ترانه در روزگار ما، با دو تعریف متفاوت از جانب دو جریان مختلف ارائه میشود. نخست تعریفی برآمده از دل جلسات نقد و بررسی و کارگاههای آموزشی با محوریت ترانه و تفکرات شاعرانه گردانندگان آنها؛ و دوم تعریفی رایج در میان پژوهشگران، علاقه مندان جدی ترانه و همچنین رسانهها و خصوصاً رادیو.
با بررسی مصاحبهها و گفتوگوهای متعدد افراد جریان نخست(شاعران)، به این نکته پی میبریم که به عقیده بسیاری از آنها، هنوز تعریفی دقیق و قابل اجماع از ترانه وجود ندارد. اما از سوی دیگر و در کمال تعجب، شاهد ارائه تعریفی از ترانه توسط همین گروه در جلسات نقد و بررسی ترانه و کارگاههای آموزشی هستیم که علاوه بر ایجاد تناقض در ذهن مخاطب جدی ترانه و پژوهشگران این حوزه، باعث گسترش و تثبیت تعریفی غلط از چیستی ترانه و اصول خلق آن در میان کارآموزان این حوزه، بر اساس همین باور اشتباه شده است که نتیجه آن، دوری ترانه از تعریف صحیح خود و جایگزینی آن با تعریفی اشتباه در دوران معاصر است. این گروه، ترانه را سرودهای میدانند که به قصد تلفیق با ملودی و اجرا، بر اساس وزنی عروضی و زبانی محاوره، با رعایت دقیق اصول عروض و قافیه خلق شده باشد که در نتیجه در خلق این دست از سرودهها، غالباً شاهد دخالت هیچگونه تفکرات موسیقیایی نیستیم. اما در مقابل، شاهد ارائه تعریف دیگری از واژه ترانه توسط جریان دوم هستیم. تعریفی که ترانه را حاصل تلفیق ملودی، کلام و اجرای آن میدانند. به بیانی سادهتر، اجرای ریتمیک و آهنگین کلام را ترانه مینامند. برای مثال بارها این جمله را از رادیو شنیدهایم که: «توجه شما را به ترانهای با صدای …… جلب مینماییم.»
یا استفاده از ترکیب«ترانهشناسی»، برای معرفی شناسنامه هنری خوانندگان و مواردی از این دست که منظور همان حاصل تلفیق ملودی، کلام و اجرای آنها توسط آن خواننده است. هرچند که در مواردی خاص و بنا به دلایلی متعدد، از جمله عدم وجود واژه مناسب و قابل اجماع، دیده شده که از واژه ترانه برای نامیدن کلام مجرد یک قطعه نیز توسط این گروه استفاده شده است. برای مثال، استفاده از ترکیب «ترانهشناسی» برای معرفی مجموعه سرودههای یک شاعر یا سراینده کلام ترانه و مواردی از این دست. در ادامه بناست تا به صورت اجمالی به دلایل مردود بودن تعریف گروه نخست و همچنین تعریف ترانه در طول تاریخ بپردازیم.
ترانه به عنوان یکی از کهنترین گونههای هنر عامه، از دیرباز به اجرای ریتمیک و آهنگین کلام اطلاق میشد. محققین این حوزه، متفقالقول معتقدند که قدمت ترانه به دورانی حتی پیش از اختراع زبان باز میگردد و نخستین ترانهها حاصل همآوایی ریتمک و آهنگین انسانهای نخستین در حین انجام فعالیتهای گروهی در جهت هماهنگی و انسجام هرچه بیشتر بوده است.
پس از اختراع زبان و شکلگیری حوزههای تمدنی مختلف نیز تعریف ارائه شده از ترانه همواره ثابت بوده و تنها تفاوت موجود در دورههای مختلف، مربوط به نامگذاری آن است. نامهایی از قبیل: فهلویات، ترنگ، ترانک، تصنیف، آواز، سرود و… که همگی بیانگر اجرای آهنگین کلام یا همان ترانه (و در برخی مانند سرود و آواز با شیوههای خاص در اجرا)است.
از طرفی در نزد قدما، تعریف شعر و ترانه متفاوت بوده و شعر به سرودهای موزون، مقفی و مخیّل اطلاق میشده که برای اجرا نیازی به همراهی ادوات موسیقی نداشته است. در تایید این مدعا، علاوه بر منابع متعدد، اشعار شاعران کلاسیک نیز مهر تاییدی است بر مطالب فوق.
با بررسی اشعار شعرای پیشین، به این نکته پی میبریم که نام ترانه همواره در همراهی کلام با آلات موسیقی و مطرب و رقص آورده شده است:
مجنون به سماع این ترانـه
برخاست به رقص صوفیانه
«جامی»
مطرب بگو که این تری و این ترانه چیست
این شعله در رگ و پیِ چنگ و چغانه چیست
«محتشم کاشانی»
با هر که درین رهی همآواز
در پردهی او نوا همـی سـاز
در پردهی این ترانـۀ تنـگ
خارج بود ار ندانـی آهنـگ
«نظامی»
همچنین از ترانه در لغت با معانی بسیاری از جمله: آواز، تصنیف، خنیا، سرود، گلبانگ، نشید، نغمه، دوبیتی، رباعی، معشوق جوان و خوشصورت و… یاد شده که غالب آنها اشاره به اجرای آهنگین کلام دارند و به استثنای دوران معاصر، تقریباً هیچگاه از ترانه بهعنوان کلامی مجرد و مجزا از موسیقی در بحث اجرا یاد نشده است.
لازم به توضیح است که علت ترانه نامیدن قالبهای دوبیتی و رباعی، شامل داستانی مفصل و مجزا از این بحث میباشد. اما در بسیاری از موارد و به دلیل عدم آگاهی از علت این نامگذاری، عدهای تنها با اشاره به استفاده از واژه ترانه برای نامیدن این دو قالب و اکتفا کردن به آن، معتقدند که قدما از این واژهها برای نامیدن اشعار و سرودههای مجرد این دو قالب استفاده میکردند که با توجه به این باور غلط، ترانه نامیدن انواع سرودههایی که به قصد تلفیق با موسیقی سروده شده باشند را نیز امری صحیح میدانند.
ادامه دارد
code