چشمِ حقیقت باز شد
شعری از استاد بهاءالدین خرمشاهی
 

شعری از استاد بهاءالدین خرمشاهی به مناسبت ایام عزای حسینی(ع) و فرا رسیدن اربعین حضرت سیدالشهداء و یارانش در کربلا
چشمِ حقیقت باز شد
یا رب الیک المشتکی، یا رب الیک الملتجا
هر روز عاشورا نگر، هر سرزمینی کربلا
در عین خامی سوختیم وز نور او افروختیم
عشق حسینی می برد اهل رجا را تا کجا
هنگام دیدار آمده، پنهان پدیدار آمده
سر آخر از دارِ فنا رفتیم تا دارِ بقا
ای معنیِ حق المبین، یا رب مبین الحق تویی
ثبِّت لنا أَقدامنا، اغفر لنا اسرافنا
یا رب چه خوش از ثارِ خود، گنجینۀ اسرارِ خود
ماهِ حسین بن علی (ع)، آیینه کردی حق نما
بس اشک خونین ریختیم، از دامنش آویختیم
جُستیم از مهر و ولا راهی به رضوان و رضا
هنگامه چون آغاز شد، چشم حقیقت باز شد
ای رهگشا، ای رهنما، دلبندی و دیده گشا
بگسست هرکس از شما، وجدان و ایمانش نبود
پیوست هرکس با شما، از شید و شیطان شد جدا
اعوان تو هفتادتن، اعدای تو چندین هزار
دیدند حق بینان سپس از روح تو راهِ خدا
گاندیِ هندو شد شهید، گفت از تو رَه آموختم
چالشگری با اشقیا، آموختیم از اتقیا
باشید ای سرگشتگان، آزاده در دنیایتان
مردم همه دنیاپرست، خود را پرستِ خودستا
پاشنده خون بر آسمان، تاریخ را دادی تکان
راهِ شما راهِ خدا، راهِ خدا راهِ شما
*****
با درد و دریغ، بی دُرد و دروغ، ولی با دلی خونین تر از لاله، و شعله ورتر از آلاله، برای آن واله و ولی، حضرت حسین بن علی(ع) و دوستان و دوستدارانش سروده شد.
تاسوعای ۱۴۴۴قمریر ۱۶ مرداد۱۴۰۱ شمسی

code

نسخه مناسب چاپ