داستان زندگی خانوادههای معمولی صد سال پیش و قبل از آن برای همه ما جذاب و خواندنی است و جالبتر از آن مطلع شدن از چگونگی زندگی خانوادههایی که جزء طبقه سران و رجال و سیاستمداران کشور تا خود شاه بودند. آنهم به زمان ناصرالدین شاه قاجار و آن همه برو بیا در اندرونی قصرهایش که هر ساعت و حتی کمتر از آن اتفاقی رقم میخورد که نتایج آن گاهی میتوانست بر تمام تصمیمهای سیاسی آن زمان ایران اثری مثبت و یا منفی بگذارد.
حضور در جمع خانوادگی شاه ایران
برای تمامی اروپاییان زندگی خصوصی شاه و اندرونیاش چنان هیجان انگیز بوده که برای نفوذ و حضور حتی چند ساعته در آن محیط هر تلاشی میکردند. در این میان بعضیها چون دکتر« ژان باتیست فُوریه» به جهت شغلی که داشت چنین فرصت طلایی را پیدا میکند که به عنوان پزشک مخصوص ناصرالدین شاه اجازه رفت و آمد به داخل قصر و محیط خانوادگی شاه و حتی دیگر سران مملکت را داشته باشد، چرا که هرازگاهی به خاطر بیماری یکی از اعضای خانوادههای سران و وابستگان آن، اجازه ورود به خانه و اندرونی آنها را پیدا میکرد.
اندرونی مرکز تفنن، بازی و آرایشگری زنان
اندرون شاهی که همان حرمسرای معروف ناصرالدین شاه بود به نظر آن پزشک فرانسوی مرکز تفنن، بازی و آرایشگری زنها بود تا جایی که نمایشگاه مخصوص جواهرات گرانقیمت و پارچههای نفیس و البسه زربفت محسوب میشد، و هر زنی دربند این بود که با چه آرایش و نمایشی رقبای خود را سرافکنده و دوستان خود را شاد کند. مثلا اگر زنی میخواست که لباسش از جهت جلوه و جمال منحصر باشد میفرستاد هر چه از آن پارچه در بازار به دست میآید بخرند تا دیگری نتواند از همان لباس داشته باشد.
«محمد خان» محرم بین شاه با خانواده اش
«دکتر فوریه» در توصیفهای خود از اندرونی شاه از شخصی به نام «محمدخان کوتوله» جدای از خواجههایی که مثل زندانبان مراقب زنان بودند، روایت میکند که قاصد مخصوص اعلیحضرت و پیغام بر او پیش زنان حرمسرا بوده است. تواضع و ادب این مرد در مقابل کوتاه بودن قدش مورد توجه همه بود، طوری که به توصیف آن پزشک فرانسوی «محمد خان» که پیش شاه و زنان خانواده شاه به علت محرمیتی که داشت بسیار متنفذ و مقتدر بود در اطراف قصر گلستان هر روز با دستهایی که روی سینهاش صلیب وار میگذاشت قدم زده و مورد احترام همه بوده است.
حکایتها شاهدی بر خطای زنان در اندرونی
در این میان «ژان فوریه» برایش سوالی پیش میآید که آیا با وجود دیوارهای بلند اندرون این خانه بزرگ و زندگانی صومعه نشینی زنان حرم، و چادر و روبند و خواجه سرایانی که دائما مواظب آنان هستند این زنان دست از پا خطا نمی کنند و مرتکب امری که این همه از آن وحشت دارند نمی شوند؟ او به خودش جواب میدهد: «من که در این باب شک دارم». چرا که به نظرش حکایت یکی از دختران شاه که فقط نسبت نزدیک او به ناصرالدین شاه او را از غضب نجات داد و تنها همدستش جابه جا به قتل رسید و یا داستان زن دیگری که به این اندازه با شاه قرابت نداشت و نتوانست از خود دفاع کند و نزدیک بود به قتل برسد همه شاهد صدق این مدعی بوده است.
رنجهای پنهان زنان در خانواده سلطنتی
رنج و دردی که میان اعضای خانواده سلطنتی وجود داشت جدای از آن همه ظواهر دلپذیر کمتر به گوش مردم میرسید و وجود کسانی چون «دکتر فوریه» به عنوان یک پزشک در اندرونی فرصتی برای کشف آنها میشد. چنانکه آرزوی تمام زن های اندرون این بود که از شاه بچه ای بیاورند و این آرزو چنان برای آنها مهم بود که هر وقت طبیبی میدیدند عمده صحبتشان با او در همین مورد بود و بسیار اتفاق میافتاد که یک عده حقه باز هم آنان را در دام خود انداخته و از این زنان پولهای هنگفتی میگرفتند.
تلاش برای جلب محبت شاه شوهر
فرزند گرو زنده محبت شاه ناصری نزد مادر و باعث خوشبختی او بود. متاسفانه زنی که در این خانواده پر جمعیت عقیم بود و این وسیله را برای جلب محبت شاه نسبت به خود در دست نداشت و میدید که سال به سال شاه از حال او نمی پرسد طبیعی بود که به انجام کارهایی دست بزند تا شاه شوهر را به سمت خود بکشاند و یکی از بهترین این روشها در آن زمان و شرایط جمع کردن چند دختر زیبا در خدمت خود بود تا شاید شاه به آن طرف متمایل شود و دستی به سر و گوش یکی از آنها بکشد.
شرح مراسم عقدکنان «اختر الدوله» دختر شاه
یکی از اتفاقاتی که این پزشک فرانسوی از نزدیک شاهد آن بوده است مراسم عقدی در دربار است:«امروز شاه یکی از دخترانش را به عقد عزیزالسلطان عزیزدردانه خود در میآورد. عزیز السلطان دوازده سال و اختر الدوله دختر شاه هشت سال دارد. من در تماشای صف پیشخدمتی که با مجموعه های بزرگ هدایای این عروسی را میبردند شرکت کردم». تعداد آنان بیش از صد نفر بوده و بر روی هر کدام از آن مجموعهها اقسام مختلف از اجناس بازار که در میان آنها بیش از سیصد کله قند قرار داشت میبردند. اما جالب اینجاست که به گفته «دکتر فوریه» به یقین تمام این اشیاء را برای تظاهر و اظهار تشخص از بازار کرایه کرده بودند ولی چون کرایه کننده شخص عالی مقامی بود آخر کار کرایه دهندگان خواه ناخواه باید آنها را پیشکش میکردند.
دو زن خارجی در میان خانواده شاه ایران
در جمع خانوادگی شاه یا همان حرمسرایش به زمان حضور «فوریه» و روایت او دو زن خارجی مقیم بودند. یکی از آنها زنی فرانسوی زبان که در «وینه» پرستار بچه های منشی سفارت ایران بود و با او به طهران آمده و چنانکه که معلوم بوده است تحمل این زندگانی محدود و محصور بر او سخت ناگوار میآمده، دیگری هم دختر خانمی فرانسوی بود که برعکس از زندگانی خود به حدی راضی بود که با وجود اصرار اقوامی که به بردن او آمده بودند حاضر به ترک ایران نشده است. به گفته آن پزشک فرانسوی این دو زن کاملا مثل زنان ایرانی در حرم مقید زندگی کرده و هر وقت هم بیرون میآمدند با چادر و روبنده بودند.
code