مقدمه: شماره های قبلی این مقاله اشاره داشت که مفسر می بایست از رذایل پیراسته باشد و به فضایل اخلاقی آراسته شود.
این شماره آخرین بخش از سلسله های بحث های قبلی است.
۳٫ دخالت ندادن پیش داشتههای ذهنی
یکی از موانع فهم یک متن، رسوبات فکری و مطالب جایگزینشده در ذهن است که خودآگاه و ناخودآگاه راه درک صحیح حقیقت و پذیرش آن را بر مفسر میبندد. قرآن کریم در آیات چندی به این حقیقت پرداخته و به صراحت میگوید: «فلمّا جاءتهم رُسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما کانوا به یستهزئون: چون پیامبرانشان برهانهای روشن برای آنان آوردند، به دانشی که خود داشتند، شادی کردند و [کیفر] آنچه به ریشخند میگرفتند، آنان را فرا گرفت» (غافر، ۸۳). بر پایه این آیه، یک دلیل رویگردانی از پذیرش حقیقت آشکار، دلخوشبودن به داشتههای پیشین و نگرانی از کنار گذاشتن آنهاست. این حقیقت به صورت روشنتری در سوره آلعمران آمده، آنجا که در مقام ریشهیابی رویگردانی عدهای از اهل کتاب از قرآن (بهمثابه حقیقت برتر) میفرماید: «الم ترَ الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب یُدعون الی کتاب الله لیَحکم بینهم ثم یتوَلّی فریق منهم و هم معرضون:آیا به کسانی ننگریستهای که بهرهای از کتابهای [آسمانی] دارند، به کتاب خدا فراخوانده میشوند تا میانشان داوری کند؛ آنگاه گروهی از آنها برمیگردند در حالی که روی میگردانند. ذلک بانّهم قالوا لن تمَسّنا النّار الا ایّامَاً معدودات و غَرّهم فی دینهم ما کانوا یَفترون: این بدان روست که میگویند: آتش (دوزخ) جز روزهایی چند به ما نمیرسد؛ و آنچه دروغ میبافتند، آنان را در دینشان فریفته است» (آلعمران، ۲۳ ـ ۲۴).
بر پایه این کریمه قرآنی، اهل کتاب از آن رو از پیامدهای پشتکردن به حقیقت نگران نبودند که بر اساس باوری پیشینی میگفتند: «آتش دوزخ جز روزهایی چند به ما نمیرسد» و به داشتههای خویش مغرور بودند: «و غرّهم فی دینهم ما کانوا یفترون».
از دیگر مصادیق دخالت این پیشداشتهها در جلوگیری از وصول به حقیقت، بسنده کردن به باورهای نیاکان و سنتهای باطل رایج در اجتماع است که آیاتی از قرآن به آن پرداخته است: «و اذا قیل لهم تعالوا الی ما أنزل الله و الی الرسول: چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فروفرستاده است و به پیامبر روی آورید، قالوا حسبُنا ما وجدنا علیه آباءنا: میگویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافتهایم، ما را بس است! أوَ لو کان آباؤهم لا یعلمون شیئا و لا یهتدون: آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمیدانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» (مائده، ۱۰۴).
در این کریمه قرآنی و آیات دیگری همچون آیه ۱۷۰ سوره بقره،۱ وجدان مخاطبان به داوری گرفته شده و از او سؤال میشود که آیا صرف کهنبودن یک باور و ریشهدار بودن یک عقیده در فرهنگ نیاکان، حق دارد دریچه ذهن انسان را به روی حقیقت ببندد و مانع از پذیرش حقیقت نوین گردد؟ پاسخ عقل به این پرسش، منفی است گرچه سوگمندانه باید اعتراف کرد که رهایی از این پیشداشتهها و اندیشههای رسوبکرده در ذهن و ضمیر انسان، بسیار سخت و در مواردی نزدیک به محال است.
۴٫ تعامل مؤمنانه و هدایتجویانه با متن
مواجهه صحیح با هر متنی، مستلزم درجهای از ایمان به آن متن است. مراجعه به متن با بدبینی، فرصت فهم درست و داوری واقعبینانه درباره آن را از انسان سلب میکند. این حقیقت در مواجهه با متون مقدس که قرار است فهم درست آن، مخاطب را به مسیر کمال و رشد معرفتی، اخلاقی و رفتاری رهنمون شود، با برجستگی بیشتری خودنمایی میکند. آیات چندی در قرآن کریم، شرط رسیدن به بصیرتهای قرآنی و بهرهگیری از هدایت آن را، مواجهه مؤمنانه با این متن معرفی کرده است که تنها به دو نمونه اشاره میکنیم:
«و لقد جئناهم بکتاب فَصّلناهُ عَلی علم هُدیً و رحمهٌ لقوم یؤمنون: بهراستی برایشان کتابی آوردیم، آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم که رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که ایمان دارند» (اعراف، ۵۲).
«و اذا لم تأتهم بآیهٍ قالوا لولا اجتَبَیتها: چون برای آنان آیهای [دلخواهشان] نیاوردهای، میگویند: چرا خود آیهای برنگزیدی؟ قل انّما أتّبع ما یُوحی الیّ من ربی: بگو من تنها از آنچه از سوی پروردگارم به من وحی میشود، پیروی میکنم. هذا بصائرُ من ربکم و هُدیً و رحمهٌ لقوم یؤمنون: اینها بینشهایی است از پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی است برای مردمی که ایمان دارند» (اعراف، ۲۰۳).
یکی از نشانههای مواجهه مؤمنانه با قرآن، این است که مفسر به قصد کسب هدایت از قرآن به سراغش میرود نه فضلفروشی و پرداختن به مسائل حاشیهای و یا انجام یک کار صرفاً علمی. قرآن کتاب هدایت است: «فقد جاءکم بیّنهٌ من ربکم و هدیً و رحمه: بهراستی برهانی از پروردگار و رهنمود و بخشایشی به شما رسیده است» (انعام، ۱۵۷).
شرط دوری از گمراهی و رهایی از رنج و بدبختی، بهرهگیری از هدایت قرآن و دنبالکردن رهنمودهای آن است: «فامّا یأتینّکم منّی هُدیً فمن اتبعَ هدایَ فلایَضلّ و لا یشقی: آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند، نه گمراه میگردد و نه در رنج میافتد» (طه، ۱۲۳).
تقوا، جامع همه پیراستگیها و آراستگیها
قرآن کتاب همگان است و خطابهایش در مرحله نخست متوجه ناس (مردم) است: «یا ایها الناس قد جاءکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نوراً مبینا» (نساء، ۱۷۴) این هدیه آسمانی آمده است تا همه مردم را به حق رهنمون شود: «قل یا ایها النّاس قد جاءکم الحق من ربکم : بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است؛ فمن اهتدَی فانّما یهتدی لنفسه و من ضلّ فانّما یَضلُّ علیها و ما أنا علیکم بوکیل: هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت، بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم.» (یونس، ۱۰۸).
با این حال، چرا همگان از این برهان سود نمیبرند و به حقیقت آن رهنمون نمیشوند؟ این پرسشی است که خداوند در یک کلمه به آن پاسخ داده و بارها تکرارش کرده است، تقوا: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هُدیً للمتقین: این کتاب که هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است.» (بقره، ۲) «هذا بیانٌ للناس و هُدیً و موعظهٌ للمتقین: این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» (آلعمران، ۱۳۸).
همه مردم در پهنه گیتی و در همه ادوار تاریخ مخاطب تعالیم روشنگر قرآن هستند؛ اما شرط بهرهمندی از رهنمونهای قرآن و پندپذیری از روشنگری آن، تقواپیشگی است: «و الذی جاء بالصّدق و صَدَّقَ به أولئک هم المتّقون: آنان که راستی آورند و آن را باور دارند، پرهیزگارند» (زمر، ۳۳).
قرآن کتاب صدق و راستی است؛ اما برای پیبردن به ژرفای صداقت و حقانیتش باید اهل تقوا بود؛ قرآن سراسر خیر و زیبایی است، ولی عمق خیربودنش را تنها تقواپیشگان درمییابند: «و قیل للذین اتّقوا ماذا أنزل ربکم قالوا خیرا: به پرهیزگاران میگویند: پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ میگویند نکویی را.» (نحل، ۳۰).
داوری خویشتنبانان درباره قرآن، دقیقاً در نقطه مقابل قضاوت مستکبران قرار دارد که «چون به آنان گفته شود پروردگارتان چه فروفرستاده است؟ میگویند: افسانههای پیشینیان: و اذا قیل لهم ماذا أنزل ربکم قالوا اساطیر الاولین» (نحل،۲۴).
این دو برداشت متفاوت (خیر ـ افسانه) با دو خاستگاه مختلف (تقوا ـ خودبرتربینی)، کارکردها و نتایج کاملا متفاوتی را نیز در پی دارد؛ برای بعضی موجب شفا و رحمت، و برای بعضی دیگر مایۀ فزونی خسارت است (اسراء، ۸۲)؛ بعضی را پند میدهد و برخی دیگر را میرماند (اسراء، ۴۱)؛ برای بعضی مایه اعتبار و رشد شخصیت است و برای برخی دیگر عامل فزونی کفر و طغیان (مائده، ۶۸)؛ بعضی را به سرور و شادمانی میرساند و دستهای دیگر را به انکار میکشاند (رعد،۳۳)؛ برای عدهای هدایت و شفاست و برای گروهی دیگر کوردلی و عمی (فصلت، ۴۴).
تأمل در این دوگانهها بهروشنی از بایدها و نبایدهایی حکایت میکند که رعایت و عدم رعایتشان دو نتیجه کاملا متفاوت، بلکه متضاد از یک متن واحد به دست میدهد و این دقیقاً همان رسالتی است که نوشتار حاضر کوشیده است به میزانی از آن پردهبرداری کند. بر پایه آنچه گفته شد، روشن شد که «تقوا» امری ذهنی و یک مفهوم صرف بدون پشتوانههای عینی نیست، بلکه جامع همه بایدها و نبایدهایی است که در این نوشتار بهمثابه شایستگیهای اخلاقی مفسر از آن یاد شد.
جمعبندی
یک) در مقدمه مقاله به بیان این نکتهها پرداخته شد که: ۱٫ قرآن کریم بهترین تفسیر را از پدیدههای هستی، تاریخ و انسان کرده و از کسی که انگیزه تفسیر این متن را در سر دارد نیز انتظار میرود که بهترین تفسیر را از آن بیان کند.
۲٫ آیات بسیاری در قرآن ناظر به گونهشناسی انواع مواجهه با این متن آسمانی است؛ خاستگاه این داوریها و برداشتهای متفاوت، به ویژگیهای اخلاقی و رفتاری مخاطبان بازمیگردد و تأمل در این تفاوتها ما را به بایستگیها و شایستگیهای اخلاقی مفسران و موانع درک ناصحیح و داوری غلط از قرآن رهنمون میشود و این راهی است که در نوشتار حاضر دنبال شده است.
دو) در بیان ویژگیهای اخلاقی مفسر به چهار شاخصه تأکید کردیم: ۱٫ طهارت نفس و سلامت دل؛ ۲٫ برخورداری از دانش و بینش لازم برای تفسیر متن؛ ۳٫ دخالتندادن پیشداشتههای ذهنی؛ ۴٫ تعامل مؤمنانه و هدایتجویانه با متن.
سه) در بیان ضرورت طهارت نفس از اینجا آغاز کردیم که خدای فروفرستنده قرآن «قدوس» است، فرودآورندۀ قرآن «روحالقدس» است، متن قرآن، «صُحفاً مطهره» است، گیرنده قرآن، از هر پلیدی و آلودگی پاک است: «یُطهرَکم تطهیرا»، رسالت قرآن، پاکسازی و طهارت نفس است: «لیطهرکم، یزکیهم». شرط دستیابی به ژرفای معارف و حقایق قرآن نیز برخورداری از طهارت است: «لا یَمَسّه الا المُطهرون».
چهار) شاخصها و نشانههای طهارت نفس را در دو بخش دنبال کردیم: الف) پاکبودن از رذایل اخلاقی، ب) آراستهبودن به فضایل اخلاقی.
پنج) پاکبودن از رذایل اخلاقی در دو بخش بیان شد: یکم) رذایل مربوط به مقام فهم آن؛ دوم) رذایل مربوط به مقام اعلام نظر و در مجموع از دوازده ویژگی یاد کردیم: ۱٫ دوری از هوا و خواهشهای نفسانی، ۲٫ نداشتن روحیه استکباری، ۳٫ تهی بودن از حسد، ۴٫ خالیبودن از تعصبهای نژادی، ۵٫ دوری از کینهتوزی و ستیزهگری، ۶٫ پرهیز از جدالگری، ۷٫ آلوده نبودن به فسق و جرم و گناه، ۸٫ پرهیز از کتمان حقیقت، ۹٫ پرهیز از سوداگری، ۱۰٫ اجتناب از اختلاط حق و باطل، ۱۱٫ پرهیز از تحریف و جابجاکردن حقایق، ۱۲٫ ترک دروغ.
شش) در بیان فضایل اخلاقی، از سه ویژگی یاد کردیم: ۱٫ گشودگی در برابر حقیقت، ۲٫ تواضع و خشوع علمی، ۳٫خشیت و ترس عالمانه.
هفت) در بیان دیگر شایستگیهای اخلاقی مفسر به سه ویژگی (غیر از طهارت نفس و سلامت دل) پراختیم: صلاحیت علمی، دخالتندادن پیشداشتههای ذهنی، مواجهه مؤمنانه و هدایتجویانه با متن.
* حیات معنوی (ش۶)
پینوشت:
۱٫ و اذا قیل لهم اتّبعوا ما أنزل الله قالوا بل نتّبع ما الفینا علیه آباءنا او لو کان آباوهم لایعقلون شیئا و لا یهتدون» (بقره، ۱۷۰)
اخلاق تفسیر
علی باقریفر/بخش نهم و پایانی