درختِ چتری
فریبرز لرستانی (آشنا)
یک درخت بود که شکل چتر داشت. هر که می‌خواست آفتاب به کله‌اش نخورد، می‌رفت زیر چترِ درخت.
یک روز روباه آمد زیر درخت چتری و به درخت تکیه داد. نفس راحتی کشید و شروع کرد به نقشه کشیدن برای شکار مرغ و خروس‌های دهکده!
با خودش گفت: «باز هم باید فکر کنم. شکار آن مرغ و خروس‌های خوش‌مزه ارزش این همه فکر کردن را دارد.»
برای همین باز هم فکر کرد و فکر کرد. درخت چتری عصبانی شد، چترش را بست و آفتاب داغ به کله ی روباه خورد. کله‌اش داغ شد و دیگر نتوانست فکر کند. با اخم به درخت چتری نگاه کرد. بعد دُمش را روی کولش گذاشت و از آن‌جا رفت!

code

نسخه مناسب چاپ