معرفی کتاب
 

پزشکی در سرزمین گرگان

رحمت‌الله رجایی

دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی گلستان

کتاب اول: ۴۱۷ص؛ کتاب دوم: ۶۳۲ص؛ کتاب سوم: ۶۷۵ص

مصورـ چاپ اول: ۱۴۰۰

کتاب حاضر خدمات بهداشتی درمانی گلستان (و در حقیقت مازندران شرقی) را به شیوه اسنادی، کتابخانه‌ای و میدانی روایت می‌کند و دربرگیرنده آثاری است که پزشکی سرزمین گرگان از سال ۱۲۶۱ش و فعالیت‌های انجام شده در عرصه بهداشتی به همراه چگونگی شکل‌گیری و تأسیس مراکز درمانی و شبکه‌های بهداشت و درمان شهرستان‌های مختلف استان گلستان را تا سال ۱۳۹۹ش مورد بررسی قرار می‌دهد. کتاب اول ذیل «پیشینه و خدمات» علاوه بر تاریخ پزشکی ایران، مراکز آموزشی پزشکی، بیمارستان‌ها و مراکز درمانی، سازمان مرکزی دانشگاه و شبکه بهداشت و درمان شهرستان‌های گلستان را معرفی می‌کند. کتاب دوم با عنوان «اسناد و تصاویر»، صدها سند و تصویر را در موضوعات پیش‌گفته به نمایش می‌گذارد. کتاب سوم که «تاریخ شفاهی پزشکی» نام دارد، حاصل گفتگو با ۳۴ نفر از مدیران، پزشکان، داروسازان، پرستاران، مطلعین، خیرین و دیگر دست اندرکاران حوزه علوم پزشکی گرگان است. این اثر بخش مفصلی از تاریخ جامع پزشکی ایران خواهد بود.

دو کتاب از انتشارات نیلوفر

انفجار در کلیسای جامع

آلخو کارپانتیه

ترجمه سروش حبیبی

چاپ اول: ۱۳۹۹

۴۷۹ص ـ ۸۵هزار تومان

هر یک از داستان‌های مؤلف بر اساس داده‌هایی عینی استوار است که رنگ شخصی نیز دارند. در داستان حاضر یک‌ جا با دانشمند، جای دیگر با تاریخ‌نویس یا جغرافیدان، کاشف، قوم‌شناس و گردآورندة فولکلور یا موسیقی‌شناس و آهنگساز یا گیاه‌شناسی آشنا می‌شویم که از زبان شاعر با ما سخن می‌گوید. تعادل میان شاعر غالباً خیالپرداز و داستان‌سرایی که واقعیت را به دقت وصف می‌کند، از ویژگی‌های کارپانتیه است. در داستان‌های او که ساخته‌هایی موسیقی‌گونه‌اند، روایت و توصیف واقعیت جای خود را به تغزل می‌دهد و غوغای غنا، چنان‌که در آوای ارکستری سرکشی می‌کند و به آسمان می‌رسد اما بهنگام در اختیار می‌آید و این در آثار نویسندگان آمریکای لاتین کمتر دیده می‌شود.

استاد تاران

و همان‌طور که بوده‌ایم

آرتور آداموف

ترجمه ابوالحسن نجفی

چاپ دوم: ۱۳۹۹

۷۴ص ـ ۱۸۵۰۰تومان

دو نمایشنامه در این کتاب آمده و مترجم نامدار در مقدمه‌اش می‌نویسد: نوشتن از نظر آداموف رهایی از کابوس‌های شخصی خود، رهایی از کابوس سالهای جنگ بود که هر دو به صورتی وصف‌ناپذیر به یکدیگر گره خوردند. اضطراب ماورای طبیعی، احساس هول‌آور عدم واقعیت خود و جهان، انحطاط و تلاشی زبان، میل به نومیدی و تحقیر خود و تنهایی آدمی، مضامین همیشگی نمایشنامه‌های اوست. فلوبر می‌گوید: «ما در بیابانیم و هیچ‌کس صدای هیچ‌کس را نمی‌شنود»؛ اما امروز من می‌توانم آن را چنین اصلاح کنم: «ما در بیابانیم، اما چند تنی هستند که به‌طور مبهم صدای چند تنی دیگر را می‌شنوند.»

نسخه مناسب چاپ