مرهم هنر بر زخم های زندگی امروز
 

هنر، واکنش آزادانه و انگیزش درونی انسان است که به گونه‌ای نمادین پدیدار می‌شود؛ برای همین، هنر یک زنگ تفریح و فهم نو در روزانگی زندگی انسان به‌شمار می آید؛ چیزی با رنگ و بویی ناشناخته که تازه کشف شده است. هنر، با آثار خلاقانه دست‌ساخت انسان و در فرایندی پیچیده پدید می‌آید، گاهی مانند موسیقی، با احساسات انسان سرکار دارد و گاه مانند نقاشی، یک پدیده مفهومی است و نه لزوما همیشه زیبا.
مهارت هنری انسان، همیشه سرشتی نیست و گاه با آموزش ورز داده می‌شود. تا کنون، فلسفه هنر و زیباشناسی هنری، به جای گشایش، به پیچیدگی مفهوم هنر افزوده‌ است؛ زیرا هنر، تعریف‌ناپذیر می‌نماید و بسی پیش از فلسفه، وجود داشته است.
نه تنها فلسفه ناتوان است بلکه گاهی خود هنرمند نیز از بیان رازهای هنری خویش ناتوان است و شاید بتوان با رمزگشایی شخصی، به یک پدیده هنری راه برد.
در یک بخش‌بندی ساده‌انگارانه، می‌توان آغاز هنر را از موسیقی و پس از آن پایکوبی دانست و آنگاه به تندیس‌گری رسید و سپس به نقاشی راه برد و به ادبیات(شعر، داستان) اشاره کرد؛ یا گفت که انسان‌ باستان، با ساخت نخستین سرپناه، هنر معماری را پدید آورده‌است؛ هنرهای نمایشی مانند سینما از هنرهای مدرن‌اند.

برون‌فکنی هیجانات
شهرام خرازی‌ها-روانشناس، در‌‌باره هنر می‌گوید:«انسان، تمدید اعصاب را از طریق گوش‌سپردن به آواها و نواهای ریتمیک، تجسم‌بخشیدن به رویاها با نقاشی و مجسمه‌سازی، تخلیه روانی(کاتار سیس) را با تماشای نمایش و ممکن‌کردن ناممکن‌ها را با سینما آموخته و تجربه کرده است. انسان به کمک هنر، احساسات و اندیشه خود را تا بی‌نهایت می‌گسترد.»
هنر از آغاز پدیداری در غارها تا شکوفایی تئاتر در یونان باستان و …همواره پدیده‌ای چالش‌انگیز بوده است، گاهی نکوهش شده است و گاهی بر تخت نشانده شده است؛ برای نمونه افلاطون، دید خوشی به تئاتر نداشت و آن را سبب تخریب روحیه مردم به ویژه جوانان می‌دانست؛ اما ارسطو با طرح تخلیه روانی(کاتار سیس) از طریق مواجهه با تراژدی، تئاتر را روا دانسته و یکی از جنبه‌های سازنده و مثبت این هنر را آشکار کرده است.
هنر متعالی، با برون‌فکنی هیجان‌های نهفته درون انسان، روان وی را از سنگینی و فشار و اضطراب روزانگی رهایی می‌دهد و نوعی احساس پرواز در وی پدید می‌آورد.

هنر درمانی
دکتر خرازی‌ها در ارتباط با کاربرد هنر در درمان بیماران می‌گوید:«کشف و کاربرد علمی جنبه‌‌های مثبت و شفابخشی و تعالی‌بخشی هنر منجر به ظهور رشتة هنردرمانی شده است. هنردرمانی، مهارتی کمتر شناخته است، این مهارت، به تخلیة روانی صرف محدود نمی‌شود. وقتی اصطلاح هنردرمانی به کار برده می‌شود، بلافاصله موضوع تخلیة روانی به ذهن متبادر می‌شود؛ در حالی که هنردرمانی، علاوه بر تخلیة روانی، مواردی همچون افزایش قدرت مقابله با مشکلات، افزایش بیشتر شناخت خود، جرأت‌ورزی، بازتوانی پس از ابتلا به بیماری روانی، ایجاد انگیزه، فعال‌کردن ظرفیت‌های راکد ذهن، سازگاری با همنوعان، درک بهتر مفاهیم و ارتباطات را نیز شامل می‌شود.»
خرازی‌ها، به نقش کمکی تئاتر در پیشگیری از بروز بیماری‌های روانی و روان‌تنی و تسهیل درمان این بیماری‌‌ها باور دارد:«از هنر نمایش به شیوة روان‌نمایشگری(سایکودرام) و درماتراپی؛ از هنر موسیقی با موزیک‌تراپی؛ و از حرکات موزون با پایکوبی‌درمانی، می‌توان برای درمان بیماران روانی بهره جست. کودکان برخلاف بزرگسالان، قادر نیستند نیازهای روانی خویش را ابراز دارند و با ابتلا به بیماری روانی، نمی‌توانند توضیح کاملی دربارة مشکلاتی که با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، ارائه دهند.»
حتی بیماری روانی، به سبب مخفی‌ماندن علائم در آن‌ها، از نظر دور مانده و دیر تشخیص داده می‌شود.
نقاشی‌‌های این گروه از کودکان، گاه سبب تشخیص بهتر و زودتر بیماری‌های نهفته در آن‌ها می‌شود، زیرا نقاشی، جایگزین زبان‌گفتاری شده و درونیات کودک را آشکار می‌کند. در دانش روانشناسی از فرم، رنگ و محتوای نقاشی‌هایی که کودکان می‌کشند، به‌عنوان سرنخی برای شناخت بیشتر شخصیت آنان و مشغله‌های ذهنی‌شان استفاده می‌شود.
متأسفانه در ایران، سطح آگاهی بسیاری از درمانگران و هنرمندان نسبت به کاربردهای پیشگیرانه و درمانی هنر پایین است، از طرف دیگر، امکانات لازم برای به‌کاربستن روش‌های گوناگون هنردرمانی، فراهم نیست. پدیده «هنردرمانی» در دانشگاه‌های ما بسیار کمرنگ است و جدی گرفته نمی‌شود. منابع علمی معتبر ترجمه‌شده در این زمینه، اندک‌شمارند؛ سازمان و نهادهای مسئول، هنرمندان و استادان و دانش‌آموختگان علوم رفتاری و روانی، باید در چارچوب اصول علمی و قانونی، به بخش‌های کمتر کارشده و پنهان، نظیر روان‌نمایشگری، موسیقی‌درمانی و تئاتردرمانی ورود کنند و از هنر انرژی‌‌‌بخش، مدد جویند.

انسان‌سازی تئاتر
برای اولین‌بار در چهرة زنانة همیشه‌غمگین‌اش، هاله‌ای از نشاط را مشاهده کردم. علت را از خودش جویا شدم، گفت:«خانم، آخه امروز نمایش تئاتر داریم و از شما هم خواهش می‌کنم تشریف بیاورید.»
شور و حال خاصی، فضای زندان را فرا گرفته بود؛ به دیوار سیمانی و خالی، گل‌های کاغذی چسبانده بودند. از روز قبل، همه به حمام رفته بودند؛ بهترین لباس‌ها(حداقل لباسی تمیز) به تن کرده بودند، گویی به مجلسی می‌رفتند که روح و جان‌شان تزکیه می‌شد.
سرانجام زمان موعود فرا رسید، از کنار هم‌گذاشتن چند تخت، صحنة نمایش را ساخته بودند، از به‌ هم دوختن دو چادر زندان، پردة سالن را تهیه کرده بودند.
دونفر در دوسوی پرده ایستاده بودند و آن‌را بازوبسته می‌کردند؛ در راهروی بلند و باریک(بند مواد) همه جمع شده بودند. از(بند دادسرا) هم آمده بودند. قبل از شروع نمایش، همة زندانیان، بدون استثنا سیگار می‌کشیدند؛‌ در سالن باریک و دراز بند مواد، ابری از دود سیگار فضا را پر کرده بود به طوری که تحمل آن فضای پر از دود را نداشتم.
وقتی نمایش شروع شد، کم‌کم همة سیگارها خاموش شد و صدای آرام گریه بود که به گوش می‌رسید. قطرات درشت اشک، پهنة صورت تماشاچیان را پوشانده بود؛ گویی با آراستن و پیراستن جسم که از روز قبل شروع شده بود، اینک روح و روان‌شان را تزکیه می‌کردند.
فضایی معنوی بر همه‌جا حاکم شده بود؛ نمایش چه بود؟ گوشه‌ای از زندگی خودشان بود؛ آنان که از نزدیک زندگی خود و دیگران را احساس می‌کنند و شاهد مرگ و هم‌سلولی‌های خود هستند، حال چگونه نمایشی، این‌گونه همه‌شان دگرگون کرده است.
ما در زندگی روزانگی خود، همواره شاهد ده‌ها حادثه و اتفاق ناخوشایند هستیم. در روزنامه‌ها خبر تأثرآور قتل و…را می‌خوانیم. ولی حوادث ناگوار، هرگز به اندازة دیدن یک نمایش یا فیلم در ما اثر نمی‌گذارد. ممکن است اثر یک نمایش یا فیلم، سال‌ها در ذهن ما باقی بماند اما خبر و اتفاقات ناگوار، پس از مدتی از یادمان می‌رود.
از دید فلسفه هنر، انسان هنرمند، دارای استعداد خیال‌پردازی قوی است و با آفرینندگی می‌کوشد به بازآفرینی واقعیت بیرونی بپردازد و آن‌را درونی خود کند؛ رنج می‌کشد، عرق روح می‌ریزد تا اثری خلق کند که دیگران را به شگفتی وا ‌دارد؛ هنرمندان، برخی را با موسیقی خود به پرواز در می‌آورند و کسانی دیگر را با تئاتر خود به اندیشه فرو می‌برند.
نمایش(تئاتر) با دراماتیز‌ه‌کردن رویداد‌ها، این امکان را به انسان می‌دهد تا ریشه اضطراب‌های بی‌نام‌ونشان و ترس‌های بی‌پایه و استرس بی‌سبب خود را بکاود تا بتواند با آن‌ها برخورد کند و پلشتی‌ها را از خود بزداید؛ یا با دیدن نمایشی، امید‌ها و رویاها و آرمان‌هایش را پی گیرد. هنر تئاتر در همیشه تاریخ، چنین کارکردهایی داشته است.
تخیل هنری، این امکان را فراهم می‌آورد که خارج از همة چیزهای حاکم(طبیعی، تاریخی و غیره) به تجربه بپردازیم؛ گاه دیوار زمان را بشکنیم و به گذشته برگردیم یا به آینده سفر کنیم و نادیده‌ها را ببینیم و گاهی زنجیر مکان را بگسلیم و در هوای آزاد به پرواز درآییم.
تئاتر این امکان را به نمایشنامه‌نویس و کارگردان و بازیگر می‌دهد تا آزادانه در فضای ساخته‌وپرداختة تخیل و احساس و اندیشه خویش، بال بزنند و با دیدن رفتار دیگران، به سازگاری با آنان برسند.

نقش هنر در زندگی
اینک نیاززیستی و معیشت و تأمین هزینه‌های کمرشکن زندگی روزانگی، دغدغة اصلی ایرانیان شده است.
بهای سرسام‌آور کالاها که روز به روز و حتی ساعت به ساعت در حال افزایش است، افراد را واداشته است تا بیش از هر چیز، به فکر «جسم» خود و خانواده خویش باشند؛ بر همین اساس، کالاهای فرهنگی، کم‌کم از سبد خانوار ایرانی حذف شده است.
گالیا توانگر-نویسنده، در ‌این‌باره می‌گوید:«آیا می‌توانید زندگی تهی از زیبایی و شگفتی را متصور شوید؟ آیا می‌توانید بدون احساس خوب، روز خوبی را بگذرانید؟ سیر در دنیای هنر به ما این امکان را می‌دهد که دید خود را نسبت به زیبایی‌های اطراف‌مان تقویت کنیم و روحیه‌ای با طراوت برای خود بسازیم.
این طراوت درونی، بی‌گمان همان چیزی است که بشر امروز به آن نیاز دارد تا در پس گرفتاری‌های روزمره، خودش را سر پا کند. نقش هنر در زندگی این است که به مردم امید و نشاط می‌‌دهد و دوست‌داشتن زندگی را به انسان یاد‌آور می‌شود؛ هنر، نوعی رستگاری است که ما را از درد و رنج رها کرده و آزادی می‌بخشد.»
هنر، زبان گویای انتقال مفاهیم است که از این ویژگی می‌توان در راستای انتقال آثار فرهنگی، از نسلی به نسلی دیگر استفاده کرد. برای مثال اگر شما نسبت به یک پدیده‌ای در اطراف‌تان انتقاد دارید، چنان که بتوانید از یکی از ژانرهای هنری مثل شعر طنز کمک بگیرید و در این فرم، پیام خود را انتقال دهید، هم از تلخی کلام کاسته‌اید و هم در حافظه جمعی، تأثیری ماندگار ایجاد می‌کنید.
می‌توان از زبان هنر برای بیان غیرمستقیم خیلی از مسائل پیرامون خود کمک گرفت و در کنارش، یک تاثیرگذاری طولانی‌مدت و تاریخی رقم زد.
گرایش به هنر در بطن خانواده، برای نیروی خلاقه کودکان، بسیار موثر است، کودکی که به واسطه والدینش، با هنر مأنوس می‌شود، هیجانات خود را به نحو درست تخلیه می‌سازد و همواره در یک فضای ایمن، زیست دارد. بنابراین با وجود اشتغال روزانگی، بهتر است برای سیر در دنیای هنر، به همراه فرزندان خود وقت بگذاریم، برای مثال به موزه‌ها و گالری‌ها سر بزنیم و گهگاه با هم به تماشای تئاتر و یا دیدن فیلم، رهسپار سینما شویم.
دنیای امروز به هنر، به چشم یک سامانة درمانی نیز می‌نگرد. انسان امروز، خسته از رویارویی با چالش‌های بی‌شمار و مبارزه با بیماریهای ویروسی واگیر، ‌دوست دارد به ریسمانی دست‌ یازد که خودش را از تالاب روزانگی بالا بکشد و نفسی تازه کند و بپیراید و به بازسازی بپردازد و نشاط و امید از دست‌شده را بازیابد. به راستی در این زمینه، چه‌چیز مگر هنر، می‌تواند یاریگر و درمانگر باشد؟
هنردرمانی در خیلی از جوامع جهان به عنوان یک الگو، مورد آزمایش قرار گرفته است؛ آرامش، نیرویی است که تمامی انسان‌ها در زندگی به دنبالش هستند و هرکس می‌کوشد به طریقی، آن را به‌دست ‌آورد.
با هنر می‌‌توان هم به آرامش روانی رسید و هم تخلیة هیجانی داشت و هر احساسی که داریم، خوب یا بد، خشم یا عشق، مبارزه یا شادی را بروز داد و بیرون ریخت و از بار هستی سبک شد و آرامش را تجربه کرد و در سایة آن، به خلق آثار هنری پرداخت؛ هنر مسیری است که ما را تا بی‌نهایت حقیقت می‌برد.

تنها گذاشتن هنرمندان
همه‌گیری ویروس کرونا بسیاری از کسب‌و‌کارها را تحت تأثیر قرار داده است و در این میان، عرضه‌کنندگان آثار فرهنگی، آسیب‌های جبران‌ناپذیری را متحمل شده‌اند، بسیاری از هنرمندان بیکار و ناشران، تغییر شغل داده‌اند و عرضه‌کنندگان کالاهای فرهنگی، ناچار از تغییر کاربری شده‌اند.
شهرام خرازی‌‌ها، دراین‌باره می‌گوید:«در دو سال اخیر به سبب پاندمی کرونا، نیاز انسان‌های جهان به تفریح از مجرای هنر، رو به افزایش گذاشته است که همچنان محسوس است.
مردم در اقصی نقاط جهان، این نیاز را به اشکال گوناکون، مثل نواختن ساز، آوازخواندن و پایکوبی بروز داده‌اند؛ با ورود کرونا به ایران و شیوع گسترده آن، اولین چیزی که از سبد کالای مردم حذف شد، کالای فرهنگی بود. رفتن به مراکز هنری از قبیل سینما، سالن کنسرت و تئاتر، نمایشگاه نقاشی، به فراموشی سپرد شد؛ حتی در دورانی که کرونا رو به کاهش می‌گذاشت، کمتر کسی حاضر شده است به مراکز تفریحی سر بزند.
کرونا با آن‌که سوژه بسیاری از فیلم‌های کوتاه و بلند و مستند و داستانی و نمایش‌های صحنه‌ای شده است اما از سوی دیگر بسیاری از هنرمندان را خانه‌نشین یا کم‌کار یا بیکار کرده است.
کار به جایی رسیده بود که بازیگران در گرفتن نقش‌های سینمایی، نمایشی و تلویزیونی با هم رقابتی سرسختانه داشتند؛ اجرای پروژه‌های هنری به نصف تقلیل یافته بود و بازار کار، به کسادی خورده بود؛ با همه این‌ها، شمار قابل‌توجهی از هنرمندان از پا ننشستند و فعالیت‌‌های هنری خود را به گونه‌ای دیگر و در مسیری جدید اما محدودتر نسبت به گذشته، تداوم بخشیدند. هنر از درون هنرمند می‌جوشد و کسی که ذاتش با هنر آمیخته است، حتی در بدترین شرایط، دست از فعالیت هنری بر
نخواهد داشت.
فرهنگ بومی
گالیا توانگر-نویسنده نیز در همین ارتباط می‌گوید: «در مورد حمایت از هنرمندان جامعه، این موضوع مطرح می‌شود که مسئولان امر در قالب حمایت از کارهای فرهنگی، تا چه حد به کارآفرینی اهتمام داشته‌اند و تا چه میزان توانسته‌اند محصولات فرهنگی صادر کنند؟ تنهاگذاشتن هنرمندان و رسیدگی‌نکردن به موانع پیش‌روی آنان سبب شده است جامعه از محصولات فرهنگی بومی و با هویت ملی تهی شود؛ و از سوی دیگر، راه برای تاختن فرهنگ‌های بیگانه باز بماند؛ این‌ها به تغییر اندیشه ایرانی و سلیقه بومی ملی می‌انجامد و نسل‌های آینده کشور نیز به دنبال آشنایی با عناصر فرهنگی بومی نخواهند رفت.
علاقه، استعداد، نیروی خلاقیت و تمرین و ممارست، شرط موفقیت در عالم هنر است؛ بی‌گمان هنر، شباهت زیادی به روزنامه‌نگاری دارد؛ قدم‌گذاشتن در این عرصه، چالش‌های بسیاری، پیش پای انسان می‌گذارد؛ همان‌گونه که کسی با رفتن به کلاس‌های روزنامه‌نگاری، روزنامه‌نگار نمی‌شود، کسی هم با رفتن به کلاس‌های هنری و کسب مدرک از بهترین دانشگاه‌های هنری، هنرمند نمی‌شود.

چرا تئاتر
به گفته کارگردان تئاتر- اسکار اوستیس، حقیقت از برخورد ایده‌های گوناگون ناشی می شود و تئاتر، نقش اساسی در نشان‌دادن این حقیقت به ما دارد؛ این کاری است که تئاتر قرار است انجام دهد. ارتباط تئاتر و فلسفه نیز به ابتدایی‌ترین خاستگاه های این دو پدیده باز می‌گردد و این ارتباط پرفراز و نشیب تا به امروز ادامه داشته است.
پس از زهرکش‌کردن سقراط Socrates، افلاطون جستاری به نام آپولوژی نوشت و در آن بر سخن‌های ناروا و خشک‌سری‌‌های نادرستی انگشت گذاشت که به دادگاهی‌شدن سقراط انجامید.
به باور بسیاری، آپولوژی بازتابنده تصویری از سقراط در ابرهای آریستوفان است. افلاطون پس از آن در ضیافت(سمپوزیوم) نیز سقراط و آریستوفان را با هم رودررو می کند و سقراط در اندیشه از حریفش پیشی می‌گیرد.
در جمهوری نیز افلاطون با استفاده از کاراکتر سقراط- در جایگاه سخنگوی خود، به انتقاد از تئاتر زمانه یونان می پردازد؛ البته باید توجه داشت که در این‌جا نیز افلاطون، شیوه نمایشی و دراماتیک و گفت‌وگونویسی و دیالوگ‌ را به شیوة دیالوگ سقراطی برای بیان سخنانش مورد استفاده قرار می دهد.
بسیاری این برداشت را دارند که جُستار پوئتیک ارسطو، پاسخی به استادش افلاطون و در هواداری از هنر تئاتر است؛ پوئتیک، تاثیرگذارترین نگره‌پردازی درباره تئاتر است که در درازنای سده‌ها، برای تفسیر و گسترش نمایشنامه و نمایش مورد استفاده قرار گرفته است.
روفیا تیرگری

نسخه مناسب چاپ