رئیس جمهوری، در سفر اخیر به کرمان و در آستانه سالگرد تشکیل دولت خویش، یک دور سفرهای استانی را به انجام رساند و گمان میکنیم در طول یک سال اخیر به تمامی استانهای کشور سفر کرده است.
درباره سفرهای استانی آقای رئیسی و دیدار نزدیک با مردم و ازجمله سفر به روستاهای محرومی که عادت ندارند مقام مهمی را در کنار خود ببینند، داوریهای مختلف و گاه متضادی وجود دارد. برخی معتقدند کار رئیس دولت این نیست که با وجود استاندار و فرمانداران مختلف هر استان که باید سیاستهای کلان دولت را اجرایی کنند و گزارشهای لازم را تهیه و به اطلاع رئیس دولت برسانند، خود بار سفر بربندد و به این شهر و فلان روستا برود و رودررو با مردم حرف بزند؛ بلکه باید با تصمیمات درست و کارشناسی شده و به کارگیری مسیرهای صحیح برای رسیدن به توسعه پایدار، برنامهریزی کند. برخی حتی تندتر رفته و این اقدامات را حرکاتی پوپولیستی و نمایشی تفسیر میکنند. عدهای هم در نقطه مقابل، این روند را نشانه مردمداری و مردمدوستی و پیوند مودتآمیز دولت با مردم بیشتر محروم مانده دانسته و معتقدند رئیسجمهوری با فداکاری و گذشتن از وقت استراحت خویش، اکثر این سفرها را در روزهای تعطیل پنجشنبه و جمعه صورت میدهد تا از نزدیک با گرفتاریها و مشکلات مردم اکثراً محروم آشنا شود و این سفرها با مصوباتی که در میدان صورت میگیرد برای مردم منطقه خیر و برکت به همراه میآورد.
در قضاوت بیطرفانه نسبت به دو نظر، میتوان گفت که نه میتوان تمامی حرفهای منتقدان را پذیرفت و نه تمامی استدلالهای موافقان را در لزوم و نتیجهبخش بودن استمرار سفرهایی از این دست بیاشکال دانست.
اینکه مردم، رئیسجمهوری را میان خود ببینند و بتوانند مستقیم با او حرف بزنند و رئیس دولت هم با چشم خویش آنچه را که بر آنان میگذرد ببیند و با آن آشنا شود، بیتردید در درک بهتر او از مشکلات و مصائبی که وجود دارد موثر است؛ پس خود این حرکت و اقدام پسندیده است اما به
چند شرط:
نخست اینکه منجر به تصمیمات احساسی و مصوبات بخشی و منطقهای بدون پشتوانه کارشناسی یا قبول تعهدات و تکالیف مالایطاق نشود. مثلاً به عنوان مثال اینکه جاده خرابی را ببینیم و دستور آسفالت آنرا بدهیم یا مشکلات یک کارخانه را حل کنیم یا کار چند نفر یا چند روستا را راه بیندازیم یا بودجههایی اختصاص دهیم و اعتباراتی را به تصویب برسانیم، چندان با منطق کارشناسی همخوان نیست. زیرا ممکن است در همان استان یا منطقه چندین جاده خراب و چندین کارخانه راکد وجود داشته باشند که در مسیر نگاه و سفر رئیس دولت نبودهاند. یا ممکن است بودجههایی و اعتباراتی تخصیص یابد که در برنامه و بودجهبندی سازمان برنامه تمهید
نشده است.
سخن دیگر اینکه دولت و رئیس دولت نباید خود را در جایگاه حلال همه مشکلات قرار دهند که نه توان آن را دارند و نه وظیفه آنان چنین است. سرانجام باید به این نکته مهم پی ببریم که دولت تا دخالت خود در حوزه اقتصاد و کار و اشتغال و تولید را به حداقل نرساند و بار خود را سبک نکند و کار را به مردم و بخش خصوصی واقعی نسپارد، از تارهایی که به دور خود و اقتصاد فضای کسب و کار تنیده است خلاصی
نخواهد یافت.
نکته دیگر آنکه نباید این سنت باب شود که رئیس جمهوری یا ارکان دولت تا مشکلی را به چشم خویش نبینند از آن با خبر نمیشوند و بدتر آنکه مردم نیز به این درک برسند که اگر میخواهند گره از کارشان باز شود حتماً باید به مقام بلند پایه یا متوسط الپایه یا حتی دون پایهای دسترسی پیدا کنند تا گره از کارشان گشوده شود. بهترین کار این است که در این سفرهای استانی که لازم هم نیست هر هفته وقت رئیس و برخی اعضای کابینه را بگیرد و آنان را از استراحت و رسیدگی به امور شخصی و خانوادگیشان بازدارد، بیشتر شنونده و تماشاچی دقیق و نکتهسنج باشند و با دردها و مشکلات آشنا و با مردم گپ و گفت کنند و همزبانی و همدلی و مودت تا وعده دهنده و تصویبکننده و بودجه و اعتبار دهنده و تکلیف آورنده. زیرا در طول دهههای اخیر و به ویژه در جریان تصمیمات و مصوبات و مطالبات نمایندگان، دیده و لمس کردهایم که نگاه بخشی و پرهیز از کلاننگری و برنامهریزی دقیق و همه جانبه و کلاننگر، چه آفات و مضاری در عدم توسعه مناسب، متوازن و فراگیر و عادلانه با بیتوجهی به آمایش سرزمین و اولویتهای اساسی کشور و ملت و اقتضائات بودجهای و توان مالی دولت به بار
آورده است.
ضمن خسته نباشد به آقای رئیسی و همراهانش در جریان سفرهای استانی و تقدیر از دیدار با مردمی که شاید سالهاست دستشان به مسئولی نرسیده است، امیدواریم در جریان این سفرها از هرگونه اقدام احساسی و شتاب در تصمیمگیری و تصویب مصوباتی که با توان مالی و درآمدی دولت از یک طرف و با نگاه کلان برنامهریزی کشور همراهست نیستند،
پرهیز شود.
درباره سفرهای استانی آقای رئیسی و دیدار نزدیک با مردم و ازجمله سفر به روستاهای محرومی که عادت ندارند مقام مهمی را در کنار خود ببینند، داوریهای مختلف و گاه متضادی وجود دارد. برخی معتقدند کار رئیس دولت این نیست که با وجود استاندار و فرمانداران مختلف هر استان که باید سیاستهای کلان دولت را اجرایی کنند و گزارشهای لازم را تهیه و به اطلاع رئیس دولت برسانند، خود بار سفر بربندد و به این شهر و فلان روستا برود و رودررو با مردم حرف بزند؛ بلکه باید با تصمیمات درست و کارشناسی شده و به کارگیری مسیرهای صحیح برای رسیدن به توسعه پایدار، برنامهریزی کند. برخی حتی تندتر رفته و این اقدامات را حرکاتی پوپولیستی و نمایشی تفسیر میکنند. عدهای هم در نقطه مقابل، این روند را نشانه مردمداری و مردمدوستی و پیوند مودتآمیز دولت با مردم بیشتر محروم مانده دانسته و معتقدند رئیسجمهوری با فداکاری و گذشتن از وقت استراحت خویش، اکثر این سفرها را در روزهای تعطیل پنجشنبه و جمعه صورت میدهد تا از نزدیک با گرفتاریها و مشکلات مردم اکثراً محروم آشنا شود و این سفرها با مصوباتی که در میدان صورت میگیرد برای مردم منطقه خیر و برکت به همراه میآورد.
در قضاوت بیطرفانه نسبت به دو نظر، میتوان گفت که نه میتوان تمامی حرفهای منتقدان را پذیرفت و نه تمامی استدلالهای موافقان را در لزوم و نتیجهبخش بودن استمرار سفرهایی از این دست بیاشکال دانست.
اینکه مردم، رئیسجمهوری را میان خود ببینند و بتوانند مستقیم با او حرف بزنند و رئیس دولت هم با چشم خویش آنچه را که بر آنان میگذرد ببیند و با آن آشنا شود، بیتردید در درک بهتر او از مشکلات و مصائبی که وجود دارد موثر است؛ پس خود این حرکت و اقدام پسندیده است اما به
چند شرط:
نخست اینکه منجر به تصمیمات احساسی و مصوبات بخشی و منطقهای بدون پشتوانه کارشناسی یا قبول تعهدات و تکالیف مالایطاق نشود. مثلاً به عنوان مثال اینکه جاده خرابی را ببینیم و دستور آسفالت آنرا بدهیم یا مشکلات یک کارخانه را حل کنیم یا کار چند نفر یا چند روستا را راه بیندازیم یا بودجههایی اختصاص دهیم و اعتباراتی را به تصویب برسانیم، چندان با منطق کارشناسی همخوان نیست. زیرا ممکن است در همان استان یا منطقه چندین جاده خراب و چندین کارخانه راکد وجود داشته باشند که در مسیر نگاه و سفر رئیس دولت نبودهاند. یا ممکن است بودجههایی و اعتباراتی تخصیص یابد که در برنامه و بودجهبندی سازمان برنامه تمهید
نشده است.
سخن دیگر اینکه دولت و رئیس دولت نباید خود را در جایگاه حلال همه مشکلات قرار دهند که نه توان آن را دارند و نه وظیفه آنان چنین است. سرانجام باید به این نکته مهم پی ببریم که دولت تا دخالت خود در حوزه اقتصاد و کار و اشتغال و تولید را به حداقل نرساند و بار خود را سبک نکند و کار را به مردم و بخش خصوصی واقعی نسپارد، از تارهایی که به دور خود و اقتصاد فضای کسب و کار تنیده است خلاصی
نخواهد یافت.
نکته دیگر آنکه نباید این سنت باب شود که رئیس جمهوری یا ارکان دولت تا مشکلی را به چشم خویش نبینند از آن با خبر نمیشوند و بدتر آنکه مردم نیز به این درک برسند که اگر میخواهند گره از کارشان باز شود حتماً باید به مقام بلند پایه یا متوسط الپایه یا حتی دون پایهای دسترسی پیدا کنند تا گره از کارشان گشوده شود. بهترین کار این است که در این سفرهای استانی که لازم هم نیست هر هفته وقت رئیس و برخی اعضای کابینه را بگیرد و آنان را از استراحت و رسیدگی به امور شخصی و خانوادگیشان بازدارد، بیشتر شنونده و تماشاچی دقیق و نکتهسنج باشند و با دردها و مشکلات آشنا و با مردم گپ و گفت کنند و همزبانی و همدلی و مودت تا وعده دهنده و تصویبکننده و بودجه و اعتبار دهنده و تکلیف آورنده. زیرا در طول دهههای اخیر و به ویژه در جریان تصمیمات و مصوبات و مطالبات نمایندگان، دیده و لمس کردهایم که نگاه بخشی و پرهیز از کلاننگری و برنامهریزی دقیق و همه جانبه و کلاننگر، چه آفات و مضاری در عدم توسعه مناسب، متوازن و فراگیر و عادلانه با بیتوجهی به آمایش سرزمین و اولویتهای اساسی کشور و ملت و اقتضائات بودجهای و توان مالی دولت به بار
آورده است.
ضمن خسته نباشد به آقای رئیسی و همراهانش در جریان سفرهای استانی و تقدیر از دیدار با مردمی که شاید سالهاست دستشان به مسئولی نرسیده است، امیدواریم در جریان این سفرها از هرگونه اقدام احساسی و شتاب در تصمیمگیری و تصویب مصوباتی که با توان مالی و درآمدی دولت از یک طرف و با نگاه کلان برنامهریزی کشور همراهست نیستند،
پرهیز شود.