وجود «گتو» بهعنوان شکلی از حاشیهنشینی شهری در دنیای مدرن اگرچه ظاهری متفاوت پیداکرده اما همچنان در بستر مؤلفههایی که به آن مفهوم میدهد وجود دارد. اما گتو چیست؟ چه محلههایی را میتوان در دسته گتو قرار داد؟ با نگاهی دقیقتر میتوان گتو را مفهومی چالشبرانگیز یافت که ریشه در پیشینهای تاریخی و اجتماعی دارد؛ چیزی که باعث شده این اصطلاح از دیوارهای سنگی محلههای یهودینشین فراتر رفته و به مفهومی تعمیمپذیر در علوم اجتماعی تبدیل شود. بنابراین برای درک مفهوم گتو لازم است از تعریفهای کلی گذر کرده و نگاه عمیقتری به این پدیده داشته باشیم تا عناصر گتوها را بازشناسیم. در ادامه این مطلب با ارائه ترجمه مقاله «کاوش مفهوم گتو»، نوشته «لیی شی» به این مفهوم پرداخته میشود.
مقدمه
وجود گتو در حوزه مطالعات شهری از دوران باستان تا جامعه امروزی، یک مسأله پیچیده بوده و پژوهشگران درباره این موضوع، دیدگاههای مختلفی بر اساس رویکردهای امپریالیستی، تاریخی یا اجتماعی ارائه کردهاند. این مقاله از طریق تحلیل سه نمونه واقعی گتو که بهطور عام به این عنوان شناختهشدهاند و دیدگاههای مختلف ارائهشده توسط محققان، در پی به دست آوردن مفهوم روشنی از گتو است.
پدیده گتو قرنها وجود داشته است. گتوی اصلی در دوران قرونوسطی پدیدار شد؛ بهاینترتیب که یهودیان توسط حاکمان مذهبی بهعنوان منبع فساد اخلاقی و ناقلان بیماری شناخته و از دیگران جداسازی شدند، ازجمله گتوی ونیزی.
در جامعه مدرن، در بخشهایی از شهرهای جهان هنوز گتوهایی وجود دارند، ازجمله گتوهای آفریقایی-آمریکایی در ایالاتمتحده آمریکا. برخی از محققان مصرند که گتو را بر اساس تفکیک نژادی تعریف کنند و محدودیتهایی که مبتنی بر طبقه اجتماعی و فقرند را نادیده بگیرند. بااینحال برخی دیگر از پژوهشگران برآیندی از ویژگیها را برای گتو در نظر میگیرند.
با توجه به حجم زیادی از تحقیقات و دیدگاهها، چند مشخصه گتو شامل این مواردند: فقر متمرکز، جداسازی غیرداوطلبانه، حصر فضایی (محصور شدن در یک محدوده مکانی معین)، نژادگرایی، ننگ و محدودیت. اما برای انجام پژوهش عمیقتر به نقطه واضحتری برای شروع، یعنی تعریف نیاز است. گتو چیست؟ چه کسانی در گتو زندگی میکنند؟ چه اجزایی گتو را تشکیل میدهند؟ آیا فقر متمرکز میتواند منشأ گتو باشد یا خیر؟
گتوهای مختلفی هم در تاریخ و هم در جامعه مدرن وجود دارند که اگرچه درجاهای مختلفی واقعشدهاند یا روایتهای غیر مشابهی دارند اما ویژگیهایشان یکسان است. سه نوع شناختهشده گتو برای درک واضحتر و راحتتر از گتو در این بخش معرفی میشوند؛ گتوی ونیزی، بُراکمین ژاپنی و گتوی آفریقایی-آمریکایی.
گتوی ونیزی
ازنقطهنظر تاریخی، گتو در اروپای قرونوسطی ایجادشده است، اما شاید این قدرت بازنماییهای کلیشهای گتو در ایالاتمتحده یا ظهور گفتمان گتوی افسانهای در دوران اخیر است که باعث شده بهندرت این حقیقت که گتوها درواقع مربوط به دوران رنسانسند (قرن ۱۶، در ونیز) اذعان شود.
اولین نسل یهودیها در سال ۱۳۸۲ میلادی با اجازه دولت ساکن ونیز شدند، آنها ابتدا با پرداخت مالیات به امور تجاری و پزشکی مشغول بودند، همچنین این یهودیها حق داشتند که آداب و رسومشان را حفظ کنند و امور خود را مدیریت کنند. بااینحال آنها موقعیت خود را از دست دادند و از سوی قدرت منطقهای که در حال گسترش بود، بهعنوان منبع فساد اخلاقی و ناقلان بیماری شناخته شدند.
در سال ۱۵۱۶ حدود ۷۰۰ یهودی به گتوی نوو که جزیرهای در ساحل شمال غربی شهر بود تبعید شدند. ورود و خروج آنها در این گتو توسط دو دروازه که در غروب بسته میشدند کنترل میشد.
پس از گتوی نوو گتوهای دیگری به نامهای گتوی ویچیو و گتوی نوکسیمو ساخته شدند. گتوها توسط دیوارهای بلند و آب محاط میشدند. پنجرههای بیرونی و درها پلمپ شده بودند، مأمورانی در ورودی نگهبانی میدادند و توسط کانالهایی گشت میزدند. یهودیها مجبور بودند صبحها برای فعالیتهای اقتصادی گتو را ترک کنند، اما باید بیرون از گتو علامت زرد – نشان حلقوی زردرنگ برای مردها و روسری زرد برای زنها- استفاده میکردند و قبل از غروب خورشید به گتو بازمیگشتند.
به دلیل محدودیت مکانی و زمانی، ارتباط یهودیها با دنیای بیرون محدودشده بود. آنها در میان این دیوارها فرهنگ خود را حفظ کردند و مؤسسات و سیستمهای اداری موردنیاز خود را توسعه دادند؛ همهچیز از کنیسهها تا فروشگاهها، از مدارس تا مؤسسات خیریه در میان دیوارهای گتو شکل گرفتند و توسعه پیدا کردند.
براکمینهای ژاپنی
براکمینها در دوران امپراتوری توکوگاوا بهطور رسمی بهعنوان روستاییهایی مطرود در نظر گرفته میشدند. دولت توکوگاوا (۱۶۰۳ – ۱۸۶۸) مردم را به چهار کاست تقسیم کرد، شامل ساموراییها، دهقانان، صنعتگران و سوداگران. براکمینها در درجهای پایینتر از سوداگران (درواقع خارج از کاستها) قرار داشتند و معمولا از «هنین»ها و «ایتا»ها تشکیل میشدند. هر دو کلمه هنین و ایتا دارای بار تبعیضآمیز هستند؛ در زبان ژاپنی هنین به معنی غیرآدمیزاد و ایتا به معنی پلید است. این افراد در مذهب شینتو و بودا نجس تلقی میشدند.
براکمینها مجبور بودند از قوانین مختلفی که رسما برایشان تعیین شده بود تبعیت کنند؛ باید فقط در محلههایی به نام «بُراکو» سکونت میکردند، فقط حق داشتند که در طول روز به شهر بیایند، باید لباسهای زرد میپوشیدند و پابرهنه راه میرفتند و در مقابل افراد عادی تعظیم میکردند، قانون چهارم نیز محدودیت ازدواج بود؛ آنها حق ازدواج با غیر براکمینها را
نداشتند.
در سال ۱۸۷۱ براکمینها رهایی یافتند و اجازه پیدا کردند که وارد شهرها شوند، اما در شرایطی بسیار بد و برای مثال نواحی اطراف زبالهدانیها و خرابهها، زندانها یا مناطقی با نرخ جرم بالا و پر هرجومرج. فرصتهای شغلی برای آنها شامل شغلهای یدی و کثیف یا شغلهای بسیار کمدرآمد بود، همچنین مدارس مجزا برای تحصیل آنها
تأسیس شد.
طبق محاسبه هیئت حامی براکمینها در سال ۱۹۷۰ حدود سه میلیون براکمین در ۶۰۰۰ گتو در شهرهای مختلف ژاپن گنجانده شدند. با توجه به آنچه شهروندان ژاپنی اذعان داشتهاند، حتی امروزه نیز برای براکمینها یافتن شغل دشوار است، زیرا آنها از طریق اطلاعات آدرس شناسایی میشوند.
گتوهای آمریکایی-آفریقایی
پس از جنگ جهانی اول، عده زیادی از سیاهپوستان از شمال به جنوب آمریکا مهاجرت کردند. این مهاجرت در نتیجه قوانین نژادپرستانه جیم کرو و همچنین نیاز صنعت قارچ در جنوب به کارگران غیر ماهر بود. بااینحال همانطور که اسلتر (۲۰۰۹) ذکر کرده است توده مهاجران آفریقایی توسط سفیدپوستان بهعنوان تهدیدی برای خلوص نژاد که در رئوس اخلاقی آن دوران قرار داشت، تلقی شد. بهاینترتیب سیاهپوستان مورد تبعیض قرار گرفته و توسط سفیدپوستان آمریکایی جداسازی شدند. آنها از نظر مسکنگزینی، اداری، امکانات رفاهی عمومی، تحصیل و اقتصاد مورد محدودیت قرار گرفتند. آفریقاییهای آمریکایی مجبور شدند در مناطق محدودی دنبال پناهگاه باشند و در آنجا مؤسسات و نهادهایی که نیازهایشان را برآورده سازد توسعه دهند، ازجمله کلیساها، مدارس، مشاغل و کلوپها، انجمنهای سیاسی و مدنی که مخصوص سیاهپوستان بودند.
بعد از جنگ جهانی دوم فرآیندی که «پرواز سفید» نامیده شد به وقوع پیوست که واکنشی بود به گروه بزرگ مهاجران آفریقایی در داخل شهرها. در این فرآیند، سفیدپوستان از بخشهای مرکزی شهرها به حومهها منتقل شدند. ساختن بزرگراههایی برای اتصال حومهها و مرکز شهر از طریق برخی گتوها و مناطق مسکونی باعث جابهجایی ساکنین شد، علاوه بر این چندین پروژه خانهسازی برای جابهجایی ساکنان بهخصوص سیاهپوستان فقیر شهری فراهمشده بود، بنابراین، این مناطق مسکونی تبدیل به گتوهای سیاهپوستان شد.
برای مثال بین سالهای ۱۹۵۰ تا اوایل ۱۹۶۰ اداره مسکن شیکاگو طی ۳۳ پروژه خانهسازی ۲۱۰۰۰ واحد مسکونی ساخت که ۹۸ درصد آنها برای محلههای کاملا سیاهپوست ساختهشده بودند. در مقابل به دلیل تبعیضی که در دادن وام وجود داشت، آفریقایی-آمریکاییها بهشدت در زمینه مسکن محدودشده بودند و خارج شدن از گتو برایشان بسیار سخت بود. گتوهای آفریقایی-آمریکایی به محلههای سیاهپوست نشین متمرکز و تفکیکشدهای اشاره دارد که از ابتدا تا به امروز با مرزهای نامرئی اما مشخص رنگ پوست در ایالاتمتحده آمریکا وجود دارند، مثل هارلم در نیویورک، بخش جنوبی شیکاگو، لینوود، کمپتون و وات در جنوب مرکزی لسآنجلس، وودوارد شرقی در دیترویت. متأسفانه تصویر همانندسازی شدهای که توسط ورث (۱۹۸۰) مجسم شده بود هرگز در واقعیت محقق نشد و برخی از ساکنین گتوها در عمق بدبختی زندگی میکنند.
مؤلفههای مفهوم گتو
به دست دادن تعریف واضحی از گتو یکی از ابزار قابلتوجه برای محققان جهت مطالعه گتو است. برای سیاستگذاران، نکات کلیدی برای بهبود وضعیت گتو این است که درک کنند گتو چیست، کجاست و چه مسائلی در این مناطق باید حل شوند. بااینحال مفهوم گتو با بحثهای پر چالشی در زمینه تعریف ازنظر تاریخی، اجتماعی و فقر عجین شده است. همانطور که وکانت گفته است: «زدن برچسب گتو به هر منطقهای که فقر متمرکز در آن دیده میشود نهتنها خودسرانه است بلکه این اصطلاح را از زمینه تاریخی آن میرباید و آن را از محتوای اجتماعیاش تهی میکند.»
وکانت با برآوردی از دیدگاه محققان مختلف به دستهبندی ایدهآلی از گتو و ویژگیهایش میرسد. او میگوید گتو را میتوان با این خصوصیات شناخت: یک محدوده فضایی-اجتماعی یکدست که به نژاد یا فرهنگ خاصی مربوط باشد. اصلیترین خصوصیات آن عبارتند از تنزل تحمیلی، جامعهای که منفی تلقی میشود، محدودهای با مرز مشخص و داشتن مؤسسههایی که مشابه مؤسسات جامعه بزرگتر اما در سطح ناقص و پایینتر از آنها هستند. با توجه به گتوهای واقعی که به آنها اشاره شد و مدل تحلیلی وکانت، میتوان در مورد برخی از مشخصههای کلیدی گتو به نتیجه رسید و به آنها پرداخت: فقر متمرکز، جداسازی غیرداوطلبانه و حصر فضایی، نژادگرایی، ننگ، محدودیت، پوشش سازمانی. این عناصر برای به دست آوردن یک قاعده واضح در مورد گتو، در این بخش تحلیل میشوند.
فقر متمرکز
وقتی کلمه گتو به میان میآید بهصورت عمومی تصور میشود که فقر در جهان گتو مؤثرترین نقش را دارد که البته این موضوع در سطح مباحثات آکادمیک نیز بحثبرانگیزترین بخش است. اگرچه بسیاری از گتوها بسیار فقیر بودهاند و هستند مثل براکمین های ژاپنی و بیشتر گتوهای آفریقایی-آمریکایی. بااینحال آیا فقر میتواند گتو را بازنمایی کند؟
یک تعریف تجربی مبتنی بر فقر توسط جارگوسکی و بین (۱۹۹۱) ارائهشده است: «ما منطقهای را بهعنوان گتو تعریف میکنیم که نرخ فقر در آن در یک سرشماری بیشتر از ۴۰% باشد. مردم گتو افرادیاند که از هر گروه نژادی یا قومی که باشند در فقر شدید زندگی میکنند. این مهم است که در تعریف خود از گتو تعاریفی که مبنایشان ترکیب نژادی است را از آنهایی که فقر را مبنا قرار دادهاند بازشناسیم. طبق تعریف ما همه نواحی سیاهپوستنشین گتو نیستند و همه گتوها هم سیاهپوستنشین نیستند.»
وکانت به این بازتعریف، پاسخی انتقادی داده و به این نکته اشاره میکند که مفهوم تاریخی و اهمیت اجتماعی برای اینکه بتوان منطقهای را گتو نامید، باید در نظر گرفته شود. اینکه به مناطقی با نرخ بالای فقر یا فقر متمرکز برچسب گتو بزنیم، نامعقول و خودسرانه است.
علاوه بر این امروزه فقیرترین نواحی راستبلت آمریکا از نواحی سیاهپوستنشین گذشته تغییر یافته و شکلگرفتهاند، بنابراین چون آنها گتو بوده و هستند در آنها فقر، بیکاری و زندگیهای بدبختانه جریان دارد.
پاتیلو (۲۰۰۳) همچنین به تئوری ۴۰ درصدی دیده تردید دارد، او با نظر ویلسون که «گتوها جایی هستند که در آنها نرخ فقر و بیکاری بالاست» موافق است و محلههای مملو از سیاهپوستان طبقه متوسط و کارگر را نیز اضافه میکند. او استدلال میکند که «استفاده من از این اصطلاح بهعنوان جماعتی تماما سیاهپوست که از نظر فضایی جداسازی شده، قدرت تاریخی و تحلیلی بیشتری دارد.»
مطالعات پاتیلو بر روی سیاهپوستان طبقه کارگر و طبقه متوسط متمرکز است تا نشان دهد که جداسازی و انقیاد نژادی مشخصههای مهم گتو هستند نه فقر.
پاتیلو برای اثبات دیدگاه خود دو نوع محله سیاهپوستنشین متفاوت از هم را تشریح میکند: گراولند و کنوود شمالی در شیکاگو. گراولند محل سکونت سیاهپوستانی است که از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار هستند، ازجمله صاحبمنصبان سیاسی در شیکاگو و همچنین اعضای باندهای خیابانی. در گراولند ۷۰ درصد صاحبان املاک وضعیت اقتصادی سطح بالایی دارند. کنوود شمالی جایی است که از نظر توسعه و جمعیت نوسازی شده است و اهالی آن دودسته هستند، قدیمی و جدید. باوجود سیاهپوستان طبقه متوسط و متوسط به بالا که در سال ۱۹۹۰ بهدلیل تنش میان اهالی قدیمی و اهالی جدید به مناطق مرکزی آن نقلمکان کردند، محله کنوود دارای نرخ فقر بالایی بود. گراولند و کنوود هر دو گتو هستند.
پاتیلو دلیل اینکه چرا این دو گتو هستند را تشریح میکند: علیرغم ناهمگونیهای اقتصادی-اجتماعی آنها همچنان در سابقه ساختار سکونت نژادی در شیکاگو و قشربندی اقتصادی-سیاسی که ناشی از منابع قدرت است، مشترک هستند. همچنین آنها جزئی از سیستم تفکیک و انقیاد نژادی مبتنی بر فضا هستند که گتو را تعریف میکند و بینش، تعاملات و امکانات زندگی را برای اهالی آن تعیین میکند.
درنتیجه گتو تنها با فقر قابلشناسایی نیست، زیرا گتو با فقر شکل نگرفته، بلکه سایر عناصر تاریخی، اجتماعی و بومی نیز در شکلگیری آن نقش دارند. اگر ما مناطق بهشدت فقیر را گتو بنامیم آنوقت باید بگوییم برخی از کشورهای جهان سوم هم گتو هستند؟ گتوها به دلایل تاریخی و اجتماعی بهصورت اجباری شکلگرفتهاند و فقر در آنها تحمیلشده است که به این مسائل در ادامه پرداخته میشود.
جداسازی غیرداوطلبانه و حصر فضایی
یکی از خصوصیات بارز و مشترک که میتوان در گتوی ونیزی، براکمین ژاپنی و گتوی آفریقایی-آمریکایی یافت، جداسازی غیرداوطلبانه بهدنبال حصر فضایی است. یهودیها مجبور به زندگی در جایی محافظتشده و محصور بین دیوارهای بلند شدند. براکمین ها مجبور به زندگی در بوراکو بودند و نیز آفریقایی-آمریکاییها نیز جداسازی شدند. جداسازی غیرداوطلبانه خصوصا ازنقطهنظر اجتماعی یک مؤلفه کلیدی برای گتو است. گانز (۲۰۰۸) گتو را اینچنین تعریف میکند: «گتو جایی است که افراد یا قربانیان آن در فرآیند جداسازی غیرداوطلبانه به آنجا فرستادهشدهاند.» بااینحال وکانت به این نکته اشاره میکند که« اگرچه همه گتوها مناطقی تفکیکشدهاند اما همه مناطق تفکیکشده گتو نیستند.»
جداسازی و حصر فضایی باید غیرداوطلبانه باشد. در شهرهای بزرگ و نواحی توسعهیافته نیز مناطقی محصور و تفکیکشده وجود دارند اما این مناطق برای دستیابی به امنیت، حوزه خصوصی، تجانس اجتماعی و نیز خدمات برای ثروتمندان جهت دوری از شلوغی، هرجومرج، آلودگی و ناامنی شهر ساختهشدهاند. تحلیلی از فرآیند دیگریسازی اجتماعی مبنایی برای درک جداسازی غیرداوطلبانه است. این تحلیل حاوی سه پرسش است: چه اقلیت یا اقلیتهایی برای جداسازی انتخاب میشوند؟ دلایل جداسازی چیست؟ چه کسانی آنها را بهسوی موقعیت تفکیکشدگی سوق میدهند؟
ظاهرا یهودیها در دوران قرونوسطی توسط قدرت مذهبی که آنها را منشأ فساد اخلاقی و ناقلان بیماری در نظر میگرفت، ایزوله شدند. دولت توکوگاوا براکمینها را بر اساس سیستم قشربندی رسمی جداسازی کرد و دیوارهای نامرئی گتوی سیاهپوستنشین نیز توسط سفیدپوستان که قدرت را در دست داشتند برافراشته شده بود. این نمونههای واقعی نشان میدهند که جداسازی غیرداوطلبانه عامل اصلی گتوهاست. باوجود این در جوامع امروزی جداسازی غیرداوطلبانه چندان صورت آشکاری ندارد، محدود کردن فعالیتهای مردم در یک فضای خاص، مذموم و خلاف انساندوستی تلقی میشود؛ بنابراین جداسازی غیرداوطلبانه به روشی نامرئی و غیرمستقیم تغییر شکل یافته است. نیروی اقتصادی در جداسازی غیرداوطلبانه نقش مهمی را ایفا میکند.
جداسازی اقتصادی به نظر داوطلبانه میرسد، اما میتواند منجر به جداسازی غیرداوطلبانه شود. برای مثال «پرواز سفید» برای آمدن جمعیت مهاجران آفریقایی نهایتا منجر به جداسازی غیرداوطلبانه آفریقایی-آمریکاییها شد. سکونت ثروتمندان در مناطق محافظتشده برای جدایی از فقرا باعث ایجاد حصر فضایی واضحتری بین ثروتمندان و مستمندان شد، این وضعیت به فقرا گزینههای کمتری برای انتخاب محل زندگیشان میداد. تفکیک اقتصادی بهندرت غیرداوطلبانه به نظر میرسد، زیرا این مسأله ظاهرا بیشتر به کارکرد نیروهای اقتصادی غیرشخصی نسبت داده میشود.
ویژگی نهایی جداسازی غیرداوطلبانه، همانندسازی دشوار است. با توجه به دیدگاه ورث (۱۹۲۸) مهاجرین خارجی پس از چند نسل در جامعه بزرگتر ادغام خواهند شد، پس در مورد آفریقایی-آمریکاییهای گتو هم اینچنین است. بااینحال باید در نظر داشت که گتوها، انکلیو نیستند. انکلیو تشکیلشده از مردمی است که دین، قومیت و پیشینه فرهنگی مشترکی دارند و برای به اشتراک گذاشتن زبان، فرهنگ و آداب و رسومشان خود را از دیگران تفکیک میکنند، همچنین آنها توسط سفیدپوستان مورد تبعیض قرار نمیگیرند. همچنین اعضای انکلیو میتوانند بدون هیچ مانعی در جامعه سفیدپوست ادغام شوند.
میتوان نتیجه گرفت که جداسازی غیرداوطلبانه باعث ایجاد حصر فضایی میشود و این فضاهای محدودشده بخشی از مفهوم گتوها را تشکیل میدهند. علاوه بر این دسترسی به منابع اقتصادی و اجتماعی وافر بهواسطه این انزوا محدود میشود. همچنین مردم گتو با جریان جامعه اصلی ارتباط کمتری دارد و گتو در این چرخه بهسوی وضعیت بدتری پیش میرود.
تبعیض نژادی، ننگ و محدودیت
در کنار فقر و جداسازی غیرداوطلبانه، تبعیض نژادی، ننگ و محدودیتها از دیگر تشکیلات گتو هستند. همانطور که وکانت بیان کرده است (۱۹۹۷) «گتوها از نظر تاریخی زنجیرهای از مکانیسمهای حصر و کنترل هستند.» یهودیهای گتوی ونیزی که متعلق به یک نژاد بودند با قوانین مختلفی مورد خفت و محدودیت قرار میگرفتند؛ ازجمله محدودیت در پوشش و زمان. براکمینها بهطور گسترده بهعنوان یک نژاد متفاوت تلقی میشدند و بهطور رسمی توسط دولت توکوگاوا مطرود نامیده شده بودند و مجبور بودند لباسهایی با رنگهای خاصی بپوشند. آنها در جامعه امروزی نیز برای دستیابی به فرصتهای شغلی دشواریهای بیشتری نسبت به افراد عادی دارند. تبعیض نژادی میتواند بهعنوان یک عنصر اساسی در فرایند گتوسازی در نظر گرفته شود.
بعضی از نژادها توسط جامعه اکثریت مورد خفت و تحقیر قرار داشتند یا دارند و این تبعیض میتواند باعث جداسازی، محدودیت و فقر شود. آفریقایی-آمریکاییها توسط سفیدپوستان مورد تبعیض قرار میگرفتند و به نظر میرسد امروزه سیاهپوستان تنها اقلیت نژادی تفکیکشده در ایالات متحده آمریکا هستند. با توجه به مدل سه مرحلهای مکتب شیکاگو از جداسازی و همانندسازی، گروههای قومی پس از نسلها میتوانند در جامعهاصلی ادغام شوند، اگرچه آفریقایی-آمریکاییها این تئوری را تا حدودی زیر سؤال بردند. در ۱۹۳۰ نرخ جداسازی سیاه پوست-سفیدپوست در شیکاگو ۷۶% بود که تا سال ۱۹۸۰ به ۸۰% رسید و تا سال ۲۰۰۰ در همان سطح ۸۰% باقی ماند. برخلاف بقیه سفیدپوستان خارجی یا خارجیهایی که در جامعه آمریکا ادغام شدند، آفریقایی-آمریکاییها به دلیل تبعیض نژادی مجزا، محدود و مورد تبعیض هستند.
همچنین تبعیض نژادی میتواند باعث جداسازی غیرداوطلبانه شود. ویلسون روابط نژادی رقابتی را که در جامعه مدرن رایج است تشریح میکند؛ اعضای برخی از گروههای تحت سلطه، کنترل گروه مسلط را به چالش میکشند. ازاینرو گروه مسلط از جداسازی فیزیکی برای حفظ موقعیت خود استفاده میکند، ارتباط بین طبقات به حداقل میرسد و جامعه بهطور فزایند بهسوی چندپارگی پیش میرود. این شرایط بین سفیدپوستان و سیاهپوستان در گتوهای آفریقایی-آمریکایی به وقوع پیوست.
محدودیت و فرومرتبه تلقی شدن بهدنبال نابرابری نژادی شکل میگیرند. سیاهپوستان در زمینه مسکن محدود شدند، آنها معمولا مجبور بودند برای مسکن و سایر خدمات و کالاها پول بیشتری نسبت به سفیدپوستان بپردازند، این نهفقط شامل سیاهپوستان فقیر بلکه شامل سیاهپوستان طبقه متوسط و متوسط به بالا هم میشد.
مسی و دانتون اظهار داشتهاند که طبقه متوسط- چه سیاهپوست، مکزیکی، ایتالیایی، یهودی یا لهستانی باشند- همیشه سعی میکنند از فقرا فرار کنند و جدایی گزینند، اما فقط سیاهپوستان هستند که باید در بازار مسکنی که از نظر نژادی بهشدت تفکیکشده است، دنبال این جداییگزینی باشند. اهالی گتوهای آفریقایی-آمریکایی بدترین مدارس و ضعیفترین موقعیت را در بازار کار دارند. گتوها پرجمعیت هستند و امکانات عمومی آنها با کیفیت پایینتر و فضاهای باز محدود است؛ یک آدرس از گتو برچسبی از ننگ را در خود ضمیمه دارد و برای اهالی گتو سختتر است تا با آدرسی از گتو شغل به دست آورند.
جداسازی از طریق نژادسازی برای ادیان، ویژگیها، رفتار و استانداردهای اخلاقی متفاوت نیز رخ میدهد. گروههای قومی مجزاشده مورد خفت قرار میگیرند، محدود میشوند و توسط اهالی خارج از محدوده تفکیکشده، عامل خطر و انحراف به حساب میآیند؛ بنابراین باید گتو را همراه با تبعیض نژادی، ننگ و محدودیت در نظر گرفت.
حصر سازمانی
حصر سازمانی یک ویژگی قابلتوجه از مفهوم گتو است. درنتیجه مجزاشدگی، گتو فرهنگ، دین و سازمانهای اجتماعی خود را در داخل خود توسعه داده و یک آگاهی جمعی و همبستگی قدرتمند را شکل میدهد. یهودیان گتوهای قرونوسطایی بهعنوان فضایی شهری مجزا از دنیای بیرون، توسعه یافتند. یهودیان در منطقه داخل گتو آزاد بودند، میتوانستند هر نوع لباسی بپوشند و از هر نوع جواهراتی استفاده کنند و اعمال دینی خود را بهجا آورند؛ مجموعهای از سازمانهای مختلف در داخل گتو تأسیسشده بود، برای مثال، انجمنهای تجاری و بازاری.
آفریقایی-آمریکاییها هم انتخابی جز خودکفایی و ساختن سازمانهای تفکیکشده در بین دیوارها و مرزهای تعیینشده با رنگ پوست، نداشتند. این تمایز نهادی در گتو هیچ ارتباطی با فقر شدید و شوک فرهنگی ندارد، بلکه از طریق تبعیض نژادی، محدودیت و انزوای فضایی تحمیلشده است و پدیدهای اجتماعی است.
گتوها بدون سازماندهی نیستند، بلکه با محدودیت اجتماعی و جداسازی نژادی سازماندهی شدهاند. ووکانت (۱۹۹۷) برای درنظر گرفتن گتو بهعنوان یک تشکل سازمانی بر یک بخش کمتر درک شده آن تأکید میکند. با توجه به مشاهده مستقیم وکانت، عواملی را که باعث ایجاد سازماندهی گتوها میشوند میتوان چنین استنتاج کرد: محدودیت دسترسی اقتصادی و منابع، سازمانهای محلی ضعیف و عدم امنیت اجتماعی، تبعیض نژادی و طبقاتی، بدنام شناخته شدن بر اساس قلمروی سکونت. همچنین اهالی گتو در زمینه سیاسی و بوروکراتیک صدای ضعیفی دارند. ظهور سازمانها در گتو برای برآورده کردن نیازهای اساسی ساکنان است و گتوها به شهرهایی موازی در درون شهرها تبدیل میشوند. مؤلفههای گتو اساس حصر سازمانی گتو را تقویت میکند و بالعکس حصر سازمانی ناگزیر باعث تشکیل گتو میشود.
نتیجهگیری
فقر متمرکز بهعنوان بحثبرانگیزترین مؤلفه در مورد گتو نباید بدون سایر عناصر اجتماعی و تاریخی بازنماینده گتو باشد. تبعیض نژادی باعث ایجاد انزوای قومی و برخی محدودیتها میشود، جداسازی متمرکز دسترسی آزادتر به منابع را محدود میکند و سازمانهای محصور ظهور میکنند، این عنصر منفی باعث تحمیل فقر و درنهایت ایجاد گتو میشود.
علاوه بر این، دستیابی به مفهومی واضح از گتو هم برای محققین و هم سیاستگذاران کمککننده است. یک مفهوم واضح از گتو برای مطالعه و تحلیل گتو ابزاری مفید است. سیاستگذاران میتوانند استراتژیهای مؤثرتری برای جلوگیری از سقوط اهالی گتوها در بدبختی طراحی کنند؛ نباید تنها به حل مشکل فقر تمرکز کرد، بلکه نژادگرایی، جداسازی غیرداوطلبانه و سایر مؤلفهها نیز باید در نظر گرفته شوند.
منبع: سایت انسان شناسی و فرهنگ
code