانة تشخص ایشان!
پیدایی این مثل به زمانی برمیگردد که باد، کلاه از سر کسی برمیداشت. در این وقت، کسی به او میخندید و به طعنه میگفت: کلاهت را باد برد؟ یعنی از اعتبار مردی، سروری و تک و تاب افتادی؟
مرد بیکلاه هم در پاسخ او میگفت: «تو کلاهت را محکم نگهدار تا باد نبرد!» مصداق این مثل وقتی است که کسی در کار دیگری ریز میشود و از او انتقاد میکند؛ در حالیکه خود در معرض همان کار یا عمل قرار دارد.
اگر چه کلاه داشتن و کلاهداری، آیین منسوخی گردیده است ولی معنا و مفهوم آن هنوز در زبان شیرین فارسی رایج است و کاربرد فراوان دارد.
بنابر این، نباید ضعف کسی را که مشابه آنرا خود داریم ـ به رخ او بکشیم و او را با نیش زبان بیازاریم.
اِرْحَمْ تُرْحَمْ
یکی از سخنان بسیار زیبا، جذاب و انسانساز پیامبر نور و رحمت حضرت محمد(ص) که به شکل مثلی موجز در جوامع دینی و اجتماعی کاربرد روزانه دارد، این مثل است: «اِرْحَمْ تُرْحَمْ»؛ یعنی «رحم کن تا به تو رحم کنند»
البته این مثل در مورد افرادی مصداق پیدا میکند که از فطرت الهی خود خارج شده و آیینة وجدانشان غبار مادی گرفته باشد. اِرْحَمْ تُرْحَمْ، همه جا کاربرد دارد. ترحّم به پستترین تا عالیترین مخلوقات خدا.
در بهارستان عبدالرحمان جامی حکایتی است شنیدنی که عدهای کنار نهری بساط غذا پهن کرده، کباب میخوردند.
از بوی کباب، سگی گرسنه از دور ظاهر شد و در نزدیکی آنها به انتظار نشست. یکی از افراد پاره سنگی جلو سگ انداخت.
سگ، سنگ را بو کرد و رفت. جوان از دوستش پرسید: چرا سگ، سنگ را بو کرد و رفت. دوستش گفت: سگ، با خود گفت: این بیچارهها آنقدر گدایند که سنگ میخورند و سنگ تعارف میکنند!
بر طبق قانونِ سبب و مسبب، رساندن روزی موجوداتی که در اطراف ما زندگی میکنند، برعهدة ماست. چندی قبل در باغی مهمان دوستی بودم. بوی کباب که برخاست، سرو کلّة دو سه تا گربه پیدا شد.
میزبان که عاقله و کامله مردی بود، چند تکه گوشت نثار آنها کرد. مهمان دیگر، بر آشفت که: حاجی! گوشت کیلویی چهل هزار تومان را به گربه نده! نهی از معروف، درست برخلاف آیة قرآن که فرموده:… و منّاعٍ لاخَیرْ، یعنی مانع خیر نشوید.
البته دور از چشم ایشان، من از سهم خود چیزی بخشیدم ولی پنداری به جای کباب زهر مار خوردم! دنیا محل گذر است، پس بهتر است انسان باشیم.
انسانی رحیم و کریم. زیرا اعمال خوب و بد ما در دفتر خداوند رحیم و کریم ضبط و ثبت میشــود و ـ انشاء الله ـ ماترک ما را وارثان خواهند خورد.
پس به گفته سعدی: برگی عیشی به گور خویش فرستر کسی نیارد ز پس، تو پیش فرست. خلاصه آنکه: رحم کن تا به تو رحم کنند.
code